1401/11/26
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر قرآن کریم /تفسیر سوره بقره /آیه 175
﴿أُولئِکَ الَّذينَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدي وَ الْعَذابَ بِالْمَغْفِرَةِ فَما أَصْبَرَهُمْ عَلَي النَّارِ﴾[1]
صحبت در تفسیر آیه صد و هفتاد و پنجم سوره مبارک بقره است. در ادامه آیه قبل که فرمود: ﴿إِنَّ الَّذينَ يَکْتُمُونَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْکِتابِ وَ يَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَليلاً﴾[2] یکی از گناهان بزرگ، که در قرآن مورد تأکید قرار گرفته و شاید بتوان گفت که گناهی از این بالاتر نیست، کتمان حقایق است. ﴿إِنَّ الَّذينَ يَکْتُمُونَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْکِتابِ﴾ آنچه که خدا نازل فرموده را کتمان میکند، راجع به اصول و فروع دین کتمان میکند. ﴿وَ يَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَليلاً﴾ و این کتمان و مخفی کردن حقایق از مردم، بخاطر پول و مقام و مسائل مادی است. کسانی که این کار را انجام میدهند، با کتمان حقایق میفروشند.
ثمن و مثمن در بیع کتمان کننده:
ثمن در مقابل مثمن است، در اینجا ثمن و مثمن چیست؟ در اینجا کتمان کننده، حیثیت و دین خود و حقایق را کتمان میکند؛ یعنی وجود خودش را میفروشد چون وجود انسان به انسانیت و دنبال و حق و حقیقت رفتن است. اگر حقایق را کتمان کند، آن وجود با ارزش خود را فروخته است و دیگر ارزشی ندارد. ثمن در این بیع مال دنیا و مادیات است و مثمن وجود و حیثیت کتمان کننده است. مال و مقام دنیا ارزش ندارد که انسان تمام وجود و حیثیت خود را از بین ببرد و حقایق را کتمان کند لذا ﴿ثَمَناً قَليلاً﴾ در این آیه اشاره به همین مطلب دارد.
معنای ﴿یشترون﴾:
﴿يَشْتَرُونَ﴾ به معنای فروختن است. وقتی انسان حقایق را کتمان میکند و حقایق را بیان نمیکند، به هر روشی که کتمان صورت گیرد، به صورت زبانی یا قلمی یا قدمی یا عملی یا سکوتی، دارد خودش را در معرض فروش قرار میدهد. اشتراء هم به معنای فروختن است و هم به معنای خریدن؛ در اینجا به معنای فروختن آمده است؛﴿وَ يَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَليلاً﴾ یعنی مثمن را در مقابل یک ثمن قلیل میدهد. منفعت کمی برای او پیدا شده که حاضر به کتمان حقایق شده است. در این صورت چند مشکل برای او به وجود میآید:
اول: ﴿أُولئِکَ ما يَأْکُلُونَ في بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّارَ﴾ آتش میخورند.
دوم: ﴿وَ لا يُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ﴾ خداوند در روز قیامت با آنها صحبت نمیکند.
سوم: ﴿وَ لا يُزَکِّيهِمْ﴾ پاک و تزکیه نمیشوند.
چهارم: ﴿وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ﴾ عذاب دردناک الهی در انتظار آنان است.
هیچ گناهی نداریم که به این اندازه عذاب داشته باشد. لذا این گناه از همه گناهان بالاتر است.
در ادامه میفرماید: ﴿أُولئِکَ الَّذينَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدي وَ الْعَذابَ بِالْمَغْفِرَةِ﴾ آنها کسانی هستند که ﴿اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ﴾ اشتراء در این آیه به معنای خریدن است؛ یعنی ضلالت را در مقابل هدایت خریدند؛ به این معنا که ضلالت را انتخاب کرده و هدایت را در مقابل آن دادهاند. هدایت ﴿فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا﴾[3] است، فطرت انسان، فطرت هدایت است و طبع او این است که از حق حمایت کند و حق را بیان کند.
اگر انسان به فطرت اصلی خود رجوع کند، حقایق را بیان میکند. منتهی ملاحظات این طرف و آن طرف را میکند و از فطرت خود روی میگرداند و این ﴿اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدي﴾ است. در اینجا معاملهای صورت گرفته و آن از دست دادن هدایت و به دست آوردن ضلالت و گمراهی است. به خاطر به دست آوردن مادیات، حقایق را کتمان کرده و بدین ترتیب ضلالت را انتخاب کرده و هدایت را داده است. آن روح پاک و فطرت سالم و عقل سلیم خود را کنار زده و در مقابل آن ضلالت را انتخاب کرده است. دلبستگیهای مادی باعث میشود که انسان حقایق را کتمان کند، این علت و معلول است؛ یعنی وقتی کتمان کرد، علت برای ﴿أُولئِکَ ما يَأْکُلُونَ في بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّارَ﴾ و همچنین علت برای ﴿وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ﴾ و ﴿اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدي﴾ میشود.
﴿وَ الْعَذابَ بِالْمَغْفِرَةِ﴾ مغفرت پروردگار شامل او بود ولی با کتمان کردن حقایق، عذاب خدا را برای خود خرید. ﴿فَما أَصْبَرَهُمْ عَلَي النَّارِ﴾ آتش جهنم را چگونه تحمل خواهد کرد؟ دنیا میگذرد، ممکن است به ثروت و مقام هم برسد اما آخرت و آتش جهنم را چگونه تحمل میکند؟
وظیفه علما و دانشمندان:
این داستان خیلی سخت است و گرفتاری شدیدی است و مربوط به علما، دانشمندان و شخصیتهایی که در جامعه نفوذ دارند، کتمان این افراد تأثیرگذار است.
این علت و معلولها وجود دارد و وقتی انسان کتمان حقایق کند، مغفرت از او دور شده، توبه او فایده ندارد، چون مردم را گمراه کردهاند. کتمان حقایق به طور مستقیم به مردم مربوط میشود و با کتمان حقیقت، مردم گمراه میوند. لذا هر چقدر هم توبه کند فایده ندارد مگر اینکه مردم را آگاه نماید، حقایق را بیان کند و کتمان انجام شده را جبران کند. اگر انسان باعث گمراهی شخص یا عدهای شود، توبه برای او فایده ندارد مگر اینکه آنها را از گمراهی نجات دهد.
انسان باید راه مغفرت را باز بگذارد و با خدا دوست و رفیق باشد، وقتی گناهی را مرتکب شد، سریع توبه کند و نگذارد ادامه پیدا کند، اما با کتمان راه را میبندد و هیچ راهی برای صلح باقی نگذاشته است. لذا خداوند میفرماید مغفرت از بین رفت و دیگر راهی برای نجات او نیست. خیلی از افراد گناه میکنند ولی بعد توبه میکنند، شراب میخورند، قمار بازی میکنند، زنا میکنند ولی بعد از آن توبه میکنند اما کتمان کننده حقیقت راهی ندارد، مگر اینکه همه کسانی را که گمراه کرده و به قول و فعل و قلم و ... او اعتماد کرده و از او پیروی کردهاند را آگاه سازد و از گمراهی نجات دهد. علت اینکه فساد در جامعه زیاد است این است که فساد را میبینند و چیزی نمیگویند و به راحتی از کنار آن میگذرند. همین باعث زیاد شدن فساد در جامعه میشود ولی اگر از روز اول جلوی خلاف و فساد گرفته میشد، نمیتوانست زیاد شود. پس وقتی کتمان حقایق صورت گیرد روز به روز فساد و خلاف بیشتر میشود، لذا راه مغفرت بسته میشود و میگویند شما دیگر راهی برای مغفرت نداری چون مردم را گمراه کردهای. چون مردم را گمراه کردهای، ﴿أُولئِکَ الَّذينَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدي وَ الْعَذابَ بِالْمَغْفِرَةِ﴾ شما خودت به سراغ عذاب رفته و مغفرت را کنار گذاشتهای، فقط آتش جهنم نصیب شما است و هیچ راه دیگری ندارید.
کار علما و کسانی که میفهمند خیلی سخت است و وظیفه سنگینی دارند، باید حقایق را بیان کنند. اگر حقایق را کتمان کنند هرچند نماز و روزه و دعا و نماز شب و اعتکاف هم بجا آورند نمیتواند جلوی آن عذاب را بگیرد. چون کتمان، گناه بد و بزرگی است، گروهی از مردم گمراه شدهاند و اعمال صالح دیگر نجات دهنده انسان نیستند. لذا مفسرین میگویند هیچ گناهی را در قرآن ندیدهایم که اینقدر عذاب برای آن نوشته شده باشد. باید اعمال و رفتار و گفتار انسان سنجیده و مطابق حقیقت باشد و کتمان حقایق صورت نگیرد.