99/10/06
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ/وضع /صحیح و اعم
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در بحث اصول فقه درباره این بود که آیا بحث صحیح و اعم در الفاظ معاملات هم راه دارد یا فقط در بحث الفاظ عبادات مطرح میشود؟ برخی از علما قائل شدهاند که این بحث در الفاظ معاملات جریان ندارد؛ چون الفاظ معاملات عرفی است و مخترعات شرعیه نیست. مثلاً بیع در میان عرف بوده و هست و شارع مقدس فقط آن را امضا نموده است ﴿وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَيعَ﴾.[1]
دلایل نفی جریان
دلیل اول: معاملات صحیح و فاسد ندارد؛ یا بیع هست یا نیست، نمیتوان گفت اجاره صحیح، اجاره باطل، ملکیت یا محقق میشود یا نمیشود؛ زوجیت یا حاصل میشود یا نمیشود. به عبارت دیگر دوران امر بین صحیح و فاسد نیست بلکه بین وجود و عدم است؛ پس یا تحقق پیدا کرده و آثار مترتب است یا تحقق نیافته و آثار مترتب نیست. بخلاف عبادات مانند نماز که اگر مثلاً یک سجده فراموش شده بود میتوان بعد از نماز یک سجده بهجا آورد و دو سجده سهو هم خواند تا نماز کامل شود.
محقق عراقی (رحمهالله) میفرماید: «لان تلك العناوين مما يدور امرها دائما بين الوجود والعدم، حيث كان صحتها وترتب الاثر عليها مساوق وجودها وتحققها كما ان عدم ترتب الاثر عليها مساوق عدم وجودها فلا يتصور لها وجود حينئذ يترتب عليها الاثر تارة ولا يترتب عليها اخرى. وهذا بخلافه في العبادات فانها باعتبار تركبها كانت قابلة للاتصاف بالصفين المزبورين بحيث يترتب عليها الاثر تارة ولا يترتب عليها اخرى».[2]
اشکال: معاملات، شرطی عرفی و شروطی شرعی دارد. شروط شرعی مثل بلوغ که عرف ممکن است آن را قبول نداشته باشد و معامله کودک را هم قبول داشته باشد یا در ازدواج، صیغه خاصی را شارع لازم بداند. گاهی انسان تمام این شروط را انجام میدهد معلوم است که چنین معاملهای صحیح است و مشکلی ندارد اما گاهی برخی از شروط شرعی یا عرفی رعایت نمیشود اما مسمای بیع که «مبادلة مال بمال» باشد محقق شده است. اعمیها در این صورت میگویند: اگر مسمی محقق باشد و برخی از شرایط مشکوک باشد این بیع صحیح است و نسبت به شرایط مشکوک، برائت جاری میکنیم. صحیحیها احتیاط میکنند و بیع فاسد است. استصحاب میگوید که این ملک زید است و تا مادامی که بیع عرفی شرعی صحیح محقق نشود در ملک زید باقی است و ملک عمرو نمیشود. پس کلام مرحوم محقق عراقی پذیرفته نیست و نزاع صحیحی و اعمی در معاملات هم قابل تصویر است.
دلیل دوم: آیا اینها اسماء مسببات هستند یا اسماء اسباب؟ این بحث مربوط به این است که آیا بیع معنای مصدری دارد یا اسم مصدری. معنای مصدری یعنی بیع کردن و معنای اسم مصدری یعنی حاصل از بیع که ملکیت باشد. به عبارت دیگر اسباب یعنی وقتی میخواهید خانهای را معامله کنید قراردادی مینویسید و شهودی هم آن را امضا میکنند اینها اسباب است بعد از همه اینها ملکیت حاصل میشود که مسبب بیع است. حال آیا بیع اسم برای اسباب است یا اسم برای مسببات. زمانی میگویید: «وقع البیع» در اینجا اسم برای مسبب است؛ «وقع البیع» یعنی ملکیت حاصل شد. زمانی میگویید: «بیع را انجام بده، برو بخر» در اینجا امر به سبب است؛ پس گاهی مقصود از بیع اسباب است و گاهی مسببات. بیعی که به معنای اسباب باشد صحیح و فساد در آن راه دارد؛ پس بحث صحیحی و اعمی در اینجا جاری است اما در مسببات راه ندارد.[3]