99/10/21
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ/وضع /صحیح و اعم
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در بحث اصول فقه درباره صحیح و اعم بود که آیا بحث صحیح و اعم در الفاظ معاملات هم جریان دارد یا فقط مخصوص الفاظ عبادات است؟ مرحوم آخوند خراسانی (رحمهالله) تفصیلی بیان کرد که اگر مقصود از الفاظ معاملات اسباب باشد، این بحث جریان دارد که مثلا آیا اسباب بیع مثل عقد، صحیح است یا فاسد؟ اگر مقصود از آنها مسببات باشد چون دوران امر بین وجود و عدم است، بحث صحیح و اعم جریان ندارد.
با توجه به این فرمایش اقوالی مطرح شده است: برخی قائلند که ظهور در اسباب دارد؛ برخی قائلند که ظهور در مسببات دارد. مرحوم محقق نائینی (رحمهالله) قائل است که نه از قبیل اسباب است و نه از قبیل مسببات بلکه از باب «ایجاد بالآلة» است.[1]
توضیح: الفاظی که به افعال انسان نسبت داده میشود، گاه از قبیل اسباب و مسبب است و گاهی از قبیل «ایجاد بالآلة» است. وقتی شما با کبریتی جایی را آتش میزنید، احراق، فعل شما نیست بلکه فعل آتش است. کبریت زدن ایجاد سبب است که به شخص نسبت داده میشود اما احراق فعل آتش است. در کتابت از قبیل سبب و مسبب نیست؛ وقتی شما چیزی را مینویسید، مسبب مسقیما فعل شما است درحالیکه قلم و کاغذ هم باید باشد و شما با این ابزار کتابت را ایجاد کردید. بیع هم مانند کتابت است و بیع را به شخص نسبت میدهند «زید باع».
اشکال
به نظر ما این فرمایش محقق نائینی (رحمهالله) هیچ مشکلی را حل نمیکند، چه گفته شود از قبیل سبب و مسبب و چه از قبیل ایجاد بالآلة فرقی ندارد. مهم این است که ما فعلی اختیاری داریم و حکم شرعی «احل الله البیع» که به فعل اختیاری مکلف تعلق میگیرد. اگر فعل در اختیار نباشد نمیتوان به او گفت که این کار را بکن یا نکن. وقتی به شما میگویند که بیع کن، یعنی ایجاد مسبب کن. آن چیزی که در اختیار شما است، ایجاد سبب است نه ایجاد مسبب؛ با ایجاد سبب، مسبب خودبهخود ایجاد میشود. پس اوامر شارع به اسباب تعلق میگیرد خواه اسم آن را اسباب بگذارید یا ایجاد بالآلة. «اوفوا بالعقود» یعنی اسباب بیع را ایجاد کنید و به آن اسباب وفادار باشید.
قول چهارم: از قبیل مبرِز و مبرَز
محقق خویی (رحمهالله) «إنّ باب المعاملات و إن لميكن من قبيل الأسباب و المسبّبات، بل من قبيل المبرز و المبرز، إلّا أنّه صحّ اتّصاف كلّ من المبرز و المبرز بالصحّة و الفساد بمعنى إمضاء العقلاء و عدمه».[2]
الفاظ معاملات از قبیل اسباب و مسببات یا ایجاد بالآلة نیست بلکه از قبیل «مبرِز» و «مبرَز» است.
اشکال
ما هم همین را میگوییم؛ این مبرز و مبرز شما گاهی صحیح واقع میشود و گاهی فاسد. این ابراز صیغه گاهی صحیح است و گاهی فاسد است. گاهی شرایط مبادله مال به مال محقق نمیشود، مثلا مال نیست. گاهی شارع امضا نمیکند و گاهی عقلا امضا نمیکنند. پس مانند عبادات که گاهی صحیح انجام میشود و گاهی فاسد اینجا هم همینگونه است.
به نظر ما، همه اینها تعبیراتی است که محتواها به هم نزدیک است؛ ممکن است سبب و مسبب با ایجاد بالآلة و مبرز و مبرز تفاوتهای اصطلاحی داشته باشند اما در محل نزاع صحیحی و اعمی فرقی نمیکند.
قول پنجم: تفصیل
آیتالله سبحانی (حفظهالله) میفرماید: الفاظ معاملات در آیات و روایات، گاهی اسم برای سبب هستند مثل ﴿يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ﴾.[3] خداوند امر به وفای عقد میکند، این عقد سبب است. ﴿إِلَّا أَنْ يَعْفُونَ أَوْ يَعْفُوَا الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكاحِ﴾،[4] عُقده نکاح (گره نکاح) همان ایجاب و قبول است، پس امر به سبب است. ﴿أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ﴾[5] مربوط به مسبب است.
اشکال
امر به وفای به عقود، یعنی بعد از عقد و تحقق ملکیت باید به آن پایبند بود؛ پس امر به مسبب تعلق گرفته است. ﴿أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ﴾ میتواند مربوط به سبب باشد، یعنی خداوند حلال کرده که بیع عرفی را ایجاد کنید. به نظر ما اگر صیغه امر باشد، ظهور در ایجاد سبب دارد و اگر صیغه ماضی باشد، خبر از مسبب است که ایجاد شده است.