99/08/18
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ/ وضع/ صحیح و اعم
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در بحث اصول فقه درباره صحیح و اعم بود که قائلین وضع الفاظ عبادات برای صحیح به صحت سلب و عدم صحت سلب، استدلال کرده بودند. اشکالاتی در جلسه گذشته مطرح شد.
اشکال پنجم: حضرت امام (رحمالله) میفرماید: صحت سلب به چه معنا؟ اگر کسی نماز میخواند و شما میبینید که نمازش باطل است، میگویید که نماز نیست. آیا این سلب عنوان صلاة را با توجه به آثار میگویید (ناهی از فحشا و منکر نیست، معراج مؤمن نیست و ...) درست نیست زیرا ماهیت صلاة برای شما معلوم نیست. ماهیت صلاة غرقی چیست؟ ماهیت نماز عاجز که نمیتواند برخی از اجزای صلاة را مثل رکوع را انجام دهد چیست؟ وقتی ماهیت را نمیشناسید نمیتوانید آن را سلب کنید. این آثار ملازم حتمی نماز نیستند؛ زیرا ممکن است نمازی صحیح باشد اما این آثار را نداشته باشد. سلب عنوان اخص مستلزم سلب عنوان اعم نیست.[1]
پاسخ: درست است که ما ماهیت صلاة را دقیق ندانیم اما معنایی ارتکازی در ذهن داریم که شامل اجزا و شرایطی است، وقتی میبینیم که برخی اجزا و شرایط را ندارد، به آن صلاة اطلاق نمیکنیم. این معنای ارتکازی در ذهن ما هست و به همان تبادر میگوییم و همچنین به آن صحت سلب، اطلاق میکنیم. عرف مسامحی را نباید معیار بدانیم بلکه باید عرف متشرعه را در نظر گرفت که احکام نماز را میداند.
اشکال ششم: این صحت سلب در عصر حاضر به درد نمیخورد بلکه صحت سلب را باید نزد حاضرین عصر شارع لحاظ کنیم درحالیکه تبادر آن زمان در اختیار ما نیست.
علامه طباطبایی (رحمهالله) میفرماید: «لا يخفى ما فيها من الضعف فالتبادر و صحة السلب انما يستقيمانبالنظر إلى عرفنا جماعة المتشرعة و اما بالنظر إلى ما عند الحاضرين فيزمان الشارع و المخاطبين في محاوراته فالإنصاف انه لا سبيل لنا إليه».[2]
پاسخ: در هر لغتی میتوان این اشکال را مطرح کرد. شما که میگویید معنای این لفظ فلان است، به چه دلیلی میگویید که در زمان شارع هم به همین معنا بوده است. کتب لغت از عصر ائمه (علیهمالسلام) فاصله زیادی داشتهاند. معنای لغات، با «اصالة عدم نقل» درست میشود که مردم، معانی را از پدرانشان و آنها نیز از پدرانشان به همین ترتیب تا عصر شارع، گرفتهاند. اگر این را پذیرید نمیتانید هیچ لغتی را معنا کنید.
دلیل سوم
نماز ماهیتی قراردادی است که شارع، اجزا و شرایط آن را بیان کرده است. اگر این اجزا و شرایط باشند، نماز صحیح است و اگر نباشند، فاسد است؛ هم شارع، هم ائمه (علیهمالسلام) و هم متشرعه همین را اراده میکنند. این ماهیت جعلیه که شارع آن را جعل کرده اگر محقق شد، صحیح است؛ مانند دارویی که طبیب تجویز میکند و از ترکیب پنج جزء تشکیل میشود. اگر دوتای آنها را مخلوط کنیم و سهتای دیگر را مخلوط نکنیم، دارو درست نمیشود و تأثیر نخواهد داشت نماز هم مانند داروی و معجون ترکیبی است که اگر اجزا و شرایط خواسته شده را داشته باشد مقبول است و آثار هم دارد.[3]
به نظر ما این استدلال درستی است، خواه وضع تعیینی داشته باشد، یا وضع تعیّنی در هر صورت این الفاظ این معانی را دارند و شارع اینچین جعل کرده است. اگر این اجزاء و شرایط بود ماهیت محقق میشود و اگر نبود، ماهیت هم نیست.