99/09/24
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ/وضع /صحیح و اعم
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در بحث اصول فقه درباره ثمره نزاع میان قول به صحیح و قول به اعم از صحیح بود. یکی از ثمراتی که مطرح شد این بود که صحیحیها در شک در اجزاء و شرایط باید احتیاط کنند ولی اعمیها برائت جاری میکنند. مرحوم شیخ انصاری پاسخ داد که مشهور علما صحیحی هستند و همه در این مورد برائت جاری میکنند نه احتیاط؛ پس این ثمره درستی نیست. «والمشهور مع قولهم بالوضع للصحيحة قد ملأوا طواميرهم من إجراء الأصل عند الشك في الجزئية والشرطية بحيث لا يتوهم من كلامهم أن مرادهم بالأصل غير أصالة البراءة».[1]
دفع اشکال
مرحوم محقق ناینی اشکال میکند که مشهور که صحیحی هستند ولی در عین حال برائت جاری میکنند یا بهخاطر غفلت از مبنای خودشان است؛ علما معصوم نیستند و اشتباه کردهاند یا بهخاطر این است که فکر میکنند انحلال در اینجا تحقق پیدا میکند.
به یاد داشته دارید که مرحوم شیخ انصاری در رسائل بحث «اقل و اکثر ارتباطی را مطرح میکند، چون اقل متیقن است و اکثر مشکوک است باید نسبت به مقدار اکثر مشکوک برائت جاری کنیم به این عمل انحلال گفته میشود. اگر جامع صلاة امر مرکبی باشد و تمام اجزاء و شرایط، اقل متیقن و اکثر مشکوکی داشته باشد، انحلال درست است و باید برائت جاری شود اما اگر جامع در نماز را بسیط دانستیم، انحلال تحقق نمییابد.[2]
اشکالات
مرحوم محقق نائینی مقامش خیلی بالا است و استاد الاساتین است اما در اینجا فرمایششان درست نیست.
اشکال اول: عبادات و معاملات، در نزد عرف و متشرعه مرکباتی هستند که اجزاء و شرایطی دارند. از هرکسی بپرسید که نماز چیست، میگوید که یک سری اجزاء و شرایط است. امر بسیط را درک نمیکنند. در روایات و آیات هم جنبه ترکیبی لحاظ شده است. ما در مقام انتزاع و جعل آمدیم؛ یعنی گفتیم که ما امر بسیطی را جعل میکنیم نه اینکه شارع مقدس امر بسیطی را جعل کرده است بلکه شارع امر مرکبی را جعل کرده و عرف هم همین را میفهمد.
اشکال دوم: اینکه به مشهور نسبت غفلت دادید پذیرفته نیست زیرا جامع انتزاعی است نه جامع حقیقی به همین خاطر بسیط است چون خود ما آن را انتزاع کردهایم. جامع حقیقی نیست که که با دقت عقلی محاسبه شود.
اشکال سوم: برائت و اشتغال مربوط به انتزاعیات و بسائط نیست بلکه مربوط به امر مرکب خارجی است. لذا در اقل و اکثر ارتباطی هم صحیحیها و هم اعمیها قائل به برائت میشوند.
حق در مسئله
حق در مسئله این است که در مبانی مختلفی که در جامع صحیحی وجود دارد قائل به تفصیل شویم. اگر ما جامع را مرکب بگیریم، این ثمره مترتب نمیشود چون وقتی مرکب شد اقل و اکثر دارد و انحلال محقق میشود و باید نسبت به اکثر مشکوک برایت جاری کرد. اگر جامع را بسیط انتزاعی بگیریم، عرف بسیط منطبق بر اجزاء را مرکب میداند هرچند که امری بسیطی بهعنوان جامع انتزاعی تصویر شود، عرف آن را منحل به اقل و اکثر میکند و ثمره اول جاری نمیشود. فقط در یک جا ثمره ظاهر میشود و آن هم شک در مقومیت بعد از تحقق شرطیت است. اگر جزئیت و شرطیت چیزی ثابت شد و در مقومیت آن شک شد که مثلاً آیا رکن است یا نیست، صحیحیها میگویند رکن است و اعمیها میگویند که رکن نیست.