98/01/19
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ/وضع /علامت حقیقت و مجاز
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در بحث اصول فقه درباره علائم حقیقت تبادر بود که یکی از علائم تبادر است. سه قول در این زمینه مطرح شد، برخی آن را علامت حقیقت میدانند، برخی آن را خود وضع میدانند و برخی آن را علامت حقیقت نمیدانند.
کلام سید بهبهانیسید بهبهانی (رحمهالله) تبادر را علامت حقیقت نمیداند اما میفرماید: «نعم يترتّب على مطلق التبادر بعض آثار الحقيقة و هو الأخذ بالمعنى المتبادر كالأخذ بالمعنى الحقيقيّ عند الشكّ في مراد المتكلم».[1]
هدف مردم از خواندن قرآن و روایات آن است که مراد قرآن و ائمه (علیهمالسلام) را متوجه شوند و بهوسیله تبادر این امر محقق میشود، خواه اسم آن را حقیقت، مجاز یا وضع بدانیم.فرمایش خوبی است که مهم برای ما آن است که در مقام تفهیم و تفهّم، مراد مولا را بدانیم.کلام محقق عراقیمحقق عراقی (رحمهالله) میفرماید: «إنّ هذا البحث إنّما ينتج بناءً على كون مدار حجّيّة اللفظ على أصالة الحقيقة تعبّداً الجارية حتّى مع عدم انعقاد الظهور الفعليّ و لو لاتّصال الكلام بما يصلح للقرينيّة المانع عن انعقاد الظهور و الدلالة الفعليّة و لو التصوريّة، فضلاً عن التصديقيّة؛ إذ حينئذٍ لا بدّ من إحراز الموضوع له بالتبادر و أمثاله الموجب لحمل اللفظ في مورد آخر- و لو مع الشكّ في إرادة المجاز بلا ظهور فيه- على المعنى الحقيقي.
و إلّا فلو كان مدار حجّيّة اللفظ على الظهور الفعليّ و لو من جهة القرينة الحافّة به- كما هو التحقيق- لا يبقى مجال و نتيجة لهذا البحث؛ إذ اللفظ في كلّ مورد استعمل إن كان ظاهراً في معنى و لو لاحتمال وجود قرينة حافّة به في البين يؤخذ به و لو لم يحرز استناد هذا الظهور إلى الوضع. و إن لم يكن ظاهراً لا يؤخذ به و إن اُحرز ما وضع له بالتبادر أو غيره في غير هذا المورد؛ إذ الظهور في مورد لا يجدي بالنسبة إلى مورد لا ظهور فيه و لو لاتّصاله بما يصلح للقرينيّة. و حينئذٍ لا يرى لمثل هذا البحث نتيجة عمليّة، كما لا يخفى».[2]
بحث تبادر هیچ نتیجهای ندارد؛ زیرا برای استعمالات یا ظهور منعقد میشود یا ظهوری منعقد نمیشود. اگر آیه یا روایتی ظاهری دارد به همان ظاهر عمل میکنیم. بنای عقلا بر حجیت ظهور کلمات است. اما اگر کلام ظاهری ندارد و مجمل است، تبادر نمیتواند نقشی داشته باشد؛ زیرا ما تابع ظهورات هستیم نه تابع تبادر. بنای عقلا بر حجیت ظاهر قرار گرفته که این ظاهر ممکن است حقیقت باشد یا مجاز اما تبادر معنای حقیقی را روشن میکند اما ظاهر که معنای حقیقی نیست و این ظاهر گاه حقیقی و گاه مجازی است. بنابراین تبادر در اینجا نقشی بازی نمیکند و آنچه برای ما مهم است، ظواهر کلام است.اشکال: آیتالله مکارم (سلمهالله) میفرماید: «يمكن الجواب عنه بأنّه كثيراً مّا يكون منشأ الظهور العرفيّ هو الوضع؛ أي ينعقد عند العرف للفظ ظهور في معناه الحقيقي؛ فإنّا و إن قلنا بكون مدار حجّيّة اللفظ هو أصالة الظهور، لكن حيث إنّ سبب الظهور هو العلم بالوضع فنحتاج في معرفته إلى التبادر و أمثاله.
و بعبارة اُخرى: الظهور العرفيّ لا يكون بلا سبب؛ بل إمّا أن ينشأ من الوضع أو من القرائن. و معرفة الموضوع له أحد أسباب الظهور؛ فإذا علم الفقيه بالموضوع له يحصل له العلم بما هو الظاهر عند العرف».[3]
برای ترجمه لغتی در قرآن اگر معنای آن را نمیدانید گاهی به کتب لغت رجوع میکنید و معنای آن را به دست میآورید که برگرفته از عرف اهل آن لغت است. گاهی ممکن است معنای آن در کتب لغت نباشد در این صورت از تبادر استفاده میکنید؛ یعنی از اهل لغت میپرسید که معنای آن چیست؛ پس تبادر برای به دست آوردن ظواهر است. ممکن است معنای لغتی برای انسان مجمل باشد اما بعد از رجوع به تبادر، ظاهر آن مشخص میشود.آیتالله سبحانی (حفظهالله) هم میفرماید: «إنّه إذا كان الكلام ظاهراً في معنى، كان لما ذكره وجه. و أمّا إذا كان الكلام مجملاً فانعقاد الظهور موقوف على العلم بالوضع و هو يعرف بالتبادر؛ فيكون لمعرفة الموضوع له أثر و فائدة».[4]
فرمایش این دو بزرگوار کاملا درست است. اصلا نگارش کتب لغت بر اساس تبادر است؛ یعنی کسی که میخواهد کتاب لغت را بنویسد، برای فهم معنای لغتی در بلاد مختلف میگردد و فهم عرف اهل لغت را ثبت میکند.