99/01/27
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ/وضع /صحیح و اعم
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در بحث اصول درباره صحیح و اعم و تعاریف صحیح بود.
محقق ایروانی (رحمهالله) میفرماید: صحت یک معنای ذاتی است نه معنای اضافی و نسبی. صحت به معنای «كون الشيء وارداً على مقتضى طبيعته غير منحرف عن مقتضاها يميناً و شمالاً» اگر چیزی بهمقتضای طبیعت انجام شود و از مقتضای طبیعتش هیچ انحرافی پیدا نکند صحیح است و درنتیجه آثار و خواصش را هم دارد ولی بحث آثار و خواص ربطی به ماهیت ندارد؛ ماهیت اگر بهمقتضای طبیعتش تحقق پیدا کند و مسیر مستقیم خودش را طی کند و از یمین و شمال انحرافی نداشته باشد، صحیح است، آثار بر آن بار میشود و امر نسبی و اضافی نیست به این معنا که شیء بر اساس اثری صحیح است و بر اساس اثر دیگری فاسد است اینگونه نیست؛ بلکه صحیح آن چیزی است که تمام آثار بر آن بار میشود در مقابل فاسد، معیوب و باطل که فاسد از همه مقتضای طبیعتش انحراف دارد، معیوب آن است که انحراف در برخی از مقتضیات طبیعت باشد و باطل آن است که بر اساس همه مقتضیات طبیعتش حرکت نکرده است.[1]
به نظر ما این تعریف محقق ایروانی (رحمهالله) ازاینجهت خوب است تعریفی که میشود به «ما یترتب علیه الاثر و ما یطابق الواقع» پس از تحقق خبر و ماهیت است؛ پس از تحقق ماهیت، آثار بر آن بار میشود اما تعریف محقق ایروانی (رحمهالله) به تحقق بر اساس مقتضای طبیعت، قبل از تحقق ماهیت هم امکان تعریف صحیح وجود دارد.
اما این تعریف در مباحث اصولی، تعبّدیات و عبادات، جایگاهی ندارد. مثلاً نماز، مقتضای طبیعتش چیست که شما میگویید صحیح آن است که بر مقتضای طبیعتش باشد. در تعبدیات آنچه شارع فرموده باید امتثال شود و اگر طبق آن انجام شود، صحیح است. مگر اینکه بگویید مراد از مقتضای طبیعت، شارع باشد درحالیکه مراد این است که هر چیز خارجی طبیعتی دارد ولی تعبدیات این مقتضای طبیعت را ندارند؛ برفرض که مقتضای طبیعتی را بخواهید ترسیم کنید خیلی مبهم است و روشن نیست که چه تعریفی را ارائه کردهاید.
به نظر ما تعریف صحیح این است «ما یترتب علیه الاثر المترقب منه» آنچه اثری که از او متوقع است بر آن بار شود، صحیح است. مثلاً نماز صحیح آثاری همچون اسقاط اعاده و قضا دارد.
تعریف چهارم
صحت در مقابل نقصان است.
صحیح را گاهی در مقابل نقصان استفاده میکنیم و میگوییم: صحیح و ناقص. گاهی در مقابل بطلان است (صحیح و باطل). این دو اصطلاح باهم فرق دارد. اگر در مقابل ناقص باشد یعنی صحیح، تام الاجزاء است و ناقص تام الاجزاء نیست اما اگر در مقابل بطلان باشد، صحیح باید تام الاجزاء و الشرایط باشد، حتی موانع و قواطع نیز باید منتفی باشد.[2]
به نظر ما این فرق ممکن است در جایی خود درست باشد اما در بحث تعبدیات اگر صحیح است و ناقص که صحیح است؛ زیرا ممکن است چیزی صحیح باشد اما ناقص باشد و مثلاً با دو سجده سهو، نماز ناقص، کامل میشود؛ پس صحیح در مقابل ناقص، در محل بحث ما نیست.
کلام محقق داماد (رحمهالله)
ایشان میفرماید: در معنای صحیح باید به عرف رجوع کنیم. معنای عرفی صحیح آن است که اثر مورد انتظار بر آن بار میشود و فاسد آن است که اثر متوقع بر آن بار نمیشود.
رابطه در اینجا عدم و ملکه است؛ ما انتظار داریم که این ماهیت صحیح باشد و آثار بر آن مترتب باشد اگر واجد اجزاء، شرایط و خصوصیاتی است و اگر آنها را نداشت فاسد است. ماهیتی هم که هیچ اثری بر آن مترتب نیست را نه میتوان صحیح دانست و نه باطل.
به نظر ما فرمایش ایشان درست است و صحیح آن است که اثر متوقع بر آن بار شود «ما یترتب علیه الاثر المترقب منه». اما باید به این تعریف عبارت دیگری نیز اضافه نمود: «أو ما یطابق الواقع»؛ زیرا صحیح در تعبدیات همان ما یترتب علیه الاثر است اما در افکار و اعتقادات، ممکن است اثری بر آن مترتب نباشد اما فکر صحیح باشد.
تنبیه
آیا صحیح «ما یطابق الواقع» یا «مطابق الامر شرعی»؟ هر مرجعی رساله و مقلدانی دارد و صحیح این مجتهد با صحیح نزد مجتهد دیگر متفاوت است و فقط خدا میداند که کدام درست است؛ صحیح در اینجا کدام است؟ به نظر میرسد اگر مجتهد هستیم آنچه فکر میکنیم صحیح است یا آنچه مرجع ما میگوید را باید صحیح دانست زیرا صحیح واقعی را نمیتوانیم اطلاع پیدا کنیم؛ پس در تعبدیات، صحت شرعی ملاک است نه صحت واقعی؛ لذا نظر مجتهد حجت است. آنچه در تعریف صحیح گفتیم که ما یطابق الواقع، منظور مطابقت با نظر مجتهد است.