98/01/24
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ/وضع /علامت حقیقت و مجاز
خلاصه جلسه گذشته: صحبت درباره علائم حقیقت و وضع است. یکی از علائم شناخت معنای حقیقی، تبادر بود که تمام شد.
علامت پنجم: اطراد اطراد به معنای شیوع است؛ استعمال لفظ در معنایی بدون قرینه شیوع دارد «شیوع استعمال اللفظ فی معنیً بلا قرینة». اگر هزار بار هم گفته شود: «رأیت اسدا فی الحمام» اطراد ندارد؛ زیرا استعمال همراه با قرینه است. این شیوع استعمال، دلالت بر وضع تعیینی یا تعیّنی دارد.محقق نراقی (رحمهالله) میفرماید: «المراد من الاطّراد أن يستعمل اللفظ في محلّ لوجود معنى، ثمّ جوّز استعماله في كلّ محلّ وجد فيه ذلك المعنى؛ فإنّ هذا علامة لكون اللفظ المذكور حقيقةً في هذه المحال. و هذا كاستعمال المشتقّات فيمن قامت».[1]
محقق حائری صاحب فصول (رحمهالله) میفرماید: «الأظهر عندي أن يفسّر الاطّراد بأن يكون المعنى الذي صحّ باعتباره استعمال اللفظ على الحقيقة أو من غير تأويل في موارده المعلومة من حيث القدر المشترك بحيث یصحّ أن يستعمل كذلك في موارده المشكوكة، فيستعلم من ذلك أنّ اللفظ موضوع للقدر المشترك بين تلك الموارد و أنّ المعنى الذي یصحّ استعمال اللفظ باعتباره متحقّق في الجميع؛ كما لو علمنا مدلول اللفظ الماء الحقيقيّ إجمالاً و تردّدنا في تفصيله و تعيينه بين أن يكون موضوعاً لخصوص القدر المشترك بين المياه الصافية أو الأعمّ من ذلك؛ أعني القدر المشترك بينها و بين المياه الكدرة؛ فبصحّة إطلاقه على المياه الكدرة من غير تأويل باعتبار ذلك المعنى نستعلم كونه حقيقةً في المعنى الأعم».[2]
الفاظ گاهی مصادیق معلوم و گاهی مصادیق مشکوک دارند، در مسائل مشکوک، به سراغ اطراد میرویم تا بدانیم که داخل در مصادیق است یا نه. مثلا «الماء» آب مطلق صاف و پاک، از مصادیق قطعی ماء است. آبی هم داریم که گلآلود شده است حال شک میکنیم که آیا مصداق ماء محسوب میشود که بتوان با آن وضو گرفت؛ لذا به کوچه و بازار میرویم که ببینیم آیا مردم عرب هم به این مایع، آب میگویند یا نه. اگر عرف به این مایع، اطلاق ماء کرد، میفهمیم که این هم مصداق آب است. به وسیله اطراد، مصدایق مشکوک، ملحق به مصادیق قطعی میشود.البته بحث ما در اطراد درباره مفاهیم الفاظ است نه مصداق آن، اما صاحب فصول (رحمهالله) میخواهد بگوید که از اطراد هم در به دست آوردن معنای الفاظ و هم در مصادیق میتوان استفاده کرد.مرحوم شیخ عبدالکریم حائری (رحمهالله) میفرماید: «إنّ المراد من الاطّراد حسن استعمال اللفظ في كلّ موقع من غير اختصاص له بمواقع خاصّة كالخطب و الأشعار ممّا يطلب فيها إعمال محاسن الكلام و رعاية الفصاحة و البلاغة، بخلاف المجاز، فإنّه إنّما يحسن في تلك المواقع خاصّةً و إلّا ففي مورد كان المقصود ممحّضاً في إفادة المدلول لا يكون له حسن، كما لا يخفى. و هذا كما ترى يمكن حصوله لغير أهل اللسان أيضاً إذا شاهد استعمال أهل اللسان».[3]
استعمالات به دو گونه است: برخی مانند اشعار است؛ استعمالات اشعار، لطایفی دارد که استعمالات عادی ندارد. ضرورت شعری باعث میشود که لفظی در معنایی استعمال شود که با سخنرانی معمولی فرق میکند. اطراد و شیوع در و خطبههای شعرگونه، دلیل بر معنای حقیقی نیست اما اگر در کلمات معمولی مردم اطراد وجود داشته باشد، دلیل بر معنای حقیقی است.اشکال: اشعار و آیات قرآن، دلایل ادبی هستند؛ همانگونه که در کتب ادبی مانند «مغنی» اشعار عرب، دلیل بر مبانی ادبی است. آیات قرآن و خطبههای امیرالمؤمنین (علیهالسلام) برای ما حجت هستند؛ پس اگر اطراد وجود داشته باشد میتوان معنای حقیقی را استفاده نمود.
رابطه تبادر با اطراد تبادر، انسباق معنا به ذهن یا ثبوت معنا در ذهن بود و اطراد شیوع معنا در بین عرف است. ممکن است گفته شود که اطراد میتواند سبب تبادر باشد؛ با یک یا دوبار استعمال، تبادر وجود ندارد اما اگر استعمال اطراد داشته باشد، تبادر حاصل میشود.محقق خویی (رحمهالله) میفرماید: «الذي ينبغي أن يقال في المقام هو أنّ الاطّراد الكاشف عن الحقيقة في الجملة عبارة عن استعمال لفظ خاصّ في معنى مخصوص في موارد مختلفة بمحمولات عديدة، مع إلغاء جميع ما يحتمل أن يكون قرينةً على إرادة المجاز؛ فهذا طريقة عمليّة لتعليم اللغات الأجنبيّة و استكشاف حقائقها العرفيّة.
فقد تحصّل من ذلك أنّ الاطّراد بهذا التفسير الذي ذكرناه علامةً لإثبات الحقيقة؛ بل إنّ هذا هو السبب الوحيد لمعرفة الحقيقة غالباً؛ فإنّ تصريح الواضع و إن كان يعلم به الحقيقة إلّا أنّه نادر جدّاً. و أمّا التبادر فهو و إن كان يثبت به الوضع- كما عرفت- إلّا أنّه لا بدّ من أن يستند إلى العلم بالوضع، إمّا من جهة تصريح الواضع، أو من جهة الاطّراد. و الأوّل نادر فيستند إلى الثاني لا محالة».[4]