98/10/29
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ/وضع /حقیقت شرعیه
خلاصه جلسه گذشته: بحث در حقیقت شرعیه بود. گفتیم که قول اول این است که حقیقت شرعیه ثابت است و ادلهای را هم برای ثبوت حقیقت شرعیه بیان کردیم. قول دوم این است که حقیقت شرعیه ثابت نیست.
قول دوم: عدم ثبوت حقیقت شرعیه
قال الحائريّ الاصفهانيّ(ره): «الذي يقوى عندي أنّ جملة من تلك الألفاظ قد كانت حقائق في معانيها الشرعيّة في الشرائع السابقة؛ كالصلاة و الصوم و الزكاة و الحج؛ لثبوت ماهيّاتها فيها؛ كما يدلّ عليه قوله - تعالى- حكايةً عن عيسى بن مريم: ﴿... و أوصاني بالصلاة و الزكاة ما دمت حيّاً﴾[1] و قوله - تعالى - لإبراهيم(ع): ﴿و أذّن في الناس بالحج ...﴾[2] و قوله - تبارك اسمه: ﴿كتب عليكم الصيام كما كتب على الذين من قبلكم ...﴾[3] إلى غير ذلك؛ فعلى ما اخترناه تكون تلك الألفاظ حقائق لغويّةً في معانيها الشرعيّة»[4] .
در اینجا دقتی لازم است و آن این است که علمائی که قائل به عدم ثبوت حقیقت شرعیه اند، الفاظ وارد شده در کلمات معصومین (ع) مانند «صلاة» را بر معنای لغوی حمل میکنند یا معنای اصطلاحی؟ از فرمایشات علما استفاده میکنیم تا ببینیم حرف کسانی که منکر حقیقت شرعیه شدهاند، چیست. آنان به آیات قرآن استدلال میکنند و میگویند که در ادیان گذشته هم صلاة، صوم و زکات بوده است؛ بنابراین پیامبر ما (ص) چیز جدیدی نیاورده است. در زمان حضرت عیسی (ع) صلاة و زکات بوده است: ﴿... و أوصاني بالصلاة و الزكاة ما دمت حيّاً﴾[5] . در زمان حضرت ابراهیم (ع) حج بوده است: ﴿و أذّن في الناس بالحج ...﴾[6] . صیام قبل از پیامبر (ص) هم بوده است: ﴿كتب عليكم الصيام كما كتب على الذين من قبلكم ...﴾[7] . پس صلاة، زکات و صوم در زمان قبل از پیامبر (ص) هم بوده است؛ هرچند ممکن است در زمان پیامبر (ص) مقداری از شرایطشان عوض شده باشد ولی بههرحال در زمان انبیای گذشته نیز صوم، صلاة و زکات بوده است. این فرمایش کاشف از این است که صلاة، صوم و زکاتی که پیامبر (ص) استعمال کرده، همان صلاة، صوم و زکاتی است که پیامبران گذشته (ع) مطرح کردهاند و تغییر زیادی پیدا نکردهاند و حقیقت شرعیه تحقق پیدا نکرده است. این نهایت استدلال منکرین حقیقت شرعیه است.
ما با این آقایان همراه میشویم و می گوییم که صلاة، صوم و زکات در زمان پیامبران گذشته نیز بوده است و به صغرای مساله اشکال نمیکنیم. سؤال ما این است که اگر این الفاظ را در لسان پیامبر (ص) یا ائمه (ع) دیدید، بر معنای لغوی حمل میکنید یا بر معنای شرعی جدید (که در زمان پیامبران گذشته نیز بوده است)؟ فکر نمیکنیم که آنها بگویند معنای لغوی. آنها هم این الفاظ را بر معنای لغوی حمل نمیکنند. پس اگر شما هم این را میپذیرید، که میپذیرید، ما با شما دعوایی نداریم. بالاخره این معانی جدید شرعی اراده میشود؛ اسمش را هرچه میخواهید بگذارید: وضع تعیینی، وضع تعیّنی، انصراف یا... . مسلماً شما هم در این مساله با ما اختلافی ندارید که «صلاة» در لسان ائمه (ع)، به معنای ارکان مخصوصه است.
سخن مرحوم نائینی
مرحوم نائینی میفرمایند: «إنّ الكلام تارةً يقع في الوضع التعيينيّ و أخرى في التعيّني؛ أمّا الأوّل فهو مقطوع بعدمه؛ إذ لو كان الشارع المقدّس قد وضع هذه الألفاظ لمعانيها الشرعيّة بنحو التعيين، لبيّنه لأصحابه و لو بيّنه لهم لنقل إلينا؛ لتوفّر الدواعي إلى نقله و عدم المانع منه؛ فلا يقاس ذلك بالنصّ على الخلافة الذي أخفوه مع التصريح به. و ذلك لثبوت الداعي إلى الكتمان هناك دون المقام. و توهّم إمكان الوضع بنفس الاستعمال - كما أفاده المحقّق صاحب الكفاية(ره)- مدفوع بأنّ حقيقة الاستعمال- كما بيّنّاه- إلقاء المعنى في الخارج بحيث يكون الألفاظ مغفولاً عنها؛ فالاستعمال يستدعي كون الألفاظ مغفولاً عنها. و توجّه النظر إليه بتبع المعنى بخلاف الوضع؛ فإنّه يستدعي كون اللفظ منظوراً إليه باستقلاله. و من الواضح أنّه لايمكن الجمع بينهما في آنٍ واحد. و أمّا الوضع التعيّني، فهو بالنسبة إلى زمان الصادقين‘ مقطوع به إلّا أنّه لا طريق لنا إلى إثباته في زمان النبيّ(ص) حتّى تثبت الحقيقة الشرعيّة. و عليه تكون الألفاظ المستعملة في زمانه(ص) مجملات»[8] .
نکتهای که قبلاً مطرح شده بود را مطرح میکنند و می گویند که استعمال لفظ در معنای جدید توسط شارع، جمع بین لحاظ آلی و استقلالی است. اگر یادتان باشد این را قبلاً هم گفتیم که مرحوم نائینی اشکالی را مطرح میکنند که استعمال، لحاظ آلی لفظ است (یعنی در زمان استعمال، توجه به معناست و به الفاظ توجه زیادی نمیشود و به صورت آلی لحاظ میشوند) و وضع، لحاظ استقلالی است (یعنی باید روی لفظ خوب دقت کند و بگوید که این لفظ را برای این معنا وضع میکنم و لفظ به صورت استقلالی لحاظ میشود) و جمع این دو لحاظ محال است؛ پس نمیتوان همزمان با استعمال، وضع کرد. بعد میگویند که در اینجا، سه لحاظ وجود دارد؛ زیرا علاوه بر دو مورد گذشته، یک لحاظ استقلالی دیگر نیز وجود دارد. پیامبر (ص) با عبارت «صلّوا کما رأیتمونی اصلّی»:
1. میخواهد لفظ را در معنا استعمال کند که بیایید در مسجد نماز بخوانید که لحاظش آلی است.
2. علاوه بر این میخواهد لفظ «صلاة» را بر این ارکان مخصوصه وضع کند که لحاظش استقلالی است.
3. و هم توجه به آن معنا دارد که میخواهد آن را اراده کند که لحاظش استقلالی است. این سه لحاظ با هم محال است.
ما قبلاً جواب این را گفتیم. آنات متعدده وجود دارد و امکان دارد که در آن اول لحاظ آلی باشد و در آن دوم، لحاظ استقلالی و این محال نیست. در عبارت «صلّوا کما رأیتمونی اصلّی» هر سه لحاظ ممکن است و هیچ تنافیای وجود ندارد؛ زیرا این لحاظ در ذهن است و مشکلی ندارد که در هر آن، یک لحاظ باشد. پس اشکال نائینی (ره) بر آخوند (ره) وارد نیست. حالا اشکالات دیگری بر فرمایش مرحوم نائینی بیان میکنیم که قبلاً به آنها اشاره کردهایم.
دفع اول
محقق عراقی (ره) میفرمایند که این محال نیست و اشکالی ندارد: «توهّم أولِه إلى اجتماع اللحاظين غلط؛ إذ النظر المرآتيّ متوجّه إلى شخص اللفظ و المعنى حال الاستعمال و هما غير ملحوظين استقلالاً حين الوضع و ما هو ملحوظ كذلك فهو طبيعة اللفظ و طبيعة المعنى حين وضعه و أحدهما غير الآخر في مقام اللحاظ، كما لايخفى»[9] .
برخی بر محقق عراقی اشکال کردهاند و ما می گوییم که این اشکال درست نیست و قبلاً آن را بحث کردهایم:
«إنّ هذا الجواب ليس بتام؛ فإنّه سلّمنا توجّه اللحاظ الآليّ إلى اللفظ حال الاستعمال و توجّه اللحاظ الاستقلاليّ إليه في مقام الوضع. و المراد منه في الأوّل شخصه و في الثاني نوعه. و لكن تحقّق ثلاث لحاظات في استعمال واحد غير معقول، مع أنّ لازم كلامه(ره) تعلّق اللحاظ الآليّ بشخص اللفظ و تعلّق اللحاظ الاستقلاليّ بنوعه. و تعلّق اللحاظ الاستقلاليّ الآخر بالمعنى في استعمال واحد؛ فكيف يمكن ذلك مع كون المستعمل واحداً و هو شخص اللفظ أو نوعه!
نعم، يمكن إطلاق اللفظ و إرادة نوعه بحيث كان شخص اللفظ مستعملاً و نوعه مستعملاً فيه و لكن لميكن فيه ثلاث لحاظات كما مر؛ فلايمكن باستعمال واحد تحقّق الوضع و الاستعمال معاً[10] .»
دفع دوم
محقق خویی (ره) نیز اشکال مرحوم نائینی را جواب دادهاند:
«الإنصاف تماميّة ما ذكره صاحب الكفاية و أنّ الوضع بالاستعمال بمكان من الإمكان؛ إذ لو قلنا بتماميّة الوضع بمجرّد الاعتبار النفسانيّ و عدم احتياجه إلى المبرز، فالوضع سابق على الاستعمال؛ فلايلزم الجمع بين اللحاظ الآليّ و اللحاظ الاستقلالي[11] ، بلا فرق بين أن يكون الوضع عبارةً عن الالتزام و التعهّد بالتكلّم بلفظ خاصّ عند إرادة معنى مخصوص، أو يكون عبارةً عن تنزيل اللفظ وجوداً للمعنى أو يكون عبارةً عن اعتبار الملازمة بينهما، أو غيرها من الأقوال التي تقدّمت في تحقيق معنى الوضع»[12] .