97/12/08
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر سوره بقره/ آیه 89
﴿وَ لَمَّا جاءَهُمْ کِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ وَ کانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَي الَّذينَ کَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَي الْکافِرينَ﴾[1]
تفسیر آیه 89: صحبت در تفسیر آیه هشتاد و نهم سوره مبارکه بقره است. قوم بنی اسرائیل قومی لجوج و عنود بودند. خداوند در رابطه با این قوم میفرماید: ﴿وَ لَمَّا جاءَهُمْ کِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ﴾ پیامبر (ص) به رسالت مبعوث شد و قرآن را به عنوان کتاب خداوند که بر او نازل شده بود، برای مردم بیان فرمود. این قرآن که به قلب پیامبر (ص) نازل شد و برای بنی اسرائیل بیان فرمود دارای دو خصوصیت بود: خصوصیت اول قرآن این است که ﴿کِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ﴾ کتابی از ناحیه خداوند است. خصوصیت دوم قرآن این است که ﴿مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ﴾ آیات تورات را تصدیق میکند. در تورات نوید آمدن پیامبر (ص) آمده بود و بنی اسرائیل آن را خوانده بودند و علائم، قرائن و دلایلی که دلالت بر پیامبری پیامبر ما داشت، در تورات وجود داشت و آنها به این خاطر به مدینه آمدند که میدانستند، هجرت پیامبر (ص) به مدینه تحقق پیدا میکند. این نکته در تورات آمده بود که شخصی با چنین خصوصیاتی به پیامبری برگزیده میشود و به مدینه هجرت میکند و عدهای از بنیاسرائیل به مدینه آمدند برای اینکه در کنار پیامبر (ص) زندگی کنند و به او ایمان آورند.
حال که پیامبر (ص) به رسالت مبعوث شده و آیات تورات را به آنها گوشزد میکند و معجزات خود را به آنها نشان میدهد، به او کافر شدند، در حالیکه خودشان قبل از بعثت پیامبر (ص) علائم و ویژگیهای ایشان را برای کفار بیان میکردند. ﴿قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَىٰ أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هَٰذَا الْقُرْآنِ لَا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا﴾[2] اگر تمام انس و جن جمع شوند، نمیتوانند مانند این قرآن را بیاورند. قرآن معجزه پیامبر ما بود و در جای دیگر میفرماید ﴿فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ﴾[3] [4] حتی نمیتوانند یک سوره مانند قرآن بیاورند. وقتی که این معجزه و معجزات دیگر پیامبر (ص) را دیدید و تورات هم علائم پیامبر (ص) را برای شما بیان کرده، اما ﴿فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ﴾ الآن که فهمیدند، کافر شدند. این لجاجت و دشمنی آنها و تکبّر باعث شد که کسانی که میخواستند ایمان بیاورند و به دنبال این مسئله بودند و خودشان را آماده کرده بودند، منکر شدند؛ مثل این است که ما منتظر امام زمان (عج) باشیم ولی وقتی که ایشان میآید منکر او شویم.
﴿وَ لَمَّا جاءَهُمْ کِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ﴾ وقتی که پیامبر (ص) قرآن را آورد و برای بنیاسرائیل قرائت کرد، ﴿مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ﴾ حرفهای تورات را تصدیق میکرد ﴿وَ کانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَي الَّذينَ کَفَرُوا﴾ یعنی بنیاسرائیل به کفار میگفتند که پیغمبری برای ما میاید که چنین خصوصیاتی دارد و ما بر شما پیروز میشویم. ﴿يَسْتَفْتِحُونَ﴾ به معنای این است که طلب پیروزی میکردند. ﴿فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ﴾ وقتی پیغمبر (ص) آمد به او کافر شدند ﴿فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَي الْکافِرينَ﴾ لعنت خداوند بر کسانی که کافر هستند.
﴿فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَي الْکافِرينَ﴾ یعنی اینها میدانستند و کافر شدند چون همه مقدمات فراهم بود؛ هم بشارت تورات بود و هم علائم و قرائن برای پیامبری پیامبر (ص) وجود داشت. فاء در این عبارت نتیجه است و به این معناست که شما با کفار فرق دارید، شما تورات داشتید و در آن بشارت رسالت پیامبر (ص) آمده، اسم پیامبر و دلایل و قرائن پیامبر (ص) آمده و شما به مدینه هجرت کردهاید که پیامبر آخر الزمان را پیدا کنید و از او پیروی کنید؛ حجت برای شما تمام بود و با این وجود به او ایمان نیاوردید. جریان شما با دیگران از این جهت فرق دارد. پس لعنت بر شما که با اینکه میدانید، مخالفت کرده و کفر میورزید.
توجه دارید که در قرآن دو صفت برای قرآن ذکر شده که همین دو صفت برای پیامبر (ص) نیز ذکر شده است. یکی ﴿مِنْ عِنْدِ اللَّهِ﴾ و دیگری ﴿مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ﴾ در رابطه با قرآن داریم که ﴿کِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ﴾ در رابطه با پیامبر (ص) هم داریم که ﴿رَسُولٌ مِّنْ عِندِ اللّهِ مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ﴾[5] لذا این دو صفت هم برای قرآن بیان شده و هم برای پیامبر (ص).
﴿فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ﴾ با توجه به نکته فوق این عبارت و کفر بنیاسرائیل مربوط به پیامبر (ص) است یا قرآن و یا هر دو؟ مقصود از ما در این جمله میتواند قرآن یا پیامبر (ص) باشد، بهتر است که بگوییم در اینجا مقصود از ما عرفوا هم قرآن است و هم پیامبر (ص). باید به آن معرفت پیدا میکردند، ولی کافر شدند.
یکی از نکاتی که از این آیه شریفه استفاده میشود این است که گاهی انسان مدام اللهم عجّل لولیک الفرج میگوید و انتظار یک جریانی را دارد، ولی وقتی که آن چیزی که در انتظار آن بوده، محقق میشود و میبیند که با هوای نفس او و خواستههای قلبی او تطبیق نمیکند و نمیتواند آرزوهای قلبی خودش را تأمین کند با اینکه سالهای زیادی این جمله را تکرار میکرده که من منتظرم ولی در عمل گاهی انسان لنگ میشود و عمل نمیکند. فکر نکنید که ما با گفتن این جملات واقعاً منتظر آقا امام زمان (عج) هستیم. باید توجه داشت که قوم بنیاسرائیل هم با اینکه در تورات بشارت قرآن و پیامبر (ص) را داشتند و انسانهای متدینی بودند؛ چون به خاطر بشارتهایی که در تورات داده شده بود، از شهرهای مختلف به مدینه آمدند و منتظر پیامبر (ص) بودند. وقتی پیامبر (ص) و قرآن را دیدند، منکر و کافر شدند، چرا که با هوای نفس و خواستهها و افکار آنها تطبیق نمیکرد.بسیاری از محبتها واقعی نیست، چون اگر واقعی باشد حاضر است فداکاری و ایثار کند. در رابطه با انتظار فرج هم همینطور است. باید توجه کنیم که آیا اعمال و رفتار ما آنگونه که آقا امام زمان (عج) انتظار دارد، هست؟ ما نباید خودمان را با الفاظ سرگرم کنیم بلکه باید به دنبال واقعیت و معانی باشیم.﴿فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَي الْکافِرينَ﴾ به این معناست که شما از کافرین بدتر هستید. کفار از همان ابتدا به همه چیز کافر شدند اما بنیاسرائیل به حضرت موسی (ع) ایمان آوردند و گفتند تورات را قبول داریم، بعد که بشارتهای تورات در مورد پیامبر (ص) محقق شد، باز منکر شدند و مقابله کردند و با پیامبر (ص) دشمنی کردند، لذا قرآن میفرماید شما از کفار بدتر هستید؛ یعنی اگر من و شما هم «اللهم عجل لولیک الفرج» بگوییم و خودمان را آماده نکنیم و دروغ بگوییم و به دنبال خلاف و گناه باشیم، شاید از کفار بدتر باشیم.
نکته دیگری که از این آیه استفاده میشود این است که ادیان آسمانی همه مصدق هم بودند و پیامبران قبلی را تصدیق میکردند.نکته سوم که از این آیه شریفه استفاده میشود این است که مهم است که انسان حق را بشناسد اما این کافی نیست بلکه باید لجاجت را هم کنار گذاشت. ممکن است شما حق را بفهمید ولی در مقابل آن تسلیم نباشید، سعی کنید که این دو روحیه را در کنار هم داشته باشید: یکی بصیرت و دیگری تسلیم حق بودن، وقتی حق را فهمیدید، تسلیم آن شوید. در دنیای امروز هم اینطور است که بعضی حق را میدانند ولی مخالفت میکنند، گناه این اشخاص سنگینتر و مشکلشان بیشتر از اشخاصی است که حق را نمیدانند.باید لجاجت و دشمنی را کنار بگذاریم و قلب خودمان را برای پذیرفتن حقیقت آماده کنیم.