99/08/12
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ/وضع /صحیح و اعم
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در بحث اصول فقه درباره صحیح و اعم بود که الفاظ عبادات برای خصوص صحیح وضع شدهاند. دلیل ما بر این مدعا، تبادر بود که هنگامی استعمال مطلق و بدون قرینه لفظ صلاة، تبادر در معنای صحیح دارد. اشکال هشتمی بر تبادر مطرح کردیم که دوباره آن را توضیح میدهیم.
اشکال هشتم
ما یک ماهیت داریم و یک لوازم ماهیت. یک وجود داریم و یک لوازم وجود. ماهیت چه در ذهن و چه در خارج، لوازمش بار میشود مثل «الاربعة زوج» عدد چهار، زوج است. این چهار چه در ذهن و چه در خارج (چهار گردو) محقق شود، زوجیت بر آن بار میشود. گاهی لوازم برای وجود است مثل حرارت برای آتش که وقتی کلمه آتش تصوّر میشود، حرارتی وجود ندارد اما وقتی در خارج محقق میشود، حرارت نیز وجود پیدا میکند.
با توجه به این مقدمه، آثاری که مرحوم آخوند (رحمهالله) برای صلاة مطرح کرد، مانند «الصلاة تنهی عن الفحشاء و المنکر»، «الصلاة معراج المؤمن»، «الصلاة قربان کل تقی» و ... آیا این آثار از لوازم ماهیت هستند یا از لوازم وجود؟ همه اینها آثار وجود هستند نه ماهیت.
ماهیت مقدم از وجود است و از لوازم وجود هم با دو مرتبه مقدم است؛ زیرا وجود متأخر از ماهیت است و لوازم وجود هم متأخر از وجود است. در این صورت آیا موضوعله الفاظ، ماهیت است یا وجود؟ موضعله الفاظ ماهیت است به همین خاطر وضع آنها عام است و موضوعله هم عام است.
با توجه به این مقدمه که موضوعله الفاظ، ماهیت است شما چگونه میگویید که ماهیت را از این آثار میفهمیم؟
پاسخ
آیتالله مکارم (سلمهالله) میفرماید: «إنّ أكثر الألفاظ المستعملة عند أهل اللغة موضوعة للوجود- كما أنّه مقتضى حكمة الوضع- لا للماهيّة، و إذا [إذن] لا إشكال في تبادر المعنى إلى الذهن بتبادر الآثار، لوجود الملازمة بين الوجود و آثاره؛ لأنّ الآثار من لوازم الوجود، و الإنصاف أنّ الخلط بين المصطلحات الفلسفيّة و المفاهيم العرفيّة هو الذي أوجب هذه المفاسد الكثيرة في علم الأصول».[1]
اکثر الفاظی که استعمال میشوند، عرف برای وجود وضع کرده نه برای ماهیت. حکمت وضع هم همین است. اشکالی هم ندارد که با کمک آثار، معنا به ذهن تبادر کند زیرا ملازمه بین وجود و آثار است.
تقدم هم ممکن است تقدم رتبی باشد؛ بنابراین وجود بر آثار تقدم رتبی دارد؛ یعنی وقتی وجود، تحقق پیدا کرد، آثار نیز همان موقع محقق میشود؛ پس تقدم و تأخر زمانی نیست.
آیتالله مکارم توصیهای هم میکند: برخی اشکالات فلسفی را در اصول مطرح کردهاند. پایه اصول بر فهم عرف است و نباید مفاهیم فلسفی را وارد اصول کرد.
به نظر ما کلام ایشان خیلی خوب و متین است.
اشکال به صاحب کفایه (رحمهالله)
مرحوم امام (رحمهالله) میفرماید: شما که موضوعله را عام میدانید، معلوم میشود که ماهیت بسیطه را در نظر گرفتهاید درحالیکه ماهیت بسیطه را کسی قائل نیست. اگر ماهیت بسیطه قائل نیستید و میگویید که فقط آثار تبادر میکند، اینها ملازم با عنوان بسیط هستند؛ یعنی صلاة به معنای قصد قربت که در صلاة غرقی هم وجود دارد زیرا او فقط نیت نماز میکند. تنهی عن الفحشاء و المنکر هم لازمه آن بسیط است. در این صورت موضوعله صلاة که میگویید صحیح است چه چیزی است؟ آیا آثار است یا خود عنوان بسیط است؟
معقول نیست که عنوان بسیط تبادر کند بلکه اجزاء و شرایط تبادر میکند. منشأ این اشتباه این است که تبادر را با انصراف مخلوط کردهاند.[2]
انصراف گاهی از کثرت وجود است مثل اینکه انسانهای سفید زیاد هستند و با لفظ انسان، انسان سفید انصراف پیدا میکند. گاهی انصراف بهخاطر کثرت استعمال است مانند کثرت استعمال لفظ انسان در انسان سفیدپوست. انسان حقیقت در سفیدپوست نیست زیرا سیاهپوست هم انسان است. آنچه تبادر می کند موضوعله لفظ است پس اگر صلاة انصراف به صحیح دارد بهخاطر کثرت وجود یا کثرت استعمال است.
اشکال
عرف از این الفاظ معنای صحیح را میفهمد. در آیات و روایات هم که الفاظ عبادات به کار رفته است برای صحیح است. کسی که وصیت میکند که برای او ده سال نماز بخوانند، ورثه کسی را مییابند که نمازش صحیح باشد؛ زیرا ظهور کلام در صحیح است.