1401/10/14
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر قرآن کریم /تفسیر سوره بقره /آیه 170
﴿وَ إِذا قيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَيْنا عَلَيْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لا يَعْقِلُونَ شَيْئاً وَ لا يَهْتَدُونَ﴾[1]
صحبت در تفسیر آیه صد و هفتادم سوره مبارک بقره است. در آیات قبل مطرح شد که شیطان برای انحراف انسان گامهایی برمیدارد. یکی از گامهایی که شیطان به انسان تلقین میکند و افکار انسان را به انحراف میکشاند، این است که وقتی به مشرکین و کفار و معاندین گفته میشود از آنچه که خداوند نازل فرموده پیروی کنید، از قرآن و کتب آسمانی تبعیت کنید ﴿وَ إِذا قيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَيْنا عَلَيْهِ آباءَنا﴾ میگویند آنچه که پدران ما انجام میدادند، اعم از افکار و اعمال و رفتار، ما هم پیروی میکنیم؛ ما تابع پدرانمان هستیم. ﴿الفینا﴾ یعنی وجدنا؛ آنچه که یافتیم پدرانمان انجام میدادند، همان رفتار و افکار را داریم و حرف رسول خدا را گوش نمیدهیم.
خداوند در جواب آنها میفرماید: ﴿أَ وَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لا يَعْقِلُونَ شَيْئاً وَ لا يَهْتَدُونَ﴾ شما از پدران و اجداد خود پیروی میکنید حتی اگر کار آنها عاقلانه نباشد و هدایت نشده باشند؟
شرط پیروی کردن:
پیروی کردن از کسی که متبوع انسان است و انسان میخواهد از او پیروی کند، باید شرایطی داشته باشد، از هر کسی نمیشود پیروی کرد. یکی از شرایطش این است که عقل و نقل او را تأیید کند؛ یعنی هم عقلا حرفهای او را بپذیرند و هم وحی او را تأیید کند که ذیل آیه ﴿لا يَعْقِلُونَ﴾ و ﴿لا يَهْتَدُونَ﴾ به این نکته اشاره دارد؛ یعنی کار باید عقلایی باشد، حرف باید منطقی باشد، اگر حرف منطقی نزند، نباید از او پیروی کرد. اگر هدایت شده نباشد، نباید از او پیروی کنیم، حال پدر یا جد و فامیل باشد یا شخص دیگری باید حرفش عقلایی باشد و هدایت شده باشد.
ما دو راه داریم: یکی عقل و دیگری نقل؛ هر حرفی که میزنیم و هر عقیدهای که داریم یا باید مطابق عقل باشد و یا مطابق نقل، که تعبیر به هدایت میشود؛ معنای هدایت این است که از ناحیه خدا ما را هدایت کرده باشند که قرآن ما را به یک سری دستورات هدایت میکند که ما باید از آن دستورات یا دستورات عقل و یا هر دو پیروی کنیم؛ یعنی هم از عقل پیروی کنیم که هدایت باطنی است و هم از قرآن که هدایت ظاهری است. پس هدایت و عقل و نقل باید برای ما متبوع را نشان دهد که ببینیم حرفهای او با عقل تطبیق میکند یا نه.
عقاید مثل اعتقاد به خداوند و معاد و رسالت و امامت، مربوط به تفکر و عقل ما است، باید با عقل خدا و پیامبر و معاد و امامت را بشناسیم و قبول کنیم. اینها مربوط به عقل است؛ یعنی عقل ما باید خدا و نبوت و امامت و معاد را اثبات کند. به این مسائل، مسائل عقلی میگوییم، مسائلی که باید با عقل تطبیق کند و ما باید به عقل خود رجوع کنیم و عقائد خود را با عقل به دست بیاوریم. چنانچه در علوم میبینید، در علم ریاضی 4=2×2 یا در فیزیک و شیمی، اینها علومی است که باید با علم و یقین برای انسان حاصل شود. عقاید هم باید با یقین برای انسان اثبات شود. مفهوم این جمله این است که اگر عقایدی داشته باشیم که با علم اثبات نشده باشد، اعتقادات انحرافی است، اینکه گفته شود: چون پدر و اجدادم اینگونه بودهاند و این اعمال را انجام دادهاند من هم میخواهم این کار را انجام دهم؛ اینها اعتقادات علمی نیست. اعتقاد ما باید علمی باشد، اگر علمی نباشد، انحرافی است. معنای انحراف این است که انسان به شک و ظن اعتماد کند، اینکه بگوید: من نمیدانم شاید اینطور باشد، این انحراف است، اگر اعتقاد با شک و گمان و تردید باشد، اعتقاد انحرافی است. وظیفه ما این است که در اعتقادات به یقین برسیم.
انسان باید در همه مسائل به یقین برسد، چنانچه در مورد مسئلهای به یقین نرسیده باشید، در مورد آن صحبت نکنید. گاهی بعضی از افراد روایات ضعیف یا مطالب ظنی را در صحبتهای خود مطرح میکنند و این باعث تمسخر بعضی افراد در فضای مجازی میشود. لذا باید توجه داشت که عقاید و تفکرات، از روی علم باشد.
علم و یقین در اعمال:
در مسائلی که به سعادت انسان مربوط است، بایدها و نبایدها و اعمالی که باید انجام دهد، باید منتهی به علم باشد. شک، وهم، ظن و تخیل باید خارج شود. اگر منتهی به علم نشود، انحراف حاصل میشود. در صورتی که اعتقاد و عمل انسان از روی علم و یقین باشد، میتواند بر عقاید و اعمال مردم تأثیر گذارد.
انحرافاتی که در جامعه وجود دارد بر اثر تقلید کورکورانه است، کسی گفته ما هم میگوییم. مطلب دروغی را شخصی بیان کرده، دیگران هم بیان میکنند و در نتیجه شایعه به وجود میآید و سپس تبدیل به مطلب قطعی میشود و میگویند در فلان خبرگزاری بیان شده و مشکلاتی در جامعه به وجود میآید. حرف ما باید منطقی و استدلالی باشد و دلیل محکم داشته باشد، اگر وحی هم باشد، متقن باشد نه مشکوک. وحی مشکوک و روایات ضعیف و احتمالی را باید کنار گذاشت ﴿وَ إِذا قيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَيْنا عَلَيْهِ آباءَنا﴾. پدران ما اینچنین گفتند، پدران از باب مثال است و منظور از آن، دیگران است. الآن خیلی از افراد از غرب پیروی میکنند، این تقلیدها و پیرویهای بدون دلیل، از نظر عقل و قرآن محکوم است. پس در تمام مسائل چه عقاید و چه اعمال وظیفه داریم از عقل و دلیل و منطق پیروی کنیم. تقلید از شرق و غرب و پدر و مادر و فامیل باید کنار گذاشته شود و فقط مسیر علمی را باید پیگیری کنیم.
تخیلات و توهمات در این عالم زیاد است. بیماری اعصاب در جامعه زیاد است و به طبیب هم که مراجعه میشود بهبودی حاصل نمیشود، با مشکلات زیادی برخورد میکنند و اکثر این بیماریها به خاطر تخیلات و توهمات است؛ یعنی توهمات، تخیلات، چشم و هم چشمیها و حسادتها در انسان باعث میشود که اعصاب انسان خراب شود و انسان را اذیت کند و رنج دهد.
این آیه به ما یاد میدهد که هم در عقاید و هم در اعمال و رفتار بدون تفکر و تعقل و بدون دلیل و استدلال، کاری انجام ندهیم. ما دو مسیر داریم که باید از آن پیروی کنیم: یکی عقل است و دیگری وحی و اعمال ما باید مطابق با این دو باشد.