درس تفسیر استاد محسن فقیهی
96/11/18
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر آیه 61 سوره بقره
(وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَن نَّصْبِرَ عَلَىَ طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنبِتُ الأَرْضُ مِن بَقْلِهَا وَقِثَّآئِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنَى بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ اهْبِطُواْ مِصْرًا فَإِنَّ لَكُم مَّا سَأَلْتُمْ وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَآؤُوْاْ بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُواْ يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذَلِكَ بِمَا عَصَواْ وَّكَانُواْ يَعْتَدُونَ)[1]
«و چون گفتيد: «اى موسى، هرگز بر يك [نوع] خوراك تاب نياوريم، از خداى خود براى ما بخواه تا از آنچه زمين مىروياند، از [قبيل] سبزى و خيار و سير و عدس و پياز، براى ما بروياند». [موسى] گفت: «آيا به جاى چيز بهتر، خواهان چيز پستتريد؟ پس به شهر فرود آييد، كه آنچه را خواستهايد براى شما [در آنجا مهيا] است». و [داغ] خوارى و نادارى بر [پيشانى] آنان زده شد و به خشم خدا گرفتار آمدند؛ چرا كه آنان به نشانههاى خدا كفر ورزيده بودند و پيامبران را به ناحق مىكشتند؛ اين، از آن روى بود كه سركشى نموده و از حد درگذرانيده بودند».
یکی از مواردی که در این آیه خداوند در رابطه با بنیاسرائیل یادآوری میکند، همین تنوّع طلبی است که انسان را از استقلال و آزادی منع و به بسیاری از رذایل اخلاقی آمیخته میکند. چرا که انسان وقتی بنای خود را بر درک تنوّعات و تغییر روز به روز قرار میدهد، نمیتواند به حکم و عقل و شریعت پایبند بماند. همین است که حتّی مرتکب خلاف شرع و معاصی نیز میشود. بنیاسرائیل قومی بودند که در زندگی خود، اصل را بر تنوّع طلبی قرار میدادند. اگر انسان چنین اصلی را برای خودش قرار داد، اولویّت خود را بر درک خوشیهای نو به نو قرار میدهد. در این صورت نه به فکر استقلال و آزادگی خود است و نه به فکر درک فضائل و مکارم اخلاقی و نه در مسیر نیل به خداوند، بر عبادات خودش مراقبتی انجام نمیدهد. مسلمان حقیقی کسی است که عبادت و ایمان را اصل قرار میدهد و رفاه و خوشگذرانی را به عنوان فرع قرار میدهد. مؤمن برای حفظ ایمان خود از رفاه آسایشش نیز میگذرد.
امّا سؤالی که مطرح است، چه اتّفاقی میافتد که ما در زندگی به این نقطه میرسیم؟ چرا اصل را در خوشیها قرار میدهیم؟ این آیه شریفه میفرماید: «ذَلِكَ بِمَا عَصَواْ وَّكَانُواْ يَعْتَدُونَ» ریشه این لذّت جویی افراطی در همین است که بر اثر گناه انسان قلبش سیاه میشود. گناهان کوچک ما را به گناهان بزرگ میکشاند. عصیان زمینه تجاوزها و شکستن حدود را فراهم میکند. انسان در ابتدای امر تقیّداتی دارد و بر عبادات و تکالیف خود مراقبت میکند. ولی رفته رفته غفلتها و گناهان کوچک جا را برای گناهان کبیره باز میکند.
وقتی یک نفر قاتل میشود و به گناهان بزرگی دست میزند، از روز اوّل قاتل نبوده است؛ امّا هر چه گذشته است، با انجام گناهان کوچکتر جا برای این گناهان عظیم باز شده است.
یکی از این هوسهای کوچک، همین شکمپرستی افراطی است؛ که انسان را به طرق مختلف از مسیر درست جدا میکند. چرا که وقتی به فکر چشیدن غذاهای مختلف بودیم، باید پولهای هنگفت درآوریم تا بتوانیم چنین مقادیری از رفاه و تنوّع را درک کنیم. چنین مسیری در نهایت به ذلّت و مسکنت انسان میرسد. در این آیه «ذلّت و مسکنت» را برآمده از رفاهطلبی میشمارد.
شما خودتان ملاحظه کنید، یک طلبه با ماهی کمتر از یک میلیون تومان، چه زندگی با عزّت و مفیدی دارد. ولی یک ثروتمند که میلیاردها تومان پول دارد، چقدر در زندگی خود به دنبال ثروت بیشتر و مال بیشتر است. اختلاسها و دزدیها برای انسانهای فقیر نیست؛ بلکه برای آنهایی است که میلیاردها تومان سرمایه دارند. دوستی از نزدیکان من، در قنوت نماز خود از خداوند طلب مال بیشتر میکند. در حالی که سرمایهی او بسیار و در زمره ثروتمندان محسوب میشود. این از آن جهت است که مال بیشتر عشق به مال میآورد. انسان گاهی فکر میکند که اگر من یک میلیارد تومان پول پیدا کنم، همه چیز تمام میشود، در حالی که وقتی آن میلیارد آمد، عشق به داشتن میلیاردها ما را پر خواهد کرد.
خداوند ما را از این شرور اخلاقی نگاه دارد.