99/12/04
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ/وضع /استعمال لفظ در اکثر از معنا
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در بحث اصول فقه درباره استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد بود که آیا لفظ واحد را میتواند در یک آن در دو معنا استعمال کرد.
گاهی دو معنای متضادین هستند، در این صورت به ذهن میآید که چگونه میشود که متکلم هر دو معنا را اراده کرده باشد؛ یا باید این را اراده کند یا آن را اراده کند. بر این اساس برخی از علما فرمودهاند که استعمال لفظ در اکثر از معنا جایز است مشروط به اینکه متضادین نباشند.
«دع الصلاة ایام اقرائک» خانمها در ایام حیض باید نماز را ترک کنند. قرء دو معنا دارد؛ هم به معنای حیض و هم به معنای طهر است. وقتی سخن از ترک نماز است، مراد حیض است و ظهور در یک معنا دارد. گاهی در مقام بیان ایام عده است و مدت عده را سه قرء میگوید. در اینجا ممکن است شارع مقدس، سه حیض را اراده کرده باشد یا ممکن است مرادش سه طهر باشد، زمان این دو ممکن است متفاوت باشد. ممکن است شارع اکثر امرین را اراده کرده باشد؛ برخی از علما فرمودهاند باید آنکه زمان بیشتری دارد محاسبه شود. اگر ما در اراده شارع شک کنیم، اکثر الامرین را أخذ میکنیم که مطابق با احتیاط است. استصحاب وجه ادامه پیدا میکند تا اینکه یقین به اتمام وجه پیدا کنیم.
با توجه به این مثال، معلوم میشود که اشکالی ندارد دو معنا متضاد باشند ولی هر دو اراده شوند. استعمال لفظ در دو معنا امری ممکن است؛ زیرا استعمال امری اعتباری است که میشود یک لفظ با قرینه ذدر دو معنا استعمال شود، خواه این دو معنا حقیقی باشد، هر دو مجازی باشند یا یکی حقیقی و دیگری مجازی باشد، خواه دو معنا متضاد باشند یا نباشند.
﴿وَلَا تَنْكِحُوا مَا نَكَحَ آبَاؤُكُمْ﴾[1] نکاح دو معنا دارد بنابراین معنا ممکن است این باشد که اگر پدرت کسی را عقد کرد تو نمیتوانی او را عقد کنی، یا معنا این است که اگر پدرت کسی را وطی کرد تو نمی توانی او را وطی کنی. ممکن است به معنای هر دو بگیریم؛ یعنی اگر پدر کسی را عقد یا وطی کرد پسر حق ندارد او را بگیرد. شارع مقدس ممکن است هر دو معنا را اراده کرده باشد.
قول دوم: جواز عقلی و عدم جواز از نظر لغت
استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد از نظر عقلی جایز است اما از نظر علمای لغت جایز نیست.
محقق حلی (رحمهالله) می فرماید: «يجوز أن يراد باللفظ الواحد كلا معنييه- حقيقةً كان فيهما أو مجازاً، أو في أحدهما- نظراً إلى الإمكان، لا إلى اللغة».[2]
اینکه این فرمایش ایشان مستند به چه دلیلی است را متوجه نشدیم؛ فقط ادعایی است که دلیلی بر آن اقامه نشده است.
برای استعمال لفظ در اکثر از معنا نهایت این است که میگویید باید قرینه باشد، ما هم این را قبول داریم. قرینه گاه قرینه معیّنه است که جایگاهش جایی است که در دو معنای حقیقی استعمال شده باشد و گاه قرینه صارفه است در جایی که در معنای مجازی استعمال شده باشد.
قول سوم: لفظ مشترک در دو معنا بهصورت حقیقت نمیتواند استعمال شود اما مجازا اشکال ندارد.[3]
بر اساس این نظر، استعمال لفظ در اکثر از معنا حقیقت نیست بلکه مجاز است.
علامه حلی (رحمهالله) میفرماید: «الأقرب أنّه لا يجوز استعمال اللفظ المشترك في كلا معنييه، إلّا على سبيل المجاز».[4] مجازا میتوان در دو معنا استعمال کرد اما حقیقتا جایز نیست.
اشکال: به نظر ما بر این فرمایش هم دلیل قانع کنندهای نیست؛ زیرا مقصود اینها این است که نیاز به قرینه دارد. اگر قرینه صارفه باشد معنایش این است که در معنای حقیقی استعمال نشده اما اگر قرینه معینه باشد یعنی در دو معنای حقیقی استعمال شده و قرینه بر هر دو وجود دارد. همانگونه که اگر لفظ مشترک در یک معنا هم استعمال شده باشد باید قرینه آورده شود؛ عین جاریه، عین باصره و ...؛ پس اگر در دو معنا هم استعمال شود هم حقیقت است.