99/10/22
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ/وضع /صحیح و اعم
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در بحث اصول فقه درباره صحیح و اعم بود که آیا بحث صحیح و اعم در الفاظ معاملات هم جریان دارد یا فقط مخصوص الفاظ عبادات است؟ مرحوم آخوند (رحمهالله) فرمود که اسباب و مسببات داریم، در اسباب بحث صحیح و اعم جریان دارد اما در مسببات جریان ندارد؛ لذا اقوال در بحث اسباب و مسببات را مطرح کردیم. برخی میگفتند که الفاظ معاملات برای اسباب وضع شدهاند، بضی میگفتند که برای مسببات است، برخی از تعبیر «مبرِز» و «مبرَز» استفاده میکردند، مرحوم نائینی هم از تعبیر «ایجاد بالآلة» استفاده کرد.
کلام شهید صدر
شهید صدر (رحمهالله) میفرماید: ما یک مفهوم واحد داریم مثل معنای بیع که تملیک به عوض است؛ یعنی تملیک کردنی که عوضی در مقابل آن گرفته میشود. این معنا، دو فرد دارد که یکی مربوط به سبب است و دیگری مربوط به مسبب است. یک طرف مربوط به اشخاص است که مال را میآورند، عقد را جاری میکنند و سایر شرایط را هم میآورند تا سبب، محقق شود اما آنچه که مربوط به مسبب است، امضای شارع است. ممکن است اشخاص اسبابی را مهیا کنند اما آیا شارع نیز برای آن اعتباری قائل است؟آیا امثال ملکیت یا زوجیت، حاصل میشود؟ امضای شارع، افق مسبب است. پس مفهوم واحد که تملیک به عوض است یک جنبه مباشری و یک جنبه تسبیبی دارد؛ مباشری آن است که شخص انجام میدهد و سبب میشود که شارع هم امضا کند.
شهید صدر (رحمهالله) ترقی میکند و میگوید: اینها فانی در هم هستند؛ آنقدر سبب و مسبب عرفا به هم نزدیک هستند که فانی در هم هستند. اگر کسی لفظ بدی بگوید شما از آن متنفر میشود درحالیکه لفظ تأثیر ندارد بلکه تأثیر برای معنا است؛ لفظ در معنا فانی است. بدی معنا در لفظ تأثیر میگذارد. عرفا وقتی سبب موجود شد، مسبب هم موجود میشود و این دو فانی در هم هستند؛ پس بحثهای سابق همه لغو و بیهوده است.[1]
اشکال
به نظر ما درست است که اسباب و مسببات نزدیک به هم هستند اما گاهی اسباب را کامل انجام میدهیم و گاهی اسباب را کامل انجام نمیدهیم و میگوییم که مسبب محقق نشد. باید تمام شرایط و قیود سبب انجام شود تا مسبب محقق شود. وقتی امر به بیع میشود، یعنی برو و اسباب بیع را فراهم کن اما وقتی میگویند «بعت داری» یعنی تمام اسباب فراهم شده و مسبب تحقق یافته پس ملکیت وجود دارد. بنابراین صیغهها با هم متفاوت است؛ اگر صیغه ماضی باشد، خبر از تحقق مسبب است اما اگر صیغه امر باشد، امر به تحقق سبب است.
کلام آیتالله مکارم
برخی از بزرگان گفتهاند: «يمكن أن يقال: إنّه إذا استعملت الألفاظ في المعنى المصدري، فلا إشكال في أنّ المراد منها الأسباب؛ فإنّها التي تعلّق بها الإيجاد أوّلاً و بالذات. و أمّا إذا استعملت في المعنى اسم المصدري، فيكون المراد منها المسبّبات؛ لأنّ المسبّبات هي النتائج الحاصلة من الأسباب و تناسب المعنى اسم المصدري، فلابدّ حينئذٍ من ملاحظة كيفيّة الاستعمال، فتختلف أسامي المعاملات بحسب اختلاف كيفيّة استعمالاتها في لسان الشارع، اللهمّ إلّا أن يقال: إنّها ظاهرة في المسبّبات دائماً لترتّب الآثار عليها بلا واسطة. و في موارد استعمالها بالمعنى المصدريّ يكون النظر إلى إيجادها من طريق التوسّل بالأسباب؛ كما في قولك «أحرقته» فإنّه بمعنى نفس الإحراق و لو بالتوسّل بأسبابه، لا نفس الأسباب و الفرق بينهما واضح».[2]
اگر بیع به معنای مصدری باشد، یعنی ایجاد بیع که نظر به اسباب است و اگر به معنای اسم مصدری باشد، نظر به حاصل بیع که مسبب باشد دارد. مگر اینکه گفته شود چه به معنای مصدری باشد و چه به اسم مصدری، ظهور در مسبب دارد.
اشکال: ما صدر کلام را قبول داریم اما ذیل را قبول نداریم؛ زیرا اگر مصدر باشد، مربوط به ایجاد است و ایجاد، ناظر به سبب است نه مسبب.