98/01/20
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ/وضع /علامت حقیقت و مجاز
خلاصه جلسه گذشته: بحث تبادر که یکی از علائم حقیقت است تمام شد و به این نتیجه رسیدیم که تبادر یکی از علائم حقیقت است.
تنبیهاتتنبیه اول: تبادر ممکن است ناشی از استعمالات باشد یا اینکه تبادر در ذهن انسان پیاده شود. فرض کنید میخواهید کتاب لغتی را بنویسید، گاهی به میان اعراب میروید و دقت میکنید که اعراب از این لغت، چه معنایی را برداشت میکنند. گاهی در خانه نشستهاید و چون در میان مردم بوده و استعمالات را بلد هستید، حال که میخواهید معنای آن را ثبت کنید، در ذهن میدانید که این لغت چه معنایی دارد. این هم تبادر است هرچند کسی اکنون آن را استعمال نکرده باشد.
تنبیه دوم: تبادر، موضوعله را بیان نمیکند بلکه معنای حقیقی را بیان میکند. معنای حقیقی اعم از موضوعله است؛ معنای موضوعله آن معنایی است که واضع آن را وضع کرده است اما معنای حقیقی آن است که لفظ در آن معنا بدون قرینه استعمال میشود، خواه وضع تعیینی داشته باشد یا وضع تعیّنی. تبادر علامت وضع تعینی نیست بلکه علامت هر دو وضع است و غالبا وضع تعیّنی است.
به عبارت دیگر، تبادر غالبا فهم مراد است و مراد متکلم را روشن میکند. برای ما مهم آن است که آیات و روایات را بفهمیم. تعبیرات هرچند متفاوت است و برخی تبادر را علامت حقیقت میدانند، برخی آن را وضع میدانند و برخی آن را علامت حقیقت نمیدانند اما در اینکه بهوسیله تبادر میتوان مراد متکلم را دانست کسی اختلافی ندارد.«هل ينتج منه المعنى الموضوع له أو المعنى الحقيقي؟ إذ الرابطة الاعتباريّة كما تحصل بالوضع كذلك تحصل بكثرة الاستعمال حتّى يصير حقيقةً. و قد ذكرنا فيما تقدّم أنّ تقسيم الوضع إلى التعيينيّ و التعيّنيّ ليس بصحيح؛ فتكون الحقيقة أعمّ مطلقاً من الموضوع له؛ إذ كلّ موضوع له حقيقة و ليس كلّ حقيقة موضوع له، فتكون ثمرة التبادر إثبات كون المعنى المتبادر حقيقةً، لا كونه موضوعاً له».[1]
تنبیه سوم: تبادر دارای زمان و مکان خاصی است؛ یعنی کلمهای را در روز جمعه در کربلا استعمال میکنید و معنایی از آن تبادر میکند اما این زمان و مکان ملغی میشود و گفته میشود که در زمان شارع مقدس هم همین معنا تبادر میکند. این کار نیازمند این است که حجیت استصحاب قهقرایی و اصل عدم نقل، اثبات شود.
«إنّ تبادر المعنى من اللفظ في زماننا لا يثبت كونه المعنى الحقيقيّ في عصر الرسول و الأئمّة حتّى يحمل اللفظ الوارد من الكتاب و السنّة عليه إلّا أن يعضد بأصالة عدم النقل و قلنا بأنّ مثبتاتها حجّة. و لعلّه على هذا جرت سيرة المفسّرين للقرآن حيث يفسّرون الأشعار الجاهليّة و الرسائل القديمة بالمعاني الرائجة في أيّامهم».[2]
تنبیه چهارم: در تبادر نیاز است که تبادر حاقی وجود داشته باشد. تبادر حاقی یعنی از حاق لفظ معنا تبادر کند و قرینهای وجود نداشته باشد. وقتی لفظی بدون قرینه در معنایی استعمال شد، برداشت میکنیم که معنای حقیقی این لفظ، همین است؛ چون اگر معنای حقیقی نبود، نیاز به قرینه داشت.
گاهی شک در وجود قرینه میکنیم، مثلا شک میکنیم که آیا قرینه حالیهای وجود داشته است یا نه. اگر قرینه حالیه وجود داشته، معنای مجازی است و اگر قرینهای نبوده معنای حقیقی است. یا گاهی در قرینه موجود شک میکنیم؛ مثلا گفته میشود: «رأیت اسدا في السوق» آیا در بازار حیوان مفترس دیدهاید یا رجل شجاع؟ احتمال دارد که در بازار شیر آمده باشد اما احتمال دارد که بازار قرینه این باشد که رجل شجاع دیده شده باشد. آیا در مورد دوم هم میتوان از تبادر و اصل عدم قرینه استفاده کرد؟آیتالله سبحانی (حفظهالله) معتقد است که اصل عدم قرینه و اصول لفظیه در فهم مراد جاری میشود نه در کیفیت اراده؛ اگر مراد را نمیدانید، میتوانید از این اصول استفاده کنید اما اگر مراد معلوم است اما نمیدانیم که حقیقت است یا مجاز، نمیتوان به این اصول تمسک کرد.«إنّ التبادر كما قلنا إنّما يكون حجّةً على الموضوع له إذا كان التبادر مستنداً إلى اللفظ لا إلى القرينة. و إلّا فالمعنى المجازيّ أيضاً يتبادر مع القرينة. و على هذا فلو أحرزنا أنّ التبادر مستند إلى حاقّ اللفظ أو إلى القرينة فهو و إلّا فهل يجدي أصالة عدم القرينة لإثبات كون المعنى متبادراً من حاقّ اللفظ أو لا؟ الظاهر لا، لا لأجل عدم حجّيّة الأصل المثبت لما علمت أنّ الأصل اللفظيّ حجّة في مثبتاته، بل لأنّ العقلاء إنّما يستخدمون ذلك الأصل عند الشكّ في المراد فيعيّنون به المراد.
و أمّا إذا علم المراد و شكّ في كيفيّة الإرادة و أنّه هل هو على نحو الحقيقة أو المجاز فلا. و ما هذا إلّا لأنّ العقلاء يستخدمون الاُصول فيما يمسّ بحاجاتهم. و أمّا تعيين كيفيّة الإرادة و أنّها هل هي على وجه الحقيقة أو المجاز فخارج عن مقاصدهم».[3]
اشکال: وقتی میگویید که اصل در نبود قرینه است و مراد را با آن میفهمید، یعنی لفظ را بر معنای حقیقی حمل میکنید. اگر آن را بر معنای مجازی بار کنید، معنا تغییر میکند.