98/02/04
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر سوره بقره/ آیه 93
﴿وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُواْ مَا آتَيْنَاكُم بِقُوَّةٍ وَاسْمَعُواْ قَالُواْ سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَأُشْرِبُواْ فِي قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِكُفْرِهِمْ قُلْ بِئْسَمَا يَأْمُرُكُمْ بِهِ إِيمَانُكُمْ إِن كُنتُمْ مُّؤْمِنِينَ﴾[1]
تفسیر آیه 93: صحبت در تفسیر آیه نود و سوم از سوره مبارکه بقره است. در رابطه با بنیاسرائیل که حضرت موسی(ع) از آنها میثاق و پیمان محکم گرفت برای اینکه ایمان بیاورند، معجزات حضرت موسی(ع) را دیدند و بعد از مدتی گوسالهپرست شدند. ﴿وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ﴾ در حالیکه حضرت موسی(ع) از بنیاسرائیل میثاق و پیمان مؤکد گرفت.
میثاق از ماده وثق به معنای پیمان گرفتن، آنهم پیمان مؤکد است.﴿وَرَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّورَ﴾ این قوم بنیاسرائیل به قدری سماجت و خباثت داشتند که حضرت موسی(ع) با معجزه کوه طور که در آن مناجات میکرد و تورات در آن نازل شده بود را بالای سر اینها آورد و بنیاسرائیل احساس کردند که نابود میشوند، لذا قول دادند و میثاق و پیمان بستند که ایمان بیاورند و نسبت به ایمان خود تردیدی نداشته باشند اما بعد از مدت کوتاهی که حضرت موسی(ع) برای مناجات به کوه طور رفت، همه از دین خود برگشتند و کافر شدند و به گوسالهپرستی مشغول شدند.
خداوند متعال به حضرت موسی(ع) میفرماید شما که حجت را بر اینها تمام کردی و معجزات را کاملا دیدند و ایمان آوردند ولی به پرستش گوساله سامری مشغول شدند، توجه داشته باش که بعد از اتمام حجت و اثبات نبوت به بینات و معجزات دیگر تسامح و سهل انگاری نکن ﴿خُذُواْ مَا آتَيْنَاكُم بِقُوَّةٍ﴾ بعد از اثبات نبوت به وسیله بینات و معجزات کاملا سخت باش و تسامح و تساهل نداشته باش. تساهل و تسامح تا زمانی است که اتمام حجت نشده باشد اما بعد از اتمام حجت، دیگر جای سهل انگاری نیست. ﴿خُذُواْ مَا آتَيْنَاكُم بِقُوَّةٍ وَاسْمَعُواْ﴾ به آنها بگو که باید حرف را گوش کنید و عمل کنید. ﴿وَاسْمَعُواْ﴾ در اینجا به معنای عمل کردن است؛ یعنی عمل کنید و حضرت موسی(ع) با شدت با آنها برخورد میکرد.
﴿قَالُواْ سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا﴾ بنیاسرائیل اعتراف کردند و گفتند ما حرفهای شما را شنیدیم و معجزات را دیدیم و برای ما ثابت شد ولی ما گناهکاریم، هوای نفس بر ما غالب میشود و گناه میکنیم.
﴿وَأُشْرِبُواْ فِي قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِكُفْرِهِمْ﴾ در قلب آنها علاقه به گوساله و گوسالهپرستی پیدا شده است در اینجا خداوند متعال میفرماید به خاطر کفرشان اینچنین عمل میکنند. ﴿قُلْ بِئْسَمَا يَأْمُرُكُمْ بِهِ إِيمَانُكُمْ إِن كُنتُمْ مُّؤْمِنِينَ﴾ این علاقه و ایمان به گوساله سامری، دستوری که به شما میدهد، دستور بدی است.
در این آیه شریفه نکاتی وجود دارد که باید مورد توجه قرار گیرد:نکته اول: میثاق به معنای عهد مؤکد است؛ یعنی پیمانی که خیلی بر آن تأکید شده و حتما باید به آن عمل شود. رهبران جامعه برای اینکه مردم به عهد و پیمان خود عمل کنند، باید از آنها تعهد و پیمان بگیرند. این تعهد دادن و تعهد گرفتن حرکت مثبتی است که باید در جامعه انجام شود. مدیر یک گروه باید از افراد تحت امرش تعهد بگیرد باید تعهد قوی و محکم بگیرد که وظایف خود را به بهترین وجه انجام دهند و به سامان برسانند و این تعهد برای افراد یک وظیفه را تعیین میکند.
حضرت موسی(ع) هم از بنیاسرائیل تعهد گرفت و البته هر کسی هم باید این تعهد را بگیرد وگرنه نصیحت کردن و بیان مطالب کافی نیست، باید با تعهد و احساس وظیفه این حرکت شروع شود.نکته دوم: اصولا میثاق و تعهد و امضاء گرفتن در بسیاری امور لازم است. وقتی به کسی قرض میدهید از او تعهد و امضاء بگیرید، وقتی میخواهید برای کسی کاری انجام دهید، قرارداد ببندید و تعهد بگیرید، نوشتن و تأکید مجدد لازم است و کاری عقلایی است، خداوند متعال هم این را تأیید میکند که در هر کاری میخواهید انجام دهید با عهد مؤکد انجام دهید و قرارداد ببندید.
نکته سوم: آیا بنیاسرائیل که به گوساله سامری علاقه پیدا کردند و خدا و پیامبر را رها کردند، با اختیار خودشان بوده یا با جبر بوده؟ در اینجا فخر رازی در تفسیرشان بیان کردهاند که جبر بوده، یعنی با اینکه بنیاسرائیل معجزات را از حضرت موسی(ع) مشاهده کرده بودند، ولی وقتی سامری و گوساله سامری دیدند علاقمند شدند و دیگر در اختیار خودشان نبود و به صورت جبر علاقمند شدند و ایمانشان زایل شد. در حالیکه این کلام فخر رازی اشتباه بزرگی است چرا که در قرآن میفرماید: ﴿وَأُشْرِبُواْ فِي قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِكُفْرِهِمْ﴾ بنیاسرائیل خودشان کافر شدند. ﴿قَالُواْ سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا﴾ یعنی ما معجزات را دیدیم ولی گناه کردیم، پس اجبار در میان نبوده است. بنیاسرائیل به خاطر کفر و هوای نفس و خباثتی که داشتند گوساله پرست شدند؛ پس به نظر ما مطلبی که فخر رازی در تفسیرشان بیان کردهاند، صحیح نیست.
در آیات زیادی از قرآن به این مطلب اشاره شده است. آیاتی مانند: ﴿فَبِمَا نَقْضِهِم مِّيثَاقَهُمْ وَكُفْرِهِم بَآيَاتِ اللّهِ وَقَتْلِهِمُ الأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقًّ﴾[2] بنیاسرائیل انسانهای خبیثی بودند، از یک طرف میثاق و عهد و پیمان را شکستند و به آیات خدا کافر شدند و انبیای بنیاسرائیل مثل حضرت یحیی و زکریا و امثال اینها را کشتند. رفتار بنیاسرائیل اینگونه است و این مطلب دلالت بر این دارد که بنیاسرائیل با کمال اختیار این کارها را انجام دادهاند.
نکته چهارم: در اتمام حجت و اجرای احکام باید قوی عمل کرد، مردم باید حقایق را بدانند، اگر حقایق را فهمیدند در آنجا باید با قوت و قدرت برخورد کرد. وقتی اعتراف میکنند که ﴿قَالُواْ سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا﴾ این به معنای این است که ما شنیدیم و فهمیدیم ولی عمدا عصیان کردیم، معلوم میشود که حقیقت برای آنها معلوم شده و در این صورت برخورد با آنها باید با قدرت و قوت باشد چون حجت بر آنها تمام شده است. پس جایگاه ﴿خُذُواْ مَا آتَيْنَاكُم بِقُوَّةٍ﴾ در جامعه در جایی است که حجت کاملا اقامه شده باشد و حتی به آن اعتراف کرده باشند در این صورت اگر مردم عمل نکنند باید با قوّت و قدرت جلوی آنها گرفته شود.
نکته پنجم: بعد از اینکه اتمام حجت شد میتوانید برخورد کنید. گاهی گفته میشود که با افراد برخورد نکنید، بگذارید همه آزاد باشند و هر کاری که میخواهند انجام دهند، این عدم برخورد تا زمانی است که حقیقت اثبات نشده باشد اما وقتی که حقایق بیان شد و همه مردم، اسلام و جمهوری اسلامی را پذیرفتند و رأی و تعهد دادند، در اینجا دیگر باید طبق قانون عمل شود و با قوّت و قدرت برخورد کرد.
نکته ششم: اصولا عشق و علاقه به غیر خدا باعث انحراف انسان میشود. انسان به هر چیزی غیر از خداوند متعال علاقه پیدا کند، منحرف میشود؛ اگر کسی بیش از اندازه به همسر خودش علاقمند شود، ممکن است باعث انحرافش شود؛ در جایی ممکن است همسر، انسان را به خلاف شرع دستور دهد و این علاقه بیش از حد باعث انحراف میشود. علاقه انسان به غیر خداوند باید محدود باشد، علاقه به همسر و فرزندان و منزل و ماشین و تمام مظاهر دنیوی خوب است ولی باید به اندازه باشد و طوری نشود که انسان خدا را فراموش کند.
لذا بنیاسرائیل به خاطر علاقه بیش از حد به گوساله سامری با اینکه میدانستند که حق با حضرت موسی(ع) است ولی با این وجود مخالفت و سرپیچی میکردند. آنچه درون انسان است از هوای نفس و شهوات و تمایلات نفسانی، باعث میشود اعمال انسان انحراف پیدا کند. لذا باید سعی کرد که قلب خود را با خدا صاف و خالص کنیم و آنچه را که خداوند دستور میدهد در قلب خود جای دهیم و به آن عمل کنیم وگرنه عشق هر کس دیگری که در قلب ما به وجود بیاید، اگر از حد بگذرد، باعث انحراف میشود.