99/12/03
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ/وضع /استعمال لفظ در اکثر از معنا
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در بحث اصول فقه درباره استعمال لفظ در اکثر از معنا بود که آیا استعمال لفظ در اکثر از معنا جایز است؟ تحریر محل نزاع شد و فرمایشاتی از بزرگان را بیان کردیم.
برخی این بحث را بحثی لغوی پنداشته و گفتهاند آیا علمای لغت چنین استعمالی را جایز دانستهاند؟ لذا باید به لغت و استعمالات عرب مراجعه کنیم تا ببینیم آیا یک لفظ در آن واحد در دو معنا استعمال شده است.
برخی آن را بحث عقلی دانستهاند؛ یعنی از لحاظ عقلی وقتی لحاظ و توجه انسان به معنایی بود آیا در آن واحد میتواند توجهاش به معنای دیگری هم باشد؟ برخی مانند مرحوم آخوند خراسانی[1] فرمودهاند که این امکان وقوعی ندرد؛ زیرا لفظ فانی در معنا است و نمیتواند در آن واحد در دو معنا استعمال شود.
اقول
قول اول: جواز عقلی و لغتی مطلقا[2] [3]
هم از نظر عقلی و هم از نظر لغت، چنین استعمالی مطلقا جایز است، خواه هر دو معنا حقیقت باشند یا یکی حقیقی باشد یا یکی مجازی یا هر دو مجازی باشد حتی اگر دو معنا ضدین هم باشد اشکالی ندارد.
به نظر ما حق همین قول است.
در لغت، کلمات عرب و قرآن کریم، چنین استعمالی اتفاق افتاده است.
مثال اول: ﴿وَلَا تَنْكِحُوا مَا نَكَحَ آبَاؤُكُمْ﴾[4] معنای نکاح، عقد و وطی گفته شده است. در آیه کدام مراد است، وطی نکنید آنکه پدران شما وطی کردهاند یا عقد نکنید آن زنانی که پدرانتان عقد کردهاند. ممکن است پدر عقد کرده باشد، وطی نکرده باشد یا وطی کرده اما عقد نکرده یا ممکن است هم عقد کرده باشد و هم وطی کرده باشد. علما در معنا کردن این جمله اختلاف دارند.
مثال دوم: شعری است که قبلا گفتیم: دی در بادیه دیدم شیر را این را بریختم و از آن هم گریختم
قرینه وجود دارد که بادیه و شیر هر کدام در آن واحد، دو معنا دارند. چنین استعمالی از محسنات کلام است. وقتی چنین استعمالی واقع شده دیگر بحث در مورد امکان وقوعی آن لغو است. وقوع استعمال نشان از آن دارد که از نظر عقلی هم اشکالی ندارد؛ زیرا اگر اشکال داشت، واقع نمیشد؛ «ادل شی علی شیء وقوعه». برای استعمال لفظ در دو معنا نیاز به قرینه است که قرینه دلالت بر معنای کند.
استعمال ممکن است مجازی باشد یا حقیقی و فرقی نمیکند که مفرد، تثنیه یا جمع باشد اما صاحب معالم (رحمهالله) در تثنیه و جمع را حقیقت دانسته و در مفرد، مجاز دانسته است.
مثال سوم: قرء که دو معنا برای آن ذکر شده: 1- طهر 2- حیض . برای عده نگه داشتن هر کدام را بگیریم معنا عوض میشود آیا دو طهر باید عده نگه دارد یا دو حیض؟ زما این دو فرق دارد.
مثال چهارم: ﴿إِنَّمَا يَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ أَقَامَ الصَّلاَةَ وَ آتَى الزَّكَاةَ وَ لَمْ يَخْشَ إِلاَّ اللَّهَ فَعَسَى أُولٰئِكَ أَنْ يَكُونُوا مِنَ الْمُهْتَدِينَ﴾.[5]
معنای «یعمر» چیست؟ عمران مساجد به این است که در آن نماز بخوانند یا اینکه بنای آن را آباد کنند. هر دو اینها مصداقی از آباد کردن مسجد است و ممکن است هر دو معنا اراده شده باشد.
مثال پنجم: ﴿فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلاَفَ رَسُولِ اللَّهِ﴾.[6] مراد از مخلفون آیا کسانی است که به جنگ تبوک نرفتند و مخالفت با رسولالله کردند یا اینکه مراد کسانی است که به دنبال پیامبر رفتند؟
مثال ششم: ﴿وَ جَاءَ الْمُعَذِّرُونَ مِنَ الْأَعْرَابِ لِيُؤْذَنَ لَهُمْ وَ قَعَدَ الَّذِينَ كَذَبُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ﴾.[7] «معذرون» چه کسانی هستند؟ آیا کسانی هستند که عذر میآورند و به جنگ نمیروند یا کسانی که معذور بودند و نتوانستند به جنگ بروند؟