1402/12/02
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر قرآن کریم/ تفسیر سوره بقره/ آیه 197
صحبت درباره آیه 197 سوره بقره است.
﴿الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِي الْحَجِّ وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ يَعْلَمْهُ اللَّهُ وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَىٰ وَاتَّقُونِ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ﴾.[1]
خداوند متعال میفرماید: حج، در ماههای معینی است [شوال، ذوالقعده، ذوالحجه] و کسانی که (با بستن احرام، و شروع به مناسک حجّ،) حجّ را بر خود فرض کردهاند، (باید بدانند که) در حجّ، آمیزش جنسی با زنان، و گناه و جدال نیست! و آنچه از کارهای نیک انجام دهید، خدا آن را میداند. و زاد و توشه تهیه کنید، که بهترین زاد و توشه، پرهیزکاری است! و از من بپرهیزید ای خردمندان!
مقصود از کلمه «الْحَجُّ»
مقصود از کلمه الْحَجُّ چیست؟ آیا مقصود از آن فقط حجّ است و یا منظور هم حجّ و هم عمره است؟ مفسرین فرمودهاند: مقصود از حجّ در اینجا، حج و عمره باهم است و فقط حج نیست. به دلیل اینکه حجّ فقط در ایّام ذیالحجّة است ولی عمره در ماههای شوّال و ذیالقعده و ذیالحجّه استحباب دارد و مورد تأکید واقع شده است. بنابراین این که میفرماید: الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ، أشهرٌ جمع شهر است و مقصود الحجّ و العمرة فی أشهر معلومات است.
مقصود از «أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ» چیست؟
مقصود ماههای شوّال، ذوالقعده و ذوالحجّه است که برای بجا آوردن حجّ و عمره، مورد تأکید روایات است.
نکتهای که اینجا وجود دارد این است که خداوند متعال برای ایّام نقشی قرار داده است مثلاً ماه رمضان یک ماه خاصّی است که انسان به خداوند متعال تقرّب پیدا بکند بنابراین زمان و مکان تأثیر دارد مانند نماز که اگر اوّل وقت بجا آورده شود تأثیر و ثواب زیادی دارد و اگر بعد از اوّل وقت بجا آورده بشود تأثیر و ثواب کمتری دارد. در عبادات میبینیم که برای زمان یک أثری را در نظر گرفتهاند مثلاً منا چگونه باشد؟ عرفات چگونه باشد؟ ایّام احرام چگونه باشد؟ اینکه گفته میشود در أیامالله فلان کار را انجام بدهید معلوم میشود هم برای زمان و هم برای مکان تأثیر وجود دارد. مثلاً گفته میشود فلان کار را در مسجد انجام بدهید یا مثلاً انجام اعمال در مسجدالحرام و یا مدینه فلان ثواب را دارد. بنابراین از آیات شریف قرآن این نکته بدست میآید که زمان و مکان تأثیر دارند. برخی از واجبات و عبادات در زمانهای خاص و برخی در مکانهای خاص تأکید شدهاند. مثلاً نماز و اعتکاف در مسجد برگزار بشود و مردم باهم باشند و از مشکلات و درد یکدیگر اطلاع داشته باشند و به یکدیگر کمک کنند. بالاخره مصالحی در اینجا وجود دارد که در زمانهای خاصی جمع بشوند و باهم صحبت بکنند. اگر مردم متفرّق باشند و هر کسی در یک ساعتی برای عبادتی برود، هرگز باهم یکجا جمع نخواهند شد. در برخی عبادتها مصالحی وجود دارد برخی از آنها جنبه جمعی و اجتماعی و برخی جنبه سیاسی و برخی دیگر جنبه فرهنگی دارند. شارع مقدّس هیچ دستوری را بدون مصلحت نمیدهد پس حتماً یک مصلحتی در آن وجود دارد که یک ماه را تعیین کرده است که مثلاً این ماه، ماه حجّ است، همه مسلمانان باید بیایند و یکجا جمع بشوند و عبادات خود را انجام دهند.
البته بعضی از ایّام به دلیل اتّفاقاتی که در آنها رخ داده است شرافتی پیدا کردهاند. و ضمناً منافاتی ندارد که شارع مقدّس هم مصالحی را در نظر گرفته باشد که مثلاً اجتماع مسلمین در یک روز خاص تحقّق پیدا بکند و چنین نباشد که مردم به صورت متفرق عبادات خود انجام بدهند.
ما در این سفر اخیر که به واتیکان داشتیم یکی از چیزهایی که دیدم این بود که مسیحیان در کلیسا به صورت فردی عبادت میکردند البته عبادتهای جمهعی هم دارند ولی اسلام به اجتماع اهمیّت زیادی داده است. اسلام به خاطر مصالحی که در جمع وجود دارد توصیه به برخی اجتماعات و عبادات کرده است. مانند نماز جمعه، نماز جماعت، حجّ و ... در اسلام تأکید شده است که مردم باهم و در کنار هم باشند و باهم متّحد و از مشکلات همدیگر باخبر باشند.
معنای فرض و واجب
فرض احکامی هستند که خداوند بیان فرموده است ولی وجوب اعمّ است و دو نوع است وجوب نقلی و وجوب عقلی. وجوب نقلی به احکامی گفته میشوند که پیامبر و ائمه (علیهم السلام) بیان فرمودهاند.
فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِي الْحَجِّ
یعنی حالا که ایّام حجّ است و حاجی که مُحرِم به احرام حجّ شده است در آنجا جماع نیست یعنی شخص نباید آمیزش بکند، و گناه نیست یعنی نباید گناهی مرتکب بشود و جدال نیست یعنی نباید با کسی جدال و داد و فریاد بکند و نباید خود را عصبانی بکند و آرامش داشته باشد. البته باید حرف حقّ را گفت امّا برای حرفهای خود متوسّل به قسم خودن و جدال نشوید تا بینتان اختلاف پیش نیاید. این کاشف از این است که در آنجا باید با آرامش و صلح و صفا برخورد کرد.
برداشت من این است که این قضیه اختصاص به حجّ ندارد و اینچنین نیست که بگوییم لَا جِدَالَ فِي الْحَجِّ و بعد از اتمام حجّ، جدال جایز باشد. خیر؛ همه باید در آرامش باشند. گاهی در رانندگی میبینید دو نفر میخواهند از هم سبق بگیرند، داد و فریاد و جرّ و بحث میکنند. آرامش داشته باشید اگر میبینید پیرمردی یا پیرزنی از خیابان عبور میکند ماشین را متوقف کنید و کمی تحمّل کنید تا آنها عبور کنند.
انسان اگر میبیند کار، کار خوبی است باید بگوید خوب است و اگر میبیند کار، کار بدی است باید بگوید بد است. یکی از چیزهایی که ما در سفر خارج دیدیم این بود که آنجا شراب فروشی، قمار بازی، فساد، سگبازی و بیحجابی زیاد است و مفاسد زیادی آنجا وجود دارد البته اگر واقعیّت را بخواهیم بگوییم این است که در آنجا بیحجابی از اینجا (ایران) بهتر است. آنجا زن بیحجاب زیاد بود ولی فقط موهای آنها بیرون بود و روسری ندارند ولی بدنهایشان پوشیده بود. حالا شاید به خاطر این بود که زمستان بود یا اینکه عادتشان این بود، من نفهمیدم. یکی از کارهای خوبی که آنجا دیدیم این بود که برای حفظ جان عابرین پیاده، در جاهای خاصی این امکان را گذاشتهاند که عابرین پیاده وقتی میخواهند از خیابان عبور کنند دکمه چراغ راهنما را میزنند چراغ قرمز میشود و از خیابان عبور میکنند.
اینکه خداوند متعال میفرماید: ﴿فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوق وَلَا جِدَالَ فِي الْحَجِّ﴾ یعنی در همهجا باید این اینگونه باشد گناه و جدال بد است. اینکه مشکلاتی برای ما به وجود میآيد به خاطر گناهانی است که انجام میدهیم. دستورات را خداوند به ما داده است. ما باید قدر کشورمان را بدانیم، کشور ما گل و بهشت روی زمین است از همه کشورها زیباتر و بهتر همین کشور خودمان است. اگر به همه کشورهای دیگر سفر بکنید از این گیلان و مازندران ما زیباتر نیست. بهترین کشور خارجی، تازه مانند رامسر یا چالوس یا نوشهر ما است. اگر قدر بدانیم واقعاً بهترین کشور دنیا و بهترین زندگی را داریم. اگر در ماه ۳۰۰ میلیون هم درآمد داشته باشی نمیتوانی در کشور خارجی زندگی بکنی. با درآمد ۳۰۰ میلیون تومان زندگی محقّرانه و ساده را میتوانی داشته باشی. در حالیکه در همین قم خانوادههایی را میشناسم که با ۵ یا ۶ میلیون زندگی میکنند. ولی آنجا اینقدر زندگی سخت است که با ۲۰۰ تا ۲۵۰ میلیون نمیتوان زندگی کرد. درست است که حقوقهای آنها زیادتر است ولی مشکلاتشان هم خیلی زیاد است. در سوئیس ما در آپارتمانی اقامت داشتیم که شوفاژ بود. یک موقع دیدیم که این شوفاژ چند ساعت خاموش شده است وقتی اعتراض کردیم که هوا سرد است چرا شوفاژ خاموش است؟ گفتند که اینجا قانون این است که از ساعت فلان شب تا فلان که مردم در خواب هستند و از پتو و لحاف استفاده میکنند باید شوفاژها خاموش باشند به دلیل اینکه اینجا گاز و ... مشکل دارند. دیدیم که آنها در خیلی چیزها مشکل دارند لذا قانون گذاشتهاند که از ساعت فلان تا فلان هیچ خانهای نباید گاز مصرف بکند. ولی ما در خانه آب، گاز و برق و ... داریم و همه چیز منظّم و مرتّب است. لذا قدر این ایرانمان را بدانیم.
وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ يَعْلَمْهُ اللَّهُ
یعنی هر کار خیری که انجام میدهید خداوند آن را میداند. معنای آن این است که سعی بکنید کارهایتان را برای خدا انجام بدهید. اگر کارهایتان را برای خدا انجام ندهید فکر نکنید که خدا متوجّه نمیشود. مثلاً من دارم ذکر میگویم ولی حواسم به خدا و برای خدا نیست. اگر عبادتی انجام بدهید که برای خدا نبود، خدا آن را میداند که این عبادت شما برای خدا نیست و ریا است و اخلاص در آن وجود ندارد. اگر کار خیر انجام بدهید خداوند میفهمد که این کار شما از روی چه قصد و غرضی است.
وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَىٰ وَاتَّقُونِ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ
اگر میخواهید به مسافرت بروید یک ساک برمیدارید و زاد توشه و لوازم خود را که در مسافرت به آن نیاز خواهید داشت در آن قرار میدهید. به این لوازم مورد نیاز در مسافرت، زاد و توشه گفته میشود. مثلاً مقداری طعام و آب و مَرکب خوبی مانند ماشین یا هواپیما یا ... هم برای خود تهیه میکنید، این نشانه عقل است. عقل میگوید زاد و توشه منظم و مرتبی برای خود تأمین بکنید. برخی بعد از راه افتادن برای مسافرت میگویند یادم رفت فلان چیز را بردارم. این به دلیل این است که شخص دقّت نکرده است که چه چیزی با خود بردارد؟ در سفرهای دنیوی انسان باید دقّت بکند که چمدانی با خود بردارد که همه لوازم مورد نیاز خود در مسافرت را در آن قرار بدهد. امّا در سفر حجّ، علاوه بر این لوازم، انسان چیز دیگری هم نیاز دارد که با خود داشته باشد و آن تقواست. یعنی این سفر را که میخواهد شروع بکند باید همراه با تقوا باشد، گناه نباشد بلکه ذکر و یاد خدا باشد. سفر آخرت هم چنین است، انسان باید برای سفر آخرت زاد و توشه معنوی (تقوا) با خود بردارد. فکر نکنیم که زیاد در این دنیا هستیم. جوانی بود که هر روز من ایشان را در درس میدیدم. این جوان از حجره مقابل ما بیرون میآمد و با بنده سلام و احوال پرسی میکرد، ولی همین دیروز به رحمت خدا رفت. پرسیدم آیا مریض بود؟ گفتند خیر، آیا کسالتی داشت؟ خیر. جوانی بود ۳۶ ساله که با زن و دو فرزند خود به منزل میرود سر سفره میآید که نهار بخورد، به مادرش میگوید قلبم درد میکند مادر به وی میگوید به دکتر برو! میگوید نه چیزی نیست بهتر میشود. بعد از یک ساعت میبینند از دنیا رفته است. فکر نکنیم مرگ از ما دور است. حالا من که هفتاد و چند سالم هست هر آنی ممکن است برای من اتّفاقی بیفتد. همه همینطور هستیم. وصیتنامههای خود را بنویسید، کارهایتان را مرتّب کنید. اگر کسی از شما نارضایتی دارد، رضایتش را جلب کنید. در هر حال هر طور که میتوانید خودتان را صاف کنید، فکر نکنید که ممکن است من ده سال یا بیست سال دیگر زنده باشم! نه اینطور نیست، یک آن و یک لحظه ممکن است برویم. همه ما شب میخوابیم معلوم نیست صبح بیدار بشویم یا نه! مرتّب کارهای خود را عقب نیندازید که ان شاء الله قرضهای خود را فردا میدهیم! ان شاء الله بعداً خمسم را حساب میکنم! ان شاء الله بعداً توبه میکنم! ان شاء الله بعداً ... ان شاء اللهها را بگذارید کنار! در امور معنوی کارهایتان را فوری انجام بدهید. همه کارهایتان را صاف کنید. خیلی از بزرگان بودند که همین وجوهات شرعیه را که ما میگوییم سر سال، که اجازه دادهاند یکسال مصرف کنید و بعد از یکسال، سرسال خمس خودتان را بدهید، سر هر ماه محاسبه میکردند. ماه دیگر ممکن است من زنده نباشم لذا سر این ماه محاسبه می کنم که چقدر اضافه دارم؟ خمس همان اضافه را میدهم. برخی سر هر روز محاسبه میکنند امروز من چقدر اضافه دارم؟ خمس همان اضافه را میدهند. برخی شهریه را که میگرفتند اگر اضافه میآمد اضافه آن را به کسی که نیاز داشت میدادند. به هر حال فکر نکنیم که همیشه زنده هستیم! خیر. بالاخره این راهی است که باید برویم و هرگز هم فکر نکنیم که ما چندین سال دیگر زنده هستیم.