98/09/05
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ/وضع /تعارض احوال
خلاصه جلسه گذشته: صحبت درباره تعارض احوال بود. مرجحاتی را برای این احوال ذکر کردیم، مثلاً: مجاز بر اشتراک مقدم است، تخصیص مقدم بر اشتراک است و... . این مرجحات عقلایی هستند نه تعبدی؛ لذا اگر درجایی ظهور کلام را فهمیدیم، همان ظاهر حجت است. اصالة العموم، اصالة الاطلاق، اصالة عدم القرینه و... همه از جزئیات اصالة الظهور است.
فرمایش مرحوم شاهرودی
«ما ذكروه في الأولويّة و الترجيح إن رجع إلى القرينة الموجبة لتعيّن إحدى تلك الأحوال فلا كلام و إلّا ففيه كلام. و حينئذٍ يحكم بالإجمال و عدم تعيّن إحداها. و من هذا الباب قوله- تبارك و تعالى: ﴿فَيُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ﴾[1] و نحو ذلك من الآيات الموهمة للجبر، فإنّه قد ذكر للإضلال معان عديدة، فإن كان لأحدها قرينة توجب ظهور اللفظ فيه فيحمل عليه و إلّا فيصير مجملاً و لايمكن الحمل على أحدها بدون المعيّن[2] ».
آیه ﴿فَيُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ﴾ را چگونه معنا میکنید؟
1. ظاهر آیه میگوید: «خدا هر کس را که بخواهد گمراه میکند و هر کس را که بخواهد هدایت مینماید» این جبر است. ولی ما یقین داریم که این معنای آیه نیست؛ زیرا آیات دیگر قرآن این معنا را رد میکند.
2. این آیه را با توجه به آیات دیگر معنا کنیم. خداوند متعال در آیهای دیگر میفرمایند: ﴿إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا﴾[3] همه انسانها هدایت شدهاند ولی عدهای مخالفت کردند و مسیر هدایت را نرفتند. پس خدا ابتدا هیچ کس را گمراه نکرده است. انسانها بهوسیله پیامبران و فطرت خود هدایت شدهاند. اگر بر اساس این هدایت عمل کنند، هدایت شدهاند و اگر عمل نکند، گمراه شدهاند. ﴿خَتَمَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عظِيمٌ﴾[4] هر سیئهای که هست، از جانب خودمان است ﴿مَّا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللّهِ وَمَا أَصَابَكَ مِن سَيِّئَةٍ فَمِن نَّفْسِكَ...﴾ [5] .
آیتالله شاهرودی میفرمایند: «اگر این آیه را بر اساس ظاهرش معنا کنید، جبر میشود. ولی اگر با توجه به سایر آیات معنا کنید، جبر نمیشود».
وقتی این بندگان در ضلالت افتادند، خدا نیز به آنها توجه نمیکند. وقتی کودکی را چند بار نصیحت میکنید و او لجبازی میکند و به حرف شما گوش نمیکند، خسته میشوید و او را رها میکنید و میگویید «بگذار هر کاری میخواهد بکند. من هر قدر میتوانیتم او را نصیحت کردم ولی گوش نکرد». خدا هدایت میکند ولی مردم باید با اختیار و اراده خودشان هدایت و خوب شوند. بنای طبیعت عالم این نیست که ما با جبر خوب شویم.
آیتالله شاهرودی میفرمایند که ممکن است گاهی کلام مجمل باشد و ما بتوانیم به کمک آیات و روایات دیگر آن را معنا کنیم. ما باید به دنبال ظهور کلام باشید. اگر ظهور کلام را پیدا کردیم، آن را قبول میکنیم. این ظهور به چند روش پیدا میشود. راه اول تفسیر قرآن با قرآن است؛ مثل روش علامه طباطبایی که از آیات دیگر قرینه میآورد و آیه را با آیات دیگر تفسیر میکرد.
راه دوم تفسیر قرآن با روایات است؛ یعنی با استفاده از روایات معتبر، معنای آیات قرآن را میفهمیم. اینها ظهورات را برای ما روشن میکند. اگر ظهور کلام با این دو روش مشخص نشد، سراغ مرجحات میرویم و اگر ظهور منعقد شد، به ظهور عمل میکنیم.
فرمایش امام خمینی (ره)
«قد ذكروا في ترجيح بعضها على بعض مرجّحات ظنّيّة لايصحّ التعويل عليها؛ لعدم دليل على اعتبارها؛ نعم، ذكر من بينها ما يصحّ الاتكال عليه و دارت عليه رحى عيش أبناء النوع الإنسانيّ و هو الظهور؛ لأنّه إن كان للفظ ظهور في معنىً يحتجّ المولى على عبده و العبد على مولاه. و هذا في الجملة ممّا لا إشكال فيه»[6] .
فرمایش آیتالله خوئی (ره)
«التخصيص و التقييد و المجاز و الاشتراك و الإضمار. ذكروا لتقديم كلّ واحد منها على الآخر فيما إذا وقعت المعارضة بينها وجوهاً و لكنّ الصحيح ما ذكره المحقّق صاحب الكفاية+من أنّ تلك الوجوه بأجمعها من الاُمور الاستحسانيّة التي لا اعتداد بها- أصلاً- في باب الألفاظ؛ فإنّ المتّبع في ذلك الباب الظهورات العرفيّة التي قد جرت على متابعتها السيرة العقلائيّة في مسألة الاحتجاج و اللجاج، دون الاستحسانات العقليّة و الاُمور الظنّيّة؛ إذ لم يترتّب عليها أيّ أثر شرعيّ إلّا إذا كانت موجبةً للظهور العرفي؛ فحينئذٍ العمل بالظهور، لا بها، كما لايخفى؛ فلا وجه لإطالة الكلام في ذلك أصلاً»[7] .
آیتالله خوئی نیز میفرمایند که این مرجحات تعبدی نیستند.
فرمایش آیتالله سبحانی
آیتالله سبحانی درباره مسئله مورد بحث فرمایشی دارند که به نظر ما درست نیست. آیتالله سبحانی میفرمایند:
«البحث عن هذه الوجوه و نقدها إضاعة للعمر و المتّبع لدى أهل المحاورة هو الظهور، فإن تحقّق فهو و إلّا فلا تعتبر؛ لأنّ هذه الوجوه علل فكريّة أشبه باُمور عقليّة بعيدة عن الأذهان العرفيّة؛ فلا يلتفت إليها العرف الدقيق حتّى يثبت بها الظهور للكلام»[8] .
آیتالله سبحانی میفرمایند: این مباحثی که مطرح شد، لزومی ندارد و عمرتان را تلف میکند. ظهور برای ما مهم است. اگر ظهور محقق بود، ما تابع ظهوریم؛ وگرنه این مرجحات اعتباری ندارد؛ زیرا این وجوه شاید از لحاظ عقلی تا حدودی درست باشد، ولی عرف به آنها توجه نمیکند و این وجوه عرفی نیست و ظهور را اثبات نمیکند.
به نظر ما این فرمایش اشکال دارد.
اشکال: ما دو نوع ظهور داریم: 1.ظهور بدوی 2.ظهور بعد از تأمل و دقت.
گاهی به محض دیدن عبارتی، معنایی را از آن برداشت میکنیم؛ اما گاهی پس از بررسی صدر و ذیل کلام و مطالب دیگر کتاب و...، آن عبارت را معنا میکنیم. این دو ظهور تفاوت زیادی با یکدیگر دارند. ما ظهور بعد از دقت را معیار میدانیم؛ نه ظهور ابتدایی. به نظر ما مرجحاتی که ذکر شد به درد این کار میخورد و پس از بررسی آیات و روایات، در انعقاد ظهور به ما کمک میکند. اگر ظهور منعقد شد، حجت است و اگر منعقد نشد، حجت نیست. ولی اگر با توجه به این مرجحات ظهور منعقد شد، آن ظهور حجت است.