99/09/16
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ/وضع /صحیح و اعم
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در بحث اصول فقه درباره صحیح و اعم بود و ادله اعمیها را بیان میکردیم. یکی از ادله کسانی که قائلند الفاظ عبادات برای اعم از صحیح و فاسد وضع شده این است:
دلیل یازدهم
عرف وقتی چیزی را اختراع میکند اسم را فقط برای صحیح نمیگذارد مثلاً چیزی را اختراع کرده و نام آن را «ساعت» میگذارد این ساعت گاهی صحیح است و گاهی خراب میشود، وقتی خراب است هم به آن ساعت میگویند. شارع نیز همینگونه است و وقتی چیزی را بهعنوان صلاة اختراع میکند، گاهی تام الاجزاء و الشرایط است و گاهی برخی از اجزاء نیست در هر دو صورت، صلاة بر آن صدق میکند.[1]
اشکالات
اشکال اول: وقتی خود عرف هم چیزی را اختراع میکند، نامی که میگذارد مقصودش صحیح مؤثر است و ساعت، یخچال یا کولر صحیح را میگوید و اگر فاسد باشد، باید قید یا قرینه را بیاورد. اگر مطلق بگوید «ساعت» بدون هیچ قیدی، ساعت صحیح تبادر میکند. وقتی میگوید «این ساعت را درست کن» قرینه وجود دارد که مقصود ساعت خراب است اما اگر از بازار میخواهد ساعتی بخرد فروشنده میگوید: «بفرمایید این هم ساعت» ساعت صحیح است و اگر خراب است باید قیدش را بیاورد.
اشکال دوم: اگر خراب بود میتوان عنوان را از آن سلب نمود؛ مثلاً اگر ساعت خرابی است خریدار میگوید: «این ساعت نیست و به درد من نمیخورد».
اشکال سوم: وقتی شارع مقدس چیزی را اختراع میکند و آثاری بر آن بار میکند مثل «الصلاة تنهی عن الفحشاء و المنکر»، «الصلاة معراج المؤمن»، «الصلاة قربان کل تقی» و غیر اینها، طریقه شارع این است که صحیح را اراده کرده است. ما میخواهیم کلام خداوند (عزوجل) و معصومین (علیهمالسلام) را معنا کنیم، مقصود آنها از الفاظ عبادات، صحیح آن است؛ پس هرچند عرف هم اطلاق بر اعمی کند ولی شارع مقدس طریقهاش این است که برای اختراعش آثاری قرار داده که فقط بر صحیح مترتب میشود.
دلیل دوازدهم
اجماع داریم که در صورت شک در اجزاء «اصالة العدم» جاری کنیم؛ مثلاً شک میکنیم که آیا قنوت در نماز واجب است؟ اعمیها میگویند: در این صورت «اصالة العدم» جاری کرده و میگوییم که واجب نیست. اما صحیحیها باید احتیاط کنند درحالیکه اجماع بر اجرای اصل عدم داریم. این اصالة العدم، مؤیّد قول اعمیها است.[2]
اشکال
جزئیت و شرطیت برای عبادات نیاز به دلیل دارد. اگر میخواهید چیزی را جزء یا شرط عبادات بدانید، نیاز به دلیل دارد و بدون دلیل بدعت است. اگر جزء یا شرط آورده نشود اشکالی ندارد زیرا دلیل «قبح عقاب بلا بیان» دارد؛ پس صحیحیها هم قائل به برائت میشوند.
تمسک به اطلاق
تمسک به اطلاق برای اعمیها اشکال ندارد اما برای صحیحیها جایز نیست. آیه قرآن میفرماید: ﴿يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نُودِي لِلصَّلَاةِ مِنْ يوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَيعَ﴾[3] بر این اساس نماز جمعه واجب است. آیا در زمان غیبت هم نماز جمعه واجب است؟ اعمیها به اطلاق آیه تمسک کرده و وجوب نماز جمعه را در هر زمان و مکان میدانند اما صحیحیها میگویند: نمیدانیم حضور امام برای وجوب صلاة جمعه شرط است یا نه؟ چون این احتمال را میدهند نمیتوانند تمسک به عام کنند؛ به همین خاطر است که برخی نماز جمعه را در عصر غیبت حرام دانستهاند.
اشکال: اگر چیزی واجب بود و اکنون در وجوب آن شک داریم و دلیلی قطعی بر عدم وجوب نیست، باید استصحاب وجوب کرد؛ پس در این مسائل بین صحیحی و اعمی فرقی نمیکند.