99/01/18
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ/وضع /صحیح و اعم
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در بحث اصول درباره صحیح و اعم بود. بحث در این بود که آیا بحث صحیح و اعم مبتنی بر ثبوت حقیقت شرعیه هست یا اینکه هرچند قائل به ثبوت حقیقت شرعیه نباشیم هم بحث صحیح و اعم، جریان دارد؟ نظر ما این بود که درهرصورت، بحث صحیح و اعم جریان دارد.
کلام مرحوم حائری (رحمهالله)
مرحوم حائری (رحمهالله) در کتاب در فرمایش خیلی خوبی دارند: «إعلم أنّ جريان النزاع على القول بثبوت الحقيقة الشرعيّة واضح و أمّا على القول بالعدم فيمكن جريانه أيضاً بأن يقال: هل الأصل في استعمال الشارع بعد العلم بعدم إرادة المعنى اللغويّ هو المعاني الشرعيّة الصحيحة إلى أن يعلم خلافها أم لا؟ فمن يدّعى الأوّل يذهب إلى أنّ العلاقة بينها و بين المعانى اللغويّة أشد، فحملها بعد العلم بعدم إرادة المعاني الحقيقة على المعاني الشرعيّة الصحيحة أولى و أسد».[1]
به هر دلیلی (چه بهعنوان حقیقت باشد یا مجاز) اگر شارع مقدس، الفاظ عبادات را استعمال کرده و معنای لغویاش مقصود نیست بلکه مقصود معنای اصطلاحی است این بحث پیش میآید که حال که شارع معنای جدید را اراده کرده آیا مرادش صحیح است یا اعم از صحیح و فاسد است؟ صاحب درر میگوید که ما کاری نداریم که استعمال شارع، حقیقت است یا مجاز و اسم آن چیست بلکه میگوییم: لفظ و جملهای که در معنایی استعمال شده است، مثل صلاة که در ارکان مخصوص استعمال شده است، خواه مجاز باشد یا حقیقت، آیا مراد از آن صحیح است یا اعم؟
محقّق نائیني(رحمهالله) نیز میفرماید: «لايختصّ النزاع في الصحيح و الأعمّ بالقول بثبوت الحقيقة الشرعيّة، بل يجري حتّى على القول بعدمها».[2]
محقّق عراقي(رحمهالله) میفرماید: «إنّ مثل هذا النزاع غير مبتنٍ على القول بثبوت الحقيقة الشرعيّة- كما توهّمه بعض- بل يجري النزاع و لو على القول بعدم الثبوت، حيث كان مرجع النزاع على هذا القول إلى أنّ العلاقة النوعيّة التي اعتبرها الشارع ابتداءً في استعمال تلك الألفاظ مجازاً هل هي بين المعنى اللغويّ و خصوص الصحيح منها بحيث يحتاج استعمالها في الأعمّ إلى رعاية علاقة أخری بينه و بين الأعم، أو بين الأعمّ و الصحيح من باب سبك المجاز عن مجاز، أو أنّ تلك العلاقة النوعيّة ابتداءً كانت بين المعنى اللغويّ و بين الأعمّ من الصحيح من تلك الماهيّات؟».[3]
مرحوم عراقی بیان میکند که گاهی ممکن است «سبک مجاز از مجاز» باشد. به نظر میآید که مقصود ایشان این باشد: وقتی ما گفتیم که استعمال الفاظ عبادات مثل صلاة، زکاة، حج، صوم و ... مجاز است، حال این بحث پیش میآید که آیا مراد از این معنای مجازی، صحیح است یا اعم؟ اگر اراده اعم باشد «سبک المجاز عن المجاز» میشود؛ یک مجاز این است که لفظ از معنای لغوی خود عدول کرده و در معنای حقیقی استعمال نشده است، مجاز دوم این است که در اعم استعمال شده است. اگر گفته شود که حقیقت در اعم است و استعمال در صحیح، مجاز باشد بازهم «سبک المجاز عن المجاز» است؛ یک مجاز این است که از معنای لغوی عدول کرده و مجاز دوم این است که باید در اعم استعمال میکردید اما در صحیح استعمال شد.
دلایل
دلیل اول: «لا إشكال في إطلاق الشارع ألفاظ العبادات و المعاملات على ما لها من المعاني عند المتشرّعة، فيقع الكلام في ذلك المعنى الذي اُطلق اللفظ عليه حقيقةً أو مجازاً و أنّه هل هو خصوص الصحيح، أو الأعمّ منه و من الفاسد؟ فدعوى اختصاص النزاع في المقام بالقول بثبوت الحقيقة الشرعيّة ممّا لا وجه لها».[4]
اگر حقیقت شرعیه را قبول نکنید، حقیقت متشرعه را که میپذیرید؛ در لسان ائمه (علیهمالسلام) این الفاظ در معانی جدید استعمال شده است، خواه به وضع تعیینی یا تعیَنی یا به مجاز، درهرصورت آیا مقصود صحیح است یا اعم؟ بنابراین بحث را نمیتوانید فقط در حقیقت شرعیه مطرح کنید.
به نظر ما این فرمایش مرحوم نائینی درست است چنانکه مرحوم مظفر نیز از مرحوم نائینی تبعیت کرده و همین کلام را بیان کرده است: «إنّه قد عرفت أنّ هذه الألفاظ مستعملة في لسان المتشرّعة بنحو الحقيقة و لو على نحو الوضع التعيّني عندهم. و لا ريب أنّ استعمالهم كان يتبع الاستعمال في لسان الشارع، سواء كان استعماله على نحو الحقيقة أو المجاز.
فإذا عرفنا (مثلاً) أنّ هذه الألفاظ في عرف المتشرّعة كانت حقيقةً في خصوص الصحيح، يستكشف منه أنّ المستعمل فيه في لسان الشارع هو الصحيح أيضاً، مهما كان استعماله عنده أ حقيقةً كان أم مجازاً. كما أنّه لو علم أنّها كانت حقيقةً في الأعمّ في عرفهم كان ذلك أمارةً على كون المستعمل فيه في لسانه هو الأعمّ أيضاً و إن كان استعماله على نحو المجاز».[5]
ایشان حقیقت شرعیه را دیگر ذکر نکرده و میفرماید: الفاظی که در لسان متشرعه استعمال شده است آیا مراد صحیح است یا اعم؟
دلیل دوم: معنایی که شارع الفاظ را در آن استعمال کرده است آیا تام الاجزاء و الشرایط باید باشد یا اگر برخی از اجزاء و شرایط هم نبود صحیح است؟
محتوای دلیل دوم با دلیل اول تفاوتی ندارد هرچند تعبیر علما متفاوت است.
«يمكن أن يقال: إنّ المعنى الذي استعمل الشارع لفظ الصلاة فيه (مثلاً) هل هو خصوص التامّ أو أعمّ منه و من الناقص، فنزاع الصحيح و الأعمّ لايبتني على ثبوت الحقيقة الشرعيّة، بل يتأتّى على القول بالثبوت و العدم». [6]
قول دوم
مرحوم آخوند (رحمهالله) میفرماید: «إنّه لا شبهة في تأتّي الخلاف على القول بثبوت الحقيقة الشرعيّة و في جريانه على القول بالعدم إشكال . و غاية ما يمكن أن يقال في تصويره: أنّ النزاع وقع على هذا في أنّ الأصل في هذه الألفاظ المستعملة مجازاً في كلام الشارع هو استعمالها في خصوص الصحيحة أو الأعمّ بمعنى أنّ أيّهما قد اعتبرت العلاقة بينه و بين المعاني اللغويّة ابتداءً و قد استعمل في الآخر بتبعه و مناسبته كي ينزّل كلامه عليه مع القرينة الصارفة عن المعاني اللغويّة و عدم قرينة أخری معيّنة للآخر .
و أنت خبير بأنّه لايكاد يصحّ هذا إلّا إذا علم أنّ العلاقة إنّما اعتبرت كذلك و أنّ بناء الشارع في محاوراته استقرّ عند عدم نصب قرينة أخری على إرادته بحيث كان هذا قرينةً عليه من غير حاجة إلى قرينة معيّنة أخری و أنّى لهم بإثبات ذلك»[7]
ایشان میان مقام ثبوت و مقام اثبات،تفاوت قائل شده و میگوید: ما یک مقام ثبوت داریم و یک مقام اثبات داریم که بنا بر ثبوت حقیقت شرعیه، بحث صحیح و اعم جاری است و بنا بر عدم ثبوت حقیقت شرعیه، ثبوتاً قابل بحث است اما اثباتاً نمیتواند جاری شود.
مقام ثبوت همان مقام واقع است.
مرحوم آخوند هم قبول دارد که چه قائل به حقیقت شرعیه شوید یا نشوید، بحث صحیح و اعم جری است اما میگوید که در مقام اثبات اینگونه نیست. مثلا روایت میگوید: «صلوا عند رؤیت الهلال» در این روایت آیا مراد از صلاة معنای لغوی (دعا) است یا معنای اصطلالی (ارکان مخصوص)؟ کسانی که قائل به حقیقت شرعیه هستند میگویند که هنگام دیدن ماه باید نماز خواند اما کسی که حقیقت شرعیه را قبول ندارد میگوید باید دعا کرد. اگر بخواهیم بحث صحیح و اعم را در همینجا مطرح کنید اینگونه است که اگر گفتید نماز بخواند باید نماز صحیح بخواند اما اگر باید دعا بخواند، دعا صحیح و فاسد ندارد. بنا بر عدم ثبوت حقیقت شرعیه، معنای لغوی اراده شده و در این صورت اعم مراد است؛ پس براساس عدم ثبوت حقیقت شرعیه، اعمی خواهید شد اما بنا بر ثبوت حقیقت شرعیه، ممکن است عدهای صحیحی باشند و برخی اعمی.
اشکال: به نظر ما فرمایش ایشان درست نیست زیرا ما بحث صغروی نمیکنیم که کدام لفظ در کدام معنا استعمال شده است بلکه بحث در این است که اگر مثلاً صلاة در معنای ارکان مخصوص استعمال شده آیا مراد صحیح است یا اعم؛ پس بحث ما کبروی است.