97/09/21
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر سوره بقره/ آیه 81
﴿بَلي مَنْ کَسَبَ سَيِّئَةً وَ أَحاطَتْ بِهِ خَطيئَتُهُ فَأُولئِکَ اصحاب النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ﴾[1]
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در تفسیر آیه هشتاد و یکم سوره مبارکه بقره است. درآیات قبل صحبت شد که یهود برای خودشان امتیازاتی قائل بودند؛ یکی از آن امتیازات که برای خودشان قائل بودند این بود که ﴿لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ أَيَّاماً مَعْدُودَةً﴾[2] میگفتند که مار را آتش فرانمیگیرد مگر چند روز. در روز قیامت مجازاتی که در اثر گناه و معصیت داریم درنهایت چند روز بیشتر نیست. در مقابل خداوند متعال میفرماید که اینطور نیست، هرکسی تقوا داشته باشد، مقامش عالی است و هرکسی گناهکار باشد، باید جزای عملش را ببیند.
تفسیر آیه 81:﴿بَلي مَنْ کَسَبَ سَيِّئَةً﴾ کسی که سیئهای را مرتکب شود و گناهی را انجام دهد ﴿وَ أَحاطَتْ بِهِ خَطيئَتُهُ﴾ این خطا و گناه بر او احاطه داشته باشد، ﴿فَأُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ﴾ فرقی ندارد که یهود یا غیر یهود باشد، هرکسی که گناه او را احاطه کند، جزء اصحاب النار است و ﴿هُمْ فيها خالِدُونَ﴾
از این آیه شریفه نکاتی را میتوانیم استفاده کنیم:نکته اول:فرقی بین گناهکاران نیست، کسی نگوید من یهودی، نصرانی، مسلمان یا شیعه هستم. گناهکار این عذاب را دارد و فرقی بین انسانها وجود ندارد، ﴿إنَّ أکْرَمَکُمْ عندالله أتْقيٰکُمْ﴾ تقوا معیار است و اینکه شما سفیدپوست هستید یا سیاهپوست و اینکه از کدام قوم و نژاد و قبیلهای هستید، ملاک نیست، عمده تقواست و اینکه انسان مرتکب گناه نشود.
نکته دوم:گناه کردن در اختیار انسانهاست. شما اختیاردارید که گناه نکنید، خودتان بااراده خودتان گناه میکنید، پس نگویید که من مجبور شدم یا اینطور خلقشدهام و نتوانستم جلوی خودم را بگیرم. تمام گناهانی که انسان مرتکب میشود بااراده و اختیار خودش انجام میدهد و اجباری در کار نیست. ﴿بَلي مَنْ کَسَبَ سَيِّئَةً﴾ کسب یعنی شما بااراده و اختیار خودتان، گناه را کسب میکنید و به دنبال گناه میروید.
نکته سوم:خداوند متعال در سوره نساء میفرماید: ﴿إنَّ الله لایَغْفِرُ أنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ مادُونَ ذَلِکَ لِمَن یَّشٰاءَ﴾[3] یعنی گناهان را خدا میبخشد مگر شرک را. تنها کسی که در جهنم، خالد است، شخص کافر و مشرک است و غیر از اینها ممکن است مدتی در جهنم باشند ولی درنهایت نجات پیدا کند. اگر انسان مشرک باشد، غفران الهی شاملش نمیشود ولی از شرک پایینتر را ممکن است خدا ببخشد، پس از مجازات اعمالش خدا از او میگذرد و میبخشد.
نکته چهارم:تکرار گناه و معصیت باعث میشود که گناه بر انسان احاطه پیدا کند؛ یعنی اول شما گناهی را انجام میدهید ﴿بَلي مَنْ کَسَبَ سَيِّئَةً﴾ ولی گاهی این گناه تکرار میشود ﴿وَ أَحاطَتْ بِهِ خَطيئَتُهُ﴾ گناه انسان را احاطه میکند، اطراف انسان را بهقدری گناه گرفته که هرلحظهاش همراه با گناه است و این احاطه که حاصل میشود، این شخص را به سرمنزل شرک میرساند. اول با یک گناه شروع میشود و با تکرار گناه، احاطه گناه حاصل میشود و گناه تمام اطراف انسان را میگیرد و انسان در گناه غوطهور میشود، آنوقت است که انسان به شرک میرسد.
برای اثبات این نکته که مقصود این آیه کسانی است که به شرک رسیدهاند نه کسانی که گناهکار باشند، آیه قبل است که میفرمود: ﴿أَ فَتَطْمَعُونَ أَنْ يُؤْمِنُوا لَکُمْ﴾[4] آیا شما فکر میکنید قوم یهود ایمان میآورند، یعنی اینها ایمان ندارند، مشرکاند. اگر این آیه را در کنار آیه موردبحث قرار دهیم، معلوم میشود که اینها ایمان ندارند؛ ﴿هُمْ فيها خالِدُونَ﴾ که در این آیه شریفه است مربوط به کسانی است که ایمان ندارند، ﴿بَلي مَنْ کَسَبَ سَيِّئَةً﴾ هم گناه میکنند و هم گناه آنها را احاطه کرده، تمام جوانب آنها را گناه گرفته و آنها به حد شرک رسیدهاند و آنوقت است که ﴿فَأُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ﴾.
انسانها در تمام جوانب این حالت رادارند؛ یعنی این مراحل را طی میکنند؛ اول یک معصیت میکنند و بعد معصیت تکرار میشود، اصرار میشود، بعد متوجه میشود که اطرافش را گناه گرفته؛ اول یک نوع گناه مرتکب میشد ولی الآن انواع گناه را مرتکب میشود. هم گناه و هم فحشا و هم قمار و شراب، وقتی به این حالت رسید، در اصل دین و وجود خدا و قیامت شک میکند. این کسانی که تردید میکنند به خاطر این است که هم گناه میکنند و هم گناه بر آنها احاطه کرده، لذا دین خود را از دست میدهند ﴿فَأُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ﴾ خداوند به پیامبر (ص) میفرماید امیدی به اینها نیست و دیگر ایمان نمیآورند.
نکته پنجم:﴿فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِندِ اللّهِ﴾[5] این گناه بزرگی است یعنی بزرگترین گناه این است که انسان در دین بدعت بگذارد و تحریف کند. این افراد گناهشان خیلی زیاد است و جزء کسانی هستند که ﴿فَأُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ﴾ و این قسمت از آیه خطاب به این افراد است که بدعتگذار در دین هستند.
توجه داشته باشید با هر جریانی که ارتباط دارید و با هرکسی که رفیق هستید، کسی که در دین انحراف ایجاد کند و ادعایی کند که واقعیت ندارد، قابلگذشت نیست. خداوند متعال میفرماید: ﴿فَأُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ﴾ اینکه بین علما بحث میشود و مرحوم امام مکرر تأکید میفرمودند که فقه جواهری و فقه سنتی را از دست ندهید، برای این است که اگر شما یکقدم از فقه سنتی و جواهری پا را فرا بگذارید معلوم نیست چه اتفاقی میافتد؛ یعنی اگر بنا شود آیات و روایات را طوری معنا کنید که امروزی فقه جدیدی را درست کنید و استنباطهای جدیدی را انجام دهید که علما نفهمیدهاند، اینها بدعت در دین است.
گاهی جوانها اطراف شمارا میگیرند و میگویند فقه قدیم برای دوران ما فایدهای ندارد و جوابگو نیست و آیات و روایات برای زمان پیامبر (ص) بوده و الآن نیاز به استنباطهای جدید است، فریب این حرفها را نخورید، نتیجه این حرفها تحریف دین است. یک مقدار از این حرفها ممکن است درست باشد ولی اگر افراط کنید با این مشکل مواجه میشوید، از مسیر حق منحرف میشوید و متأسفانه ممکن است گاهی هواهای نفسانی هم در قلب انسان قرار گیرد و باعث شود انسان از مسیر حق جدا شود و ﴿فَأُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ﴾ شامل ما هم بشود. اگر ما درست استنباط نکنیم و به دنبال این باشیم که مردم از ما چه میخواهند و برای اینکه مردم را خوشحال کنیم، حکم آسانی بدهیم که همه خوشحال شوند، چهبسا به انحراف کشیده شویم و انحراف از فقه جواهری ممکن است باعث این مسائل شود.
نکته ششم:شما هرچه گناه انجام دهید در حبس قرار میگیرید، مثلاینکه انسان را زندانی کنند، وقتی اطراف انسان را گناه میگیرد، دربندی قرار میگیرید که نمیتوانید از آن خارج شوید، کسی که به گناه عادت کرده به این سادگی نمیتواند خارج شود، ﴿وَ أَحاطَتْ بِهِ خَطيئَتُهُ﴾ طوری او را احاطه میکند که بیرون آمدن از آن خیلی کار سختی است اما اگر حسنات و کارهای خوب انجام دهید، آزادتر میشوید و روحیه بهتری پیدا میکنید، فکر میکنید در حال پرواز هستید، هرروز کارهای ثواب و خیرات و نماز و دعا و گریه و صدقه به دیگران و حل کردن مشکلات مردم، هرچه کار خیر انجام میدهید، روحیه آزادی پیدا میکنید ولی هرچه گناه زیادتر میشود مثل این است که در زندانی فرومیروید که شمارا حبس میکند و نمیتوانید آن را ترک کنید.
نکته هفتم:انسانها، پیامبران، اولیای خدا، روحانیت معظم و شخصیتهای بزرگ و معنوی باید در مقابل انحرافات بایستند و سکوت نکنند. باید در مقابل انحراف مردانه و با صدای بلند برخورد و مقابله کرد و برای مردم حقایق را بیان کرد. این وظیفه همه مردم مؤمن و متدین است، خداوند به پیامبر (ص) میفرماید به مردم بگو که فکر نکنید که شما ارزشمند هستید و مقام بالاتری دارید که آتش جز اندکی شمارا نمیسوزاند، به آنها بگو که ﴿لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ أَيَّاماً مَعْدُودَةً﴾ دروغ است، شما بر اقوام دیگر هیچ برتری و فضیلتی ندارید. اگر اعمال شما صالح باشد، صالحید و اگر فاسد باشد، فاسدید.
﴿بَلي مَنْ کَسَبَ سَيِّئَةً وَ أَحاطَتْ بِهِ خَطيئَتُهُ﴾ یعنی ای پیغمبر (ص) به اینها اعلام کن و بگو اگر گناه را کسب کردید و گناه شمارا احاطه کرد، ﴿فَأُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ﴾ نه اینکه ﴿لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ أَيَّاماً مَعْدُودَةً﴾ بلکه شما مخلّد در آتش هستید؛ یعنی پیامبر (ص) باکمال صراحت و قاطعیت در مقابل اینها ایستاده و اعلام میکند که این توهمات را از ذهنتان خارج کنید که من یهودی هستم و قوم برتر هستم، این بدعتها را از ذهنتان خارج کنید.
نکته هشتم:انسان فطرتاً پاک است و هیچ غلّ و غشی ندارد، صفا و صدق و صمیمت است و فطرت او هیچ مشکلی ندارد. هر بلایی به سر شما میآید خودتان آن بلا را ایجاد میکنید، ﴿بَلي مَنْ کَسَبَ سَيِّئَةً﴾ یعنی سیّئه را خودتان کسب کردهاید وگرنه قلب و فطرت شما پاک بود و هیچ مشکلی نداشتید اما در اثر گناه این مشکلات برای شما پیداشده است. مهمترین چیزی که انسان را بدبخت و منحرف میکند و جزء اصحاب نار میکند، گناه است که در ابتدا گناه صغیره و اصرار بر صغیره و کمکم گناه کبیره و بعد احاطه گناه و آخر هم در اصل اسلام و ایمان و معاد و بهشت و جهنم و ... تردید پیدا میکنیم و مشرک میشویم و ﴿فَأُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ﴾