99/06/19
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر سوره بقره آیه 108
﴿أَمْ تُريدُونَ أَنْ تَسْئَلُوا رَسُولَکُمْ کَما سُئِلَ مُوسي مِنْ قَبْلُ وَ مَنْ يَتَبَدَّلِ الْکُفْرَ بِالْإيمانِ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبيلِ﴾[1]
صحبت در تفسیر آیه صد و هشتم سوره مبارکه بقره است. یکی از مسائلی که در رابطه با پیامبر اسلام(ص) در این رابطه مطرح شده این است که سؤالاتی که از پیامبر(ص) میپرسید، معقول باشد و با عقل و فهم عقلایی تطبیق کند. گاهی افرادی هستند که سؤالات منطقی و صحیح و کاملی میپرسند و سؤالات بعضی از افراد صحیح و معقول نیست.
توضیح: سؤال دو معنا دارد: یکی اینکه انسان نسبت به مسئلهای جاهل یا مشکوک است و میخواهد عالم شود. در این صورت که برای رفع شک یا رفع جهل سؤال پرسیده میشود، در فارسی تعبیر به پرسش میکنیم. معنای دیگر سؤال، درخواست است. به فقیر سائل میگویند؛ این سؤال به معنای پرسش نیست بلکه به معنای درخواست است. از شما چیزی میخواهند و شما هم به درخواست آنها پاسخ میدهید.
نکته اول: در دو جای این آیه شریفه ماده سؤال به کار رفته است: یکی ﴿أَمْ تُريدُونَ أَنْ تَسْئَلُوا رَسُولَکُمْ﴾ و دیگری ﴿کَما سُئِلَ مُوسي مِنْ قَبْلُ﴾. یعنی اراده دارید که از رسول خودتان پرسش کنید کما اینکه اصحاب موسی از حضرت موسی(ع) پرسش میکردند یا به معنای درخواست است؛ یعنی میخواهید از رسول خودتان درخواست کنید همانطور که در زمان حضرت موسی(ع) از ایشان درخواست میکردند. در اینجا سه احتمال وجود دارد: یکی اینکه در هر دو مورد به معنای پرسش باشد، دوم اینکه در هر دو به معنای درخواست باشد و سوم اینکه در یکی به معنای پرسش و در دیگری به معنای درخواست باشد.
در داستان حضرت موسی(ع) سوالات و درخواستهایی که از حضرت موسی(ع) داشتند، سؤالات نامعقول بود، مثلا میگفتند: ﴿لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً﴾[2] ای موسی ما به تو ایمان نمیآوریم تا خدا را ببینیم، کاملا چهره خدا را ببینیم؛ این یک خواسته غیر معقول است. یا اینکه به حضرت موسی(ع) میگفتند تا ملائکه را نبینیم به تو ایمان نمیآوریم: ﴿لَوْلَآ أُنْزِلَ عَلَیْهِ مَلَکٌ وَلَوْ أَنْزَلْنَا مَلَکاً لَقُضِىَ الأَمْرُ ثُمَّ لَا یُنْظَرُونَ﴾[3] یا میگفتند که باید الان اینجا چشمهای به وجود آید: ﴿حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ یَنبُوعاً﴾[4] یا میگفتند: ﴿أَوْ تَکُونَ لَکَ جَنَّةٌ مِنْ نَخِیلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهَارَ خِلَالَهَا تَفْجِیرًا﴾[5] باید بهشتی برای ما درست کنی که نخل و انگور و نهرهای آب داشته باشد؛ بهشتی که میگویی را باید الآن به ما نشان دهی. اینها خواستههای نامعقول است یا سؤالات نامعقول؟ یقینا اینها خواستههای نامعقول است؛ یعنی قوم موسی از او خواستههای نامعقول داشتند.
یهود در زمان پیامبر(ص) در میان مسلمانان شبهه ایجاد میکردند و به مسلمانها یاد میدادند که از پیامبر(ص) خواستههای نامعقول مثل دیدن خدا و ملائکه و بهشت داشته باشند. این مسائل را به مسلمانان القا میکردند و مسلمانانی که ایمان ضعیف داشتند، این حرفها را برای پیامبر(ص) نقل میکردند.
﴿أَمْ تُريدُونَ أَنْ تَسْئَلُوا رَسُولَکُمْ کَما سُئِلَ مُوسي مِنْ قَبْلُ﴾ همانطور که قوم حضرت موسی درخواستهای نامعقول از حضرت موسی(ع) داشتند، شما هم میخواهید مثل آنها باشید و همان خواستههای غیر معقول را داشته باشید. این نکته اول آیه است و اشاره به این مطلب دارد که باید درخواستهای معقول و منطقی از پیامبر(ص) داشته باشید.
نکته دوم: ﴿وَ مَنْ يَتَبَدَّلِ الْکُفْرَ بِالْإيمانِ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبيلِ﴾ کسانی که این سؤالات و درخواستهای غیر معقول دارند، ایمان واقعی ندارند؛ کفر را با ایمان عوض کردهاند. در لغت عرب باء حرف جر؛ مثل همین قسمت از آیه ﴿وَ مَنْ يَتَبَدَّلِ الْکُفْرَ بِالْإيمانِ﴾ یا آیه شریفه ﴿أُولَٰئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلَالَةَ بِالْهُدَىٰ﴾[6] این مطلب که ضلالت با هدایت عوض شود یا کفر با ایمان عوض شود معنایش این است که باء حرف جر یک امر حسن را به یک امر مذموم تبدیل کنند یعنی ایمان را بدهند و کفر بگیرند، هدایت را بدهند و ضلالت را به جای آن بگیرند. در علم ادبیات خواندهاید که میگویند باء در اینجا برای این است که یک چیز حسن با چیز قبیح مبادله شود.
نکته سوم: یکی از سؤالاتی که اصحاب پیامبران داشتهاند این بود که این حکم را عوض کنید، مثلا شرابخواری حرام است، آنها میگفتند این حکم را عوض کنید، ما این حکم را قبول نداریم یا نمیتوانیم تحمل کنیم. در رابطه نسخ احکام یک نسخ تشریعی داریم و یک نسخ تکوینی؛ یعنی گاهی احکام ما مثل قبله مسلمانان که بیت المقدس بود، نسخ میشود و به کعبه تبدیل میشود. این نسخ تشریعی است؛ گاهی نسخ تکوینی است، مثلا پیامبری میآید و پیامبر قبلی نسخ میشود. پیامبر اسلام که آمد، نسخ تکوینی پیامبران گذشته است؛ یعنی پیامبران گذشته برای این زمان پیامبر نیستند؛ برای زمان خودشان پیامبر بودهاند ولی برای این زمان پیامبر نیستند.
نکته چهارم: ﴿أَمْ تُريدُونَ أَنْ تَسْئَلُوا رَسُولَکُمْ﴾ خطاب به مسلمانان است یا یهود؟ یعنی ای یهودیانی که در زمان پیامبر(ص) زندگی میکنید آیا میخواهید همان درخواستهایی که از حضرت موسی(ع) کردید از پیامبر(ص) هم بکنید؟ طبق این معنی، همان قوم یهود درخواستهای نامعقول از پیامبر(ص) داشتهاند. معنای دیگر آیه این است که مسلمانهایی که با قوم یهود ارتباط داشتند، مقاری متزلزل شدند و درخواستهای نامعقول از پیامبر(ص) دارند. طبق این معنا مسلمانانی که هنوز ایمانشان کامل نشده، درخواست نامعقول داشتهاند. رسولکم یعنی رسول شما؛ یعنی کسانی که پیامبر را قبول دارند و رسول آنهاست. مطابق ظاهر آیه مسلمانان درخواست نامعقول داشتهاند؛ چون اگر قوم یهود مخاطب بود، آیه باید به این صورت نازل میشد: «أم تریدون أن تسئلوا رسولکم کما سئلتم موسی من قبل» چون یهود از حضرت موسی سؤال میکردند الآن هم میخواهند همان سؤالها را از پیامبر(ص) تکرار کنند.
پس آیه خطاب به مسلمانانی است که ایمانشان متزلزل است و در اثر فریب خوردن از قوم یهود سؤالات نامعقول از پیامبر دارند.
در مجموع باید در هر مورد سوالات معقول داشته باشیم؛ چه سؤال را به معنای پرسش بدانیم و چه به معنای درخواست. اگر میخواهید از کسی سؤالی بپرسید، معقول باشد و اگر میخواهید درخواستی از کسی داشته باشید، درخواست معقول داشته باشید؛ یک چیز مشکلی که نتواند آن را اجابت کند، از او نخواهید.