99/12/26
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ/وضع /استعمال لفظ در اکثر از معنا
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در بحث اصول فقه درباره استعمال لفظ در اکثر از معنا بود که آیا چنین استعمالی جایز است؟ برخی از بزرگان مانند مرحوم آخوند خراسانی (رحمهالله) چنین استعمالی را جایز نمیدانند و در مقابل برخی از بزرگان مانند مرحوم شیخ عبدالکریم حائری و شاگردانش مانند مرحوم امام خمینی قائلند که چنین استعمالی جایز است و از محسنات کلام است.
نکات
نکته اول: اگر متکلم در مقام تخاطب معانی متعددی را اراده کند از محل بحث ما خارج است بلکه بحث در جایی است که در مقام تفهیم و تفهّم این معانی فهمیده شود و از ظاهر الفاظ، دو معنا فهمیده شود نه اینکه متکلم اراده معنا کند اما مخاطب چیزی نفهمد؛ پس متکلم باید قرائنی بر دو معنا را بیان کند.
نکته دوم: دلالت گاهی مطابقی، گاهی تضمّنی و گاهی التزامی است. ممکن است دلالت مطابقی داشته باشد و لوازمی هم در کنار آن وجود داشته باشد مانند «لوازم بالمعنی الاعم» یا «بالمعنی الاخص». مراد از استعمال لفظ در اکثر از معنا این نیست که یک لفظ دارای لوازمی باشد که آن لوازم اراده شود بلکه استعمال لفظ در اکثر از معنا آن است که در مقام تفهیم و تفهّم دو معنا اراده شود و فهمیده شود هرچند این معانی اراده شده لوازمی هم داشته باشد که از آن فهمیده شود.
نکته سوم: در استعمال لفظ در اکثر از معنا متکلم همیشه باید قرینهای نصب کند که مرادش از یک لفظ دو معنا است وگرنه بدون قرینه استعمال لفظ دراکثر از معنا جایز نیست. با قرینه است که تفهیم و تفهّم حاصل میشود و مخاطب میداند که از یک لفظ دو معنا اراده شده است.
مثالهایی برای استعمال لفظ دراکثر از معنا در روایات و قرآن
مثال اول: مرحوم شاهرودی بزرگ، برای استعمال لفظ مثال میزند به «اغسل للجمعة و الجنابة» غسل جمعه مستحب است ولی غسل جنابت واجب است دراینصورت، امر هم در معنای وجوب و هم در معنای استحباب اراده شده است. مثال دیگر آن است که در روایات امر به نماز همراه با اذان و اقامه شده است درحالیکه اذان و اقامه مستحب است و نماز واجب است؛ پس امر در معنای استحباب و وجوب استعمال شده است.[1]
اشکال: وجوب، مفهوم امر نیست. وجوب در امر نخوابیده است بلکه شرایط علو آمر و مولا نسبت به عبد باعث میشود که برداشت ما از امر، وجوب باشد و امر ظهور در وجوب داشته باشد. بنابراین اگر امری صادر شد ممکن است مراد، مطلق طلب باشد. در مثال «اغسل للجمعة و الجنابة» مطلق طلب بیان شده اما در روایتی دیگر مولا بیان میکند که غسل جنابت برای نماز واجب است که در اینجا وجوب را مطرح کرده است. در اینگونه مثالها جامع وجود دارد که جامع در این مثال طلب است که هم شامل وجوب و هم شامل استحباب است.
مثال دوم: استاد ما آیتالله مرتضی حائری (رحمهالله) برای استعمال لفظ در اکثر از معنا مثال میزند: ﴿وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ﴾[2] آیه دستور میدهد که مسح به سر و پاها تا کعبین باشد. کعبین را برخی به «قبّتي القدمين» معنا کردهاند؛ یعنی قبل از اینکه به ساق پا برسد آن قبهای که بر روی پا است را کعب میگویند لذا مسح تا آنجا کفایت میکند برخی نیز گفتهاند که کعب، همان ساق پا است. برخی روایات دلالت بر وجوب مسح تا قبّه دارد و برخی روایات دلالت بر وجوب تا مفصل پا دارد؛ بنابراین کعبین در قرآن دو معنا دارد. اگر استعمال لفظ در اکثر از معنا را جایز ندانستیم باید یکی از این دو معنا را اراده کرد و نمیتوان هر دو را اراده کرد اما اگر استعمال لفظ دراکثر از معنا جایز باشد میتوان هر دو معنا را اراده کرد.
بحث استعمال لفظ در اکثر از معنا بحمدالله پایان یافت و به نظر ما استعمال لفظ در اکثر از معنا جایز است بلکه از محسنات کلام است و ممکن است در آیات قرآن و روایات هم محقق شده باشد همانگونه که در استعمالات عرب واقع شده است البته باید همراه با قرائنی باشد که تفهیم و تفهّم محقق شود.