1400/10/08
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر قرآن کریم /تفسیر سوره بقره /آیه 150
﴿وَ مِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَيْثُ ما کُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ لِئَلاَّ يَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَيْکُمْ حُجَّةٌ إِلاَّ الَّذينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْني وَ لِأُتِمَّ نِعْمَتي عَلَيْکُمْ وَ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ﴾[1]
صحبت در تفسیر آیه صد و پنجاهم سوره بقره است. محتوای این آیه در چندین آیه بیان شده است. لیکن تأکید و تکراری که نسبت به مسأله قبله مسلمانان انجام شده، کاشف از اهمیت موضوع است. تغییر قبله مسلمانان از بیت المقدس به کعبه اهمیت زیادی داشته و آیات متعددی در قرآن در این رابطه بیان شده است.
مشرکان و اهل کتاب و مسلمانان دو اشکال عمده به پیامبر(صلی الله علیه و آله) داشتند.
اشکال اول:
پیامبر(صلی الله علیه و آله) به رسالت مبعوث شد و دین حضرت ابراهیم (علیه السلام) را تأیید کرد، چرا کعبهای که حضرت ابراهیم (علیه السلام) به پا داشته را کعبه قرار نداد و حدود چهارده سال پیامبر(صلی الله علیه و آله) به سمت بیت المقدس نماز خواند؟
این اعتراضی بود که اهل کتاب به پیامبر(صلی الله علیه و آله) و مسلمانان داشتند.
اشکال دوم:
در کتب اهل کتاب در تورات و انجیل آمده بود که پیامبر آخرالزمان کسی است که به دو قبله نماز میخواند. پیامبر(صلی الله علیه و آله) هم که نماز را به سمت بیتالمقدس میخواند، اعتراض میشد که آن علامتهایی که برای ما بیان شده در این پیامبر وجود ندارد.
وقتی که قبله تغییر پیدا کرد، این دو اشکال برطرف شد؛ یعنی پیامبر(صلی الله علیه و آله) هم به سمت کعبه ابراهیمی و هم به دو قبله نماز خواند.
معنای کلمه «خشیة»:
خشیة به معنای خوف آمیخته با تعظیم است. اگر انسان از چیزی بترسد و آن را باعظمت بداند، خشیة میگویند.
فرق خشیة و خوف:
خوف به معنای ترس است ولی خشیة به معنای این است که او را خیلی بزرگ میداند و تعظیم میکند و میترسد. ﴿إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ﴾[2] علما از خدا میترسند، یعنی خوف با تعظیم؛ یعنی خداوند را بزرگ میشمارند و خائف هستند.
سفارش به اعمال منطقی و عاقلانه:
﴿لِئَلاَّ يَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَيْکُمْ حُجَّةٌ﴾ یعنی روش و منطق اسلام این است که بهانهای به دست دشمن داده نشود. اصولا یک انسان عاقل و یک حکومت اسلامی نباید بهانه به دست دشمن دهد، تا نتوانند ایراد بگیرند. بعضی افراد میگویند ما کار خود را انجام میدهیم، دیگران هرچه میخواهند بگویند، این منطق از نظر اسلام محکوم است و درست نیست. شما باید طوری راه بروید و حرکت کنید که اعمال و رفتار شما منطقی و عقلایی باشد و کسی نتواند از شما ایراد بگیرد. پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) میتوانست با استبداد و حرکتهای بدون دلیل کار خود را پیش ببرد ولی وظیفه پیامبر(صلی الله علیه و آله) این است که به صورتی عمل کند که کسی نتواند به او ایراد بگیرد. برای اینکه دهان مردم بسته شود و نتوانند ایراد بگیرند، از ناحیه خداوند تعیین شد که قبله شما کعبه است. در اینجا بود که پیامبر(صلی الله علیه و آله) به دو قبله نماز خواند و جلوی تمام اعتراضات مردم گرفته شد. ﴿لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلاً﴾[3]
یعنی از نظر علمی و استدلالی به گونهای هستید که آنها نمیتوانند بر شما مسلط شوند، منطق اسلام به گونهای است که شما در مقابل منطق دیگران محکوم نمیشوید؛ یعنی حرف شما منطقی است و دارای برهان و استدلال علمی است، هر اندازه کافران قدرت و ثروت ظاهری داشته باشند، اما زمانی که شما قدرت منطق و برهان داشته باشید، حاکم هستید.
شاه قدرت و ثروت زیادی داشت و مرحوم امام یک استاد در حوزه علمیه قم بود و حتی رساله هم نداشت. تدریس درس خارج داشت و جمعیتی در درس ایشان شرکت میکردند. امام فریاد میزد و ضدّ شاه قیام کرد و چون حرف او منطقی بود و استدلال امام درست بود، مردم کم کم این استدلال را پذیرفتند و فهمیدند که امام درست میگوید و شاه ظلم میکند و خلاف اسلام عمل میکند.
﴿لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلاً﴾ این نیست که کافران از نظر تکوینی یا قدرت بمب هستهای و از لحاظ مادی بر شما مقدم نخواهند شد بلکه مقصود این است که از نظر منطق و استدلال به گونهای عمل کنید که نتوانند به شما ایراد بگیرند. ﴿لِئَلاَّ يَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَيْکُمْ حُجَّةٌ﴾ مردم نتوانند به شما اشکال بگیرند که چرا این کار را انجام دادید.
توحید در خوف و رجاء:
مؤمن و مسلمان بودن دارای مراتبی است: یکی از مراتب مسلمانی و داشتن ایمان این است که شما در مرحله خوف و رجاء به توحید برسید و این دو با هم ملازم هستند. توضیح اینکه: اگر شما از مردم بترسید ولی از خدا نترسید، یک مرتبه است. ترسیدن از آمریکا و بمب هستهای و ... از این جمله است. یک مرتبه ایمان این است که از هیچ کس بجز خدا نترسد. اگر خدا دستوری دهد، انجام میدهد و از کسی جز او نمیترسد. در این آیه تأکید شده که از دیگران نترسید. کار خود را عقلایی و با منطق انجام دهید، وقتی انسان کار خود را دقیق انجام داد و قدمهای خود را صحیح برداشت و مسیر خود را صحیح انتخاب کرد و اعمال و رفتار و گفتارش منطقی و عقلایی و صحیح باشد، نباید از کسی بترسد و تنها باید از خدا بترسد. ﴿فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْني﴾ از کسی غیر از خدا نترسید. به این توحید در خوف و رجاء گفته میشود.
ما میگوییم خدا یکی است، توحید داریم اما این توحید باید در تمام زندگی ما جریان پیدا کند، در حرکات و رفتار و زندگی روزمره شما این توحید باید جاری باشد. اگر توحید را قبول دارید، نباید از کسی غیر از خدا بترسید. در حکومت اسلامی، این باید سرلوحه سیاست خارجی باشد، از هیچ کس نترسید ولی کار خود را منطقی و صحیح انجام دهید.
در این رابطه به بحث تقیه هم اشاره کنیم. انسان باید جان خود را حفظ کند تا بتواند برای اسلام کاری انجام دهد. حفظ جان منطق عقلایی است؛ یعنی شما باید وجود داشته باشید تا بتوانید کار انجام دهید و مردم را به راه راست هدایت کنید. سیاست امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) این است که معارف دین را تبلیغ میکنند و به صورتی حرکت میکنند که کسی به آنها ایراد نگیرد، در بعضی مواقع تقیه هم میکنند. معنای تقیه این نیست که شما از غیر خدا میترسید، معنای تقیه حفظ جان است؛ یعنی همان ﴿لِئَلاَّ يَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَيْکُمْ حُجَّةٌ﴾ است، کار عقلایی است.
وقتی شما با حیوان درندهای مواجه میشوید باید از او دوری کنید، چرا که ممکن است به شما آسیب برساند. در اینجا نمیگویید من از خدا میترسم و از این درنده نمیترسم. کار عقلی و عقلایی باید انجام شود، از این حیوان درنده باید دوری کرد تا جان شما حفظ شود و اسلام و نظام اسلامی را تقویت کنید. پس دو چیز در کنار هم است یکی اینکه کار باید عقلایی و منطقی باشد تا کسی نتواند ایراد بگیرد، یکی هم اینکه از غیر خدا نترسید چون کار شما منطقی و از روی دلیل و برهان بوده است. در این صورت تقیه منطقی است، در جایی که جان شما در خطر است و نمیتوانید اسلام را تقویت کنید باید جان خود را حفظ کنید تا بتوانید در آینده، به اسلام خدمت کنید.
آقا امام صادق (علیه السلام) برای اینکه جان شیعیان را حفظ کنند، گاهی دستورهایی میدادند که تقیه بود. یک روایت تقیهای جان هزاران نفر از مسلمانان را حفظ میکرد. در تبلیغ هم همینطور است ﴿الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ يَخْشَوْنَهُ وَ لا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ﴾[4] ما از این آیه این نکته را به دست آوردیم که نباید بهانه به دست دشمن داد. نگویید بر حق هستیم و هر کاری دوست داشته باشیم انجام میدهیم. حرکت ما در جامعه اسلامی باید به نحوی باشد که دشمن نتواند یک نقطه ضعف علمی و منظقی و عقلایی به ما بگیرد و همچنین باید در هر بعد استقلال داشته باشیم و فقط از خدا بترسیم، حرف حق خود را بگوییم و زیر بار حرف ناحق و باطل نرویم.
نکته دیگری که از این آیه به دست میآید این است که نباید خطر خارجیها را خیلی بزرگ کنیم، از این و آن نباید ترسید، منطق یک شخص مسلمان این است که بجز خدا از دیگران نمیترسد و اهمیتی نمیدهد.