1400/03/18
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ/وضع /مشتق
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در علم اصول درباره بحث مشتق بود که آیا محل نزاع در مشتق، شامل زمان و زمانیات میشود؟ به نظر میرسد که زمان و زمانیات در محل نزاع مشتق داخل هستند. هرچیزی دارای خصوصیاتی است که باید به آنها توجه کرد. باید به کم، کیف، نحوه وجود و خصوصیات آن وجود توجه کرد. ماهیتی مثل زمان، تکلم و ... که تدریجی الوجود است آیا انقضا در آن مطرح است؟ انقضای به مثل تکلم، حرکت و ... به چه چیزی حاصل میشود. مسلّم است که «انقضاء کل شیء بحسبه»؛ انقضای ضرب به این است که زدن تمام شد و منقضی شد، انقضای تکلم به این است که پس از یک ساعت، سخنرانی او تمام شود، تا مادامی که درحال صحبت است هرچند بین کلمات لحظاتی فاصله شود، گفته میشود که سخنرانی یکساعته انجام داد. تکلم، زمانی است و تدریجی الوجود است و انقضای آن به اتمام سخنرانی است که پس از آن سکوت کند. کسی که از اینجا تا حرم پیاده میرود متحرک است و اگر در بین راه لحظهای هم بایستد خللی در صدق عنوان محرّک ندارد چرا که یک حرکت واحد محسوب میشود و عرف این سکونهای مختصر را محسوب نمیکند. بنابراین در اینجا عرف حاکم است؛ اگر وحدتی عرفیه را در نظر بگیرد که منقضی میشود بعد از انقضا این بحث پیش میآید که آیا این مشتق را میتوانیم بعد از انقضا هم اطلاق کنیم؟
در بحث استصحاب هم علما بحث کردهاند که آیا استصحاب در زمانیات هم جریان دارد مثلا در ماه مبارک رمضان، تا قبل از افطار، استصحاب نهار دارید و تا سحر، استصحاب لیل دارید در هر دو صورت اگر شک در اذان شود، استصحاب نهار یا لیل میشود. علما گفتهاند که وحدت عرفیهای در لیل و نهار است که باعث میشود بتوان در زمانیات، استصحاب کرد. در اسم زمان مانند «مقتل الحسین یوم العاشوراء» هم با همین مبنا میتوان گفت که یوم العاشوراهای بعد هم مقتل الحسین هستند؛ با اینکه انقضای از مبدأ دارد اما بازهم اطلاق میشود. برای معنا کردن آیات و روایات باید از عرف کمک بگیریم.
اسم مفعول
اسم مفعول به این دلیل مورد بحث است که مثلا مضروب به معنای کسی است که مورد ضرب واقع شده است. این شخص ساعت یک ضرب بر او واقع شد، آیا ساعت دو هم مضروب بر او صدق میکند؟ اشکالی ندارد که اسم مفعول را اعم از ما تلبس و ما انقضی عنه المبدأ بدانیم.
برخی گفتهاند که اسم مفعول از بحث مشتق خارج است؛ زیرا کسی که امری بر او واقع شده همیشه متلبس است و ما انقضی بر او صدق نمیکند؛ وقتی صفت در او تحقق یافت، انقضی در آن معنا ندارد.
همین بحث در اسم آلت هم جاری است. مفتاح یعنی وسیلهای که در را باز میکند. وسیلهای که مفتاح نامیده میشود همیشه مفتاح است چه با آن در را باز کنید یا باز نکنید. تلبس در آن نیاز نیست مثلا اگر کلیدی است که تاکنون دری را هم باز نکرده بازهم مفتاح بر آن صدق میکند.
اشکال: به نظر میرسد که این حرفها درست نیست؛ انقضای هر چیزی به حسب خود آن است. مفتاح یعنی «ما اعد للفتح» چیزی که برای باز کردن در آماده شده است؛ گاهی با آن در باز میکنید و گاهی هم درحال بازکردن در نیست. مضروب در روز شنبه مضروب در روز یکشنبه نیست و ممکن است در روز بعد خودش ضارب شود و ضارب، مضروب نیست. پس اینکه میگویید اسم مفعول یا اسم آلت از بحث مشتق خارج هستند، دلیل قاطعی ندارد؛ چون «انقضاء کل شیء بحسبه» .
باید توجه داشت که در برخی از مشتقات، گاهی وجود و گاهی حدوث کافی است؛ به این معنا که گاهی وجود و گاهی حدوث ملاحظه میشود. مثلا ضارب و قاتل، بعد از انقضای مبدأ هم عنوان بر آنها صدق میکند. کسی که یکسال پیش قتل انجام داده، هنوز هم به او قاتل گفته میشود؛ چون در برخی از مشتقات، حدوث معیار است، وقتی حادث شد، صفت به آن تعلق میگیرد. در برخی از مشتقات، حدوث کفایت نمیکند بلکه وجود باید باشد؛ قائم زمانی است که انسان، قیام داشته باشد اما وقتی نشست، قائم نیست و حدوث کفایت نمیکند. کسی که یکبار ایستاد، همیشه به او قائم گفته نمیشود. در این موارد باید بقاء، تلبس و وجود داشته باشد.