98/10/23
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ/وضع /حقیقت شرعیه
خلاصه جلسه گذشته: در مباحث گذشته مطرح شد که حقیقت شرعیه فیالجمله ثابت است؛ ولی این که حقیقت شرعیه نسبت به چه الفاظی و در چه زمانی تحقق پیدا کرده است، قابل بحث است؛ یعنی حقیقت شرعیه خیلی زود برای برخی از الفاظ در زمان پیامبر (ص) منعقد شده است؛ مانند لفظ «صلاة»؛ زیرا زمانی که پیامبر (ص) مبعوث به رسالت شد، نماز را واجب کرد و مردم را به نماز جماعت دعوت میکرد. مردم نیز با پیامبر (ص) نماز میخواندند؛ لذا لفظ صلاة زیاد تکرار میشد. شاید بگویید که در روز اول و دوم حقیقت شرعیه منعقد نشده است؛ ولی بههرحال بعد از یکی دو ماه که این لفظ در لسان پیامبر (ص)، زیاد تکرار شد، حقیقت شرعیه منعقد شد. پس از آن به بحث «صوم» میرسیم. صوم واجب شد، ﴿... كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ...﴾ [1] ، شرایط و مبطلات صوم بحث شد، پیامبر (ص) مسائل اینها را برای مردم مطرح کرد، ماه رمضان فرا رسید و بر مردم واجب شد که روزه بگیرند. صوم نیز جا افتاد و هر روز در ماه مبارک رمضان، حرف از صوم و مسائلش بود. در آن یک ماه حقیقت شرعیه صوم نیز منعقد میشود. مثال دیگر لفظ «حج» است. ایام ذیالحجه فرا رسید و احکام حج، چیستی و شرایط طواف، سعی، وقوف در منا و تمام مسائل حج بحث شد. تمام احکام حج قبل از ذیالحجه بیان شد. برای حج نیز حقیقت شرعیه منعقد شد.
الفاظی که حقیقت شرعیه در آنها منعقد شده است، همه در یک حد و اندازه نیستند و حقیقت شرعیه در برخی از اینها خیلی زود منعقد شده است؛ زیرا کثیر الاستعمال بودهاند و در برخی دیرتر منعقد شده است؛ زیرا قلیل الاستعمال بودهاند. پس حقیقت شرعیه فیالجمله منعقد شده است؛ ولی این اتفاق برای همه الفاظ در یک زمان رخ نداده است. ممکن است بگویید که در سال اول بعثت، حقیقت شرعیه در دو یا سه لفظ منعقد شده است و در سالهای بعد، الفاظ دیگری اضافه شدهاند. ممکن است عالمی بگوید که حقیقت شرعیه در سال اول منعقد نشده و در سالهای بعد منعقد شده است. ما میتوانیم حرف او را قبول کنیم؛ ولی بالاخره این الفاظ در زمان رسول خدا (ص) با کثرت استعمال به صورت وضع تعیّنی بر این معانی جدید وضع شدهاند و نیازی به قرینه نداشتهاند. وقتی پیامبر (ص) لفظ «صلاة» را بدون قرینه استعمال میکردند، همه میفهمیدند که منظور پیامبر (ص) ارکان مخصوصه است، نه دعا. وقتی پیامبر (ص) لفظ «صلاة» را بدون قرینه استعمال میکردند و مثلاً میگفتند: «روزه مستحب است و در شب جمعه روزه بگیرید»، همه میفهمیدند که روزه به چه معناست و شرایط و مبطلاتش چیست. به نظر میرسد حقیقت شرعیه در اوایل بعثت نسبت به برخی از الفاظ منعقد شده است؛ ولی نسبت به برخی از الفاظ، خصوصاً الفاظ معاملات، دیرتر منعقد شده است؛ زیرا استعمالاتشان کمتر بوده است.
محقق قمی (ره) میفرماید: «الحقّ ثبوت الحقيقة الشرعيّة في الجملة. و أمّا في جميع الألفاظ و الأزمان، فلا. و الذي يظهر من استقراء كلمات الشارع أنّ مثل الصلاة و الزكاة و الصوم و الحجّ و الركوع و السجود و نحو ذلك، قد صارت حقائق في صدر الإسلام»[2] .
محقق مشکینی (ره) میفرماید: «إنّ الحقّ ثبوت الحقيقة الشرعيّة في مثل لفظ «الصلاة» ممّا هو كثير التداول استعمالاً من ألفاظ العبادات من غير تعيين كونها حاصلةً بالتعيينيّ المنشأ بالاستعمال أو بالتعيّن»[3] .
محقق اصفهانی (ره) میفرماید: «إنّ الوضع التعيينيّ و إن كان بعيداً، إلّا أنّ الوضع التعيّنيّ- في الصدر الأوّل بكثرة استعمال الشارع للصلاة و الصوم و الزكاة و الحجّ و أشباهها من الألفاظ المتداولة في لسان الشارع و ألسنة تابعيه- لا بعد فيه؛ بل حصول الوضع به في أيّام قلائل قريب جدّاً و إنكاره مكابرة»[4] .
محقق عراقی (ره) میفرماید: «الحقّ هو ثبوت الحقيقة الشرعيّة بمعنى ثبوت الوضع التعيينيّ بنفس الاستعمال في لسان الشارع المقدّس»[5] .
مرحوم مظفر میفرماید: «إنّ الألفاظ الشرعيّة ليست على نسق واحد؛ فإنّ بعضها كثير التداول؛ كالصلاة و الصوم و الزكاة و الحجّ، لاسيّما الصلاة التي يؤدّونها كلّ يوم خمس مرّات، فمن البعيد جدّاً ألّاتصبح حقائق في معانيها المستحدثة بأقرب وقت في زمانه (ص)»[6] .
ادله ثبوت حقیقت شرعیه
دلیل اول: استقراء
محقق حلی (ره) میفرماید: «لنا: وجودها في ألفاظ الشارع؛ فإنّ الصوم في اللغة الإمساك و في الشرع إمساك خاصّ و الزكاة الطهارة و في الشرع طهارة خاصّة و الصلاة الدعاء و في الشرع لمعان مختلفة أو متواطئة تارةً تعرى عن الدعاء، كصلاة الأخرس و تارةً يكون الدعاء منضمّاً، كصلاة الصحيح»[7] .
یعنی شارع این الفاظ را استعمال و معانی جدید را اراده کرده است، مردم نیز همین معانی جدید اختراعی را فهمیدهاند. چه دلیلی بهتر از این که پیامبر (ص) اینها را استعمال کرده است و مردم نیز معانی جدید را فهمیدهاند و همین معانی نیز مراد بودهاند.
توضیح
«إنّا وجدنا أنّ أهل كلّ عرف خاص، كالنحوى و غيره و أهل كلّ صنعة و حرفة إذا أرادوا استعمال اللفظ فى اصطلاحهم فى غير المعنى اللغويّ يضعون ذلك اللفظ أوّلاً لذلك المعنى ثمّ يستعملون فيه اللفظ؛ فمن الاستقراء فى حال الواضعين نظنّ بثبوت الوضع من الشارع تعيّنيّاً[8] ».
هرکس که صنعتی را تأسیس میکند و کار جدیدی را به وجود میآورد، اصطلاحاتی را برای خودش جعل میکند. شما کارخانهای را تأسیس میکنید، برایش اسمی انتخاب میکنید و برای تولیدات کارخانه اسمی میگذارید، تمام اینها چیزهایی است که شما جعل میکنید. آیا وقتی رئیس کارخانه برای محصولاتش اسم جعل میکند، شارع مقدسی که این قدر احکام شرعیه در عبادات، معاملات و اجزایشان بیان کرده است، الفاظی را برای اصطلاحات خودش وضع نکرده باشد؟ یقیناً وضع کرده است. عالم نحوی برای خود تعداد زیادی اصطلاحات دارد؛ مانند مرفوع، منصوب، فاعل و... که همه اینها در علم نحو اصطلاحات جدیدی هستند و به معنای لغوی نیستند. هرکس که علم جدیدی را تأسیس میکند، اصطلاحاتی را برای خودش درست میکند و مردم نیز از آن اصطلاحات تبعیت میکنند. در علم صرف، منطق، فلسفه و... همینطور است. حالا دینی که این مقدار احکام در عبادات و معاملات دارد، اصطلاحات خاصی نداشته باشد؟ مسلماً اصطلاحات خاصی دارد که ما اسم آن اصطلاحات را «حقیقت شرعیه» میگذاریم. سر اسمش دعوا نداریم.
اشکال اول
«إن غلبة الاستعمال لايوجب البناء على النقل؛ لجواز البناء على التجوّز، فإن رجّح الأوّل بأنّه أوفق بالحكمة رجع إلى إثبات الوضع بالاستحسان و قد مرّ فساده و تمثيل ذلك بالألفاظ المتداولة عند أرباب العلوم و الصنائع مدفوع بأن النقل التعيينيّ غير ثابت في كثير من تلك الألفاظ. و إن تحقّقت الغلبة فيها و لو قلنا بثبوته هناك- كما صدر عن البعض- فمبنيّ على المسامحة رعايةً لبعض الأمارات الضعيفة؛ إذ لايترتّب عليه ثمرة، فتأمّل و لايذهب عليك أنّ هذا الاستقراء ليس بالاستقراء الذي ذكرنا أنّه حجّة في مباحث الألفاظ»[9] .
برخی اشکال کردهاند: چرا نگوییم اینها مجازند؟ استعمال است؛ ولی استعمال مجازی؛ یعنی پیامبر (ص) این الفاظ را در معانی جدید استعمال کرده است و ما نیز این را قبول داریم؛ ولی این استعمال، استعمال مجازی است.
اگر استعمال مجازی باشد، باید در همهجا قرینه وجود داشته باشد و نظر ما این است که در همهجا قرینه وجود دارد و این قرینه، لسان شارع است. وقتی شارع، خودش لفظ نماز را برای این معنای جدید استعمال کرده است، زمانی که شارع به مردم میگوید: «نماز بخوانید» مردم معنای جدید را برداشت میکنند. میتوانی اسمش را هرچه میخواهی بگذاری؛ حقیقت یا مجاز. میتوانی بگویی مجاز مشهور است؛ یعنی وقتی این لفظ استعمال میشود، این معنا اراده میشود؛ حالا با قرینه یا بدون قرینه. اگر گفتید با قرینه، می گوییم همین که از لسان شارع خارج شده، خود قرینه است و همین قرینه عامه کفایت میکند. قرینه عامه وجود دارد که اگر امام صادق (ع) لفظ «صلاة» را به کار برد، منظورش ارکان مخصوصه است؛ همچنین اگر لفظ زکات، خمس، صوم یا... را به کار برد، مقصودش معانی مخترعه جدید است. پس قرینه عامّه وجود دارد و نیازی به قرینه خاصّه نیست. همین که از لسان شارع و ائمه (ع) خارج شد، این قرینه عامه است بر این که این الفاظ در معانی جدید استعمال شدهاند. اسمش را هرچه میخواهید بگذارید: «حقیقت شرعیه»، «مجاز مشهور»، «مجاز با قرینه»، «حقیقت عرفیه»، «حقیقت متشرعه» و...؛ ولی نتیجه این است که اگر این الفاظ را در لسان ائمه (ع) دیدیم، بر معنای جدید حمل میکنیم؛ اسمش هرچه میخواهد باشد.
اشکال دوم
مرحوم موسوی قزوینی میفرماید: «فيه أوّلاً: قلب الاستقراء بأنّا وجدنا بنائهم على استعمال تلك الألفاظ فيما اصطلحوا عليه مجازاً حتّى بلغت مرتبة الحقيقة بمرور الأيّام و مقتضى تأخّر الحادث و هو الوضع أيضاً ذلك، فكذا الشارع لإلحاق الظنّ المشكوك بالغالب؛ فهذه الألفاظ موضوعة عنده لهذه المعاني تعيّناً. و ثانياً: أنّه مسلّم فيما كثر استعماله لا مطلقاً؛ فالدليل أخصّ من المدّعى»[10] .
شما می گویید که بعد از بعثت پیامبر (ص) حقیقت شرعیه منعقد شده است و یقیناً چنین است و ما هم قبول داریم؛ ولی زمانش مشخص نیست. آیا سال اول بعثت حقیقت شرعیه محقق شد؟ جاهایی که قرینه وجود دارد که مشخص است؛ ولی در جایی که شما شک دارید، وظیفه چیست؟ اصل تأخر حادث میگوید که هنوز حقیقت شرعیه منعقد نشده است. کودکی از مادرش متولد شده است ولی ساعت و دقیقه تولدش مشخص نیست یا کسانی که به همراه خانواده تصادف میکنند و تعدادی کشته میشوند و زمان کشته شدن هر یک مشخص نیست و برای تقسیم ارث با این مسأله مواجه هستیم که کدامیک زودتر مرده است؛ زیرا شخصی که زودتر مرده، ارثش به نفر بعد میرسد و فرزندانِ نفر بعد ارث میبرند. در این موارد اصل تأخّر حادث جاری میشود. هرچیزی که حادث میشود و نمیدانیم که در کدام ثانیه و ساعت محقق شده، میگوییم که مؤخر و در ساعتِ بعد بوده است. این اصل تأخر حادث را در همه جا استفاده میکنید؛ پس در مسئله وضع هم میگوییم که اصل تأخر حادث وجود دارد. یعنی وقتی در منعقد شدن حقیقت شرعیه الفاظ صلاة و صوم در سال اول بعثت شک دارید، اصالة تأخر الحادث میگوید که هنوز منعقد نشده است. پس ایشان میفرمایند که در مواردی که یقیناً حقیقت شرعیه منعقد شده است، بحثی نداریم؛ ولی در موارد مشکوک، حقیقت شرعیه منعقد نشده است و اصالة تأخر الحادث جاری میشود.
فرمایش ایشان درست است یا نه؟ ما فیالجمله در تحقق حقیقت شرعیه یقین داریم؛ ولی در تعیین زمان دقیق منعقد شدن حقیقت شرعیه برای الفاظ، با ایشان موافقیم. ممکن است در سال اول منعقد نشده باشد و در سال دوم منعقد شده باشد؛ ما در این مسئله با شما موافقیم.