98/11/12
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ/وضع /حقیقت شرعیه
خلاصه جلسه گذشته: در مباحث گذشته مطرح شد که بحث حقیقت شرعیه دارای ثمراتی است که در هر صورت بر آن مترتب میشود؛ فرقی ندارد که به حقیقت شرعیه، حقیقت متشرعه، مجاز مشهور یا ... قائل شوید، در هر صورت این ثمرات مترتب میشوند؛ یعنی اگر به هر یک از این موارد قائل شوید، ثمرات بحث حقیقت شرعیه مترتب میشود: «صلاة حقیقت شرعیه در ارکان مخصوصه است»، «صلاة در معنای ارکان مخصوصه، حقیقت متشرعه است و این حقیقت در زمان ائمه (ع) تحقق پیدا کرده است»، «مجاز مشهور است؛ یعنی صلاة در معنای ارکان مخصوصه مجازاً استعمال میشود ولی این مجاز مشهور است و این لفظ بدون قرینه در این معنا استعمال میشود»، وضع تعیینی، تعیّنی یا تعیینی استعمالی باشد و... . در تمام این صورتها، سوالی در برابر ما وجود دارد که باید آن را پاسخ دهیم: اگر این الفاظ در لسان پیامبر (ص) یا ائمه (ع) وارد شد، به چه معنایی حمل میشوند؟ معنای لغوی یا معنای جدید؟ به نظر میرسد که در این بحث اختلافی وجود ندارد و تمام علما قبول دارند که این الفاظ به معنای جدید حمل میشوند؛ فرقی ندارد که قرینهای وجود داشته باشد یا نه. استعمال این الفاظ در لسان شارع در معنای لغوی نیاز به قرینه دارد. صلاة در ﴿إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا﴾[1] به معنای لغوی استعمال شده است. اگر الفاظی مانند صلاة، حج، زکات و... بدون قرینه در لسان شارع استعمال شدند، به معنای جدید اصطلاحی حمل میشوند و همه علما قبول دارند که این الفاظ به معنای جدید حمل میشوند.
لفظ صلاة در ادیان سابق
برخی از علما میگویند که این صلاة در امتهای گذشته نیز بودهاست و از گذشته استعمال میشده و ممکن است در دین ما فقط جزء یا شرطی به آن اضافه شده باشد ولی در امتهای گذشته نیز بوده است؛ لذا حقیقت شرعیه تحقق ندارد. ما این را از این عده قبول میکنیم ولی به این افراد می گوییم که بالاخره این الفاظ را در لسان شارع و ائمه (ع) به چه معنایی حمل میکنید؟ معنای جدید یا قدیم؟ همه میگویند که به معنای جدید حمل میشود. شاید دلیل اینکه برخی از علمای جدید گفتهاند که بحث حقیقت شرعیه فایده زیادی ندارد، این است که همه علما این را قبول دارند که این الفاظ باید بر معنای جدید حمل شوند؛ اسمش هرچه باشد (حقیقت شرعیه، حقیقت متشرعه، مجاز مشهور یا...) فرقی ندارد.
إنّ نتيجة ثبوت الحقيقة الشرعيّة و ثمرته هو حمل الألفاظ الصادرة عن الشارع على المعاني الشرعيّة لا على المعاني اللغويّة. و هذه الثمرة مترتّبة على فرض ثبوت هذه المعاني في الشرائع السابقة أيضاً. و مع ترتّب الثمرة لايقدح عدم صدق الحقيقة الشرعيّة في الاصطلاح لو سلّمناه لأجل وجود المعاني في الشرائع السابقة؛ فإنّ البحث عن ثبوت الحقيقة الشرعيّة إنّما هو لترتّب الثمرة[2] .
نظریه حقیقت شرعیه در اواخر بعثت
برخی از علما مانند حاجآقا مصطفی (ره) فرزند امام خمینی (ره) می گویند که حقیقت شرعیه در اوائل بعثت منعقد نشده است و در اواخر بعثت منعقد شده است و در زمان ائمه (ع) نیز منعقد شده است. این فرمایش ایشان است و اگر اینطور باشد، در معنای احادیثی که در اوائل بعثت صادر شدهاند، میتوان تردید کرد که لفظ صلاة و... به چه معناست.
به نظر میرسد این فرمایش درست نیست. پیامبر (ص) آیه ﴿عَبْدًا إِذَا صَلَّىٰ﴾[3] را در سال اول بعثت فرمودند و از این آیه مشخص میشود که این نماز از همان اول هم مورد استعمال شارع بوده است و معنایش هم صلاة است و دعا نیست. نمونههای دیگری نیز وجود دارد که آیاتی که در اوائل بعث نازل شدهاند دارای الفاظ صلاة، زکات و... هستند؛ بنابراین به نظر میرسد الفاظی که در لسان پیامبر (ص) یا ائمه (ع) ذکر شدهاند، به معنای جدید حمل میشوند و اینکه اسمش چه باشد (حقیقت شرعیه، حقیقت متشرعه، مجاز مشهور یا...) تأثیری ندارد و اینها تعبیرات مختلف از یک محتواست.
برخی از علما فرمودهاند: «الصواب أن يقال: إنّ حقائق هذه العبادات كانت ثابتةً فى الشرائع السابقة أيضاً معهودةً عند الناس فيما قبل الإسلام و إن كانت مصاديقها فى تلك الشرائع مخالفةً فى الجملة و في شيء من الأجزاء و الشرائط مع ما في الإسلام؛ فلا ريب حینئذٍ في كون تلك الألفاظ حقيقةً فى هذه المعاني العباديّة غير محتاجة إلى القرينة، إمّا لهجر المعاني غير العباديّة أو اشتراكها بينهما مع أظهريّة المعاني العباديّة؛ فحينئذٍ لايبقى مجال لدعوى الحقيقة الشرعيّة و يسقط النزاع من أصله. و تحمل تلك الألفاظ على المعانى المذكورة أينما وجدت في كلام الشارع»[4] .
برخی از علما فرمودهاند: «إنّ هذه الألفاظ[5] كانت حقيقةً في هذه المعاني قبل البعثة و متزامناً معها و قد استعملها النبيّ (ص) فيها كاستعمال سائر الألفاظ من غير فرق بينها. و توضيح ذلك يتوقّف على ثبوت أمرين:
إنّ هذه العبادات كانت موجودةً في الشرائع السابقة و يشهد لها كثير من الآيات القرآنيّة و نكتفي بالبعض منها.
قال تعالى: ﴿كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ ...﴾ [6] . و قال تعالى: ﴿وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالاً وَ عَلى كُلِّ ضامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ﴾[7] . فإنّ هذه الآيات و غيرها ممّا يجده المتتّبع في القرآن، تدلّ على وجود تلك الماهيّات في الشرائع السابقة و أنّها ليست ماهيّات مخترعةً.
2. إذا كانت هذه الحقائق موجودةً في الشرائع السماويّة و كانت للعرب صلة وثيقة باليهود و النصارى، فلميكن للعرب يوم ذاك بُدّ من وجود لفظ يعبّر به عن عباداتهم صلاتهم و صومهم و لميكن ذلك اللفظ سوى نفس هذه الألفاظ.
و يؤيّد ذلك أنّ القرآن استعملها في نفس تلك المعاني في بدء البعثة؛ فجاءت الآيات التالية في السور المكّيّة النازلة في صدر البعثة:
1. ﴿أَ رَأَيْتَ الذي يَنْهى﴾ ﴿عَبْداً إذا صَلَّى﴾[8] . ... فقد نزلت هذه الآيات في أوائل البعثة، مع أنّ الصلاة فرضت في ليلة المعراج و كان عروجه إلى السماء في العام العاشر من الهجرة و قد ورد لفظ الصلاة في السور المكّيّة. كلّ ذلك يدلّ على أنّ العرب المعاصرين لعصر الرسالة كانوا يستعملون تلك الألفاظ في نفس هذه المعاني، بلا قرينة و أنّ الوحي اتّبع اللغة الدارجة بين قوم النبيّ (ص).
و يؤيّد ذلك أيضاً أنّ جعفر بن أبي طالب عرّف دين النبيّ (ص) لملك الحبشة بكلام مفصّل و كان ذلك في العام الخامس من البعثة و قد جاء في ثناياه:
أيّها الملك كنّا قوماً أهل جاهليّة نعبد الأصنام إلى أن قال: و أمرنا أن نعبد اللّه وحده لانشرك به شيئاً و أمرنا بالصلاة و الزكاة و الصيام فصدّقناه و آمنّا ... [9] . كلّ ذلك يعرب عن شيوع استعمال هذه الألفاظ في تلك المعاني يوم ذاك و قد خاطب رئيس الوفد جعفر بن أبي طالب ملكَ الحبشة بلغة قومه و بالتالي خاطب النبيّ (ص) الناس أيضاً بلغة قومه و قال سبحانه: ﴿وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسانِ قَوْمِهِ ...﴾[10] . ثمّ إنّ القوم نظروا إلى القسم الأوّل من الآيات الدالّة على ثبوت هذه الحقائق في الشرائع السماويّة و غفلوا عن القسم الثاني منها الدالّ على التعبير عنها في بدء البعثة بنفس هذه الألفاظ، كما غفلوا عن انتشار هذه المفاهيم بين الجزيرة العربيّة، فقد كانوا يعبّرون عنها بهذه الألفاظ»[11] .
به نظر ما کلام ایشان متین است و پوشیده نیست که ثمرهای که برای حقیقت شرعیه بیان شد، در تمامی فرضها ثابت است و این الفاظ به معانی شرعیه حمل میشوند؛ فرقی ندارد که در شرایع گذشته وجود داشته باشند و قیود و شروطی به آنها اضافه شده باشد یا وجود نداشته باشند.