98/07/09
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ/وضع /تعارض احوال
خلاصه جلسه گذشته
صحبت در تعریف نسخ بود. تعریف اولی که برای نسخ بیان کردند، این بود که: «إنّ النسخ هو رفع الحكم الشرعيّ بطريق شرعيّ متأخّر». [1]
تعریف دوم نسخ
تعریف دوم این است: «که حقیقت نسخ، تخصیص در ازمان است»[2] . . ما یک تخصیص گاهی در افراد داریماست، و گاهی یک تخصیص در ازمان. وقتی میگویید: «اکرم العلماء»، در این مورد ما سه نوع عموم داریم: یک 1ـ عموم افرادی، دارد یعنی تمام علما؛. یک 2ـ عموم ازمانی دارد،. یعنی «اکرم العلماء في ی کل زمان»؛. یک 3ـ عموم دیگر هم دارد که عبارت است از عموم مکانی،؛ یعنی «اکرم العلماء فيی کل مکان». نسخ، تخصیص در ازمان است.
آیا تعریف دوم با تعریف اول فرق دارد؟ به نظر میآید این دو باهم فرقی ندارند.
تعریف سوم
برخی تعریف دیگری ارئه دادهاند و گفتهاند: «حقيقة النسخ هو بيان انتهاء مدّة استمرار الحكم»[3] ظاهر حکم اول این بود که استمرار دارد ولی وقتی حکم دوم آمد استمرارش برداشته شد.. و این را هم در جلسه قبل گفتیم که امام خمینی (ره) فرمودهاند که: نسخ، اثباتاً رفع است اثباتا و ثبوتاً دفع است اثباتا.[4]
تعریف چهارم
«النسخ تخصيص في الزمان و مبيّن لأمد الحكم و كاشف عن كون الحكم موقّتاً».[5]
به نظر ما این تعریف همان محتوای تعریف قبلی است.
تعریف پنجم
«النسخ عبارة عن تقييد الإطلاق». [6]
به نظر ما این تعریف بسیار اجمال دارد و بیشتر به تقیید و اطلاق میخورد تا نسخ.
مراد از تقیید
تعریف اول
«إنّ التقييد عبارة عن تخصيص ما له قابليّة العموم و الإطلاق». [7]
یعنی چیزی قابلیت اطلاق را دارد و شما آن را تقیید مقیّد میکنید.
به نظر ما «العموم» در تعریف بالا نباید باشد.
تعریف دوم
«إنّ التقييد عبارة عن قلب ما هو تمام الموضوع إلى جزء الموضوع». [8]
یک چیزی که تمام الموضوع است و با تقیید میشود جزءالموضوع میشود. شما میگویید «اعتق رقبة» یعنی تمام موضوع وجوب عتق این است که شما یک رقبهبنده ای را آزاد کنید. ولی وقتی به شما میگویند «لا تعتق رقبة کافرة» این معنایش این ای نمیشودنیست که «اعتق رقبة مؤمنه»؛ پس تمام الموضوع مبدل شد به جزء الموضوع مبدّل شد. اول خیال میکردیم هر رقبه این را که آزاد کنیم، تکلیف انجام میشود، ولی حالا معلوم شد که رقبه باید مؤمنه باشد. فرق تخصیص و تقیید این است که تقیید، در مطلقات است که اطلاق با مقدمات حکم ثابت میشود. ولی تخصیص در عمومات است.
تعریف سوم
«التقييد عبارة عن لحاظ دخل خصوصيّة من الخصوصيّات في الموضوع أو المتعلّق». [9]
یعنی شما یک خصوصیتی را در موضوع یا متعلّق لحاظ میکنید. توضیح: در «اکرم العالم»، «عالم» موضوع است و «اکرم» متعلق است که فعل مکلف است. «اکرام» متعلق است. تقیید گاهی موضوع را تقیید مقیّد میکند موضوع را و گاهی متعلق موضوع را. وقتی میگویید «لا تکرم الفساق»، موضوعِ «اکرم العلما» تقیید پیدا کرد. ولی وقتی میگویید «الإکرام هو بذل المال»، «اکرام» که متعلق است، مقید شده است.