97/12/13
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ/وضع /علامت حقیقت و مجاز
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در بحث اصول فقه درباره علامت حقیقت و معنای تبادر بود. گفته شد که یکی از علائم حقیقت و مجاز، تبادر است. دو معنا برای تبادر گفته شده: 1- انسباق معنا به ذهن؛ آن معنایی که زودتر به ذهن میآید 2- تقرر معنا در ذهن؛ معنایی ثبوت و قرار در ذهن داشته باشد. در ابتدا به آن معنا توجه نمیشود اما بعد از فکر و تأمل معنایی در ذهن ثبوت مییابد.
مثال برای تبادرقرآن کریم میفرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تَقْتُلُوا الصَّيْدَ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ ...﴾[1] کسی که احرام حج بسته، حق ندارد صید کند. آیا معنای صید حیوان حلالگوشت است یا اعم از حلال گوشت و حرامگوشت است. وقتی گفته میشود ﴿حُرِّمَتْ عَلَيكُمُ الْمَيتَةُ﴾[2] مردار بر شما حرام است، مراد منفعت غالب است که خوردن باشد نه سایر منافع. در آیه محل بحث هم بعد از دقت معلوم میشود که معنا این است: صیدی که اگر محرم نبودید بر شما جایز بود، حرام میشود. پس مراد از صید، صید حلالگوشت است. این معنا با انسباق به ذهن نیامد بلکه با دقت و تأمل شکل گرفت.
اقسام تبادر تبادر سه قسم دارد: حاقّی، اطلاقی و انصرافی.تبادر حاقی: «التبادر من حاقّ اللفظ مع علم بعدم القرینه». کلامی از شارع و مولا صادر شده و یقین دارم که قرینهای وجود ندارد، آنچه از حاق لفظ تبادر میکند، معنای متبادر است.
تبادر اطلاقی: جملهای در کلام شارع آمده و نمیدانم که قرینهای دارد یا ندارد (علم به عدم قرینه ندارم) ولی با اصل عدم قرینه میگویم: قرینهای به دست ما نرسیده، پس قرینه وجود ندارد. مثل لفظ «ماء» آب اطلاق دارد و شامل همه آبها میشود. اگر کسی بگوید «جئنی بماء» اگر معنای آب باشد «جسم مایع سیّال بارد بالطبع» آیا میتوان گفت یخ که یکی از آبها است هم معنای متبادر آب است. اگر قرینه در اینجا باشد که یخ میخواهد مشکلی نیست اما اگر قرینه نباشد، با اصالت عدم قرینه گفته میشود که آب همان «جسم مایع سیّال بارد بالطبع» است و شامل یخ نمیشود.
تبادر انصرافی: گاهی معنایی انصراف دارد؛ «لحم» (گوشت) در مقابل «عزم» (استخوان) است. مولی میگوید: «اشتر اللحم». اگر به شما گوشت با استخوان بفروشند، آیا «لحم» صدق میکند. در اینجا «لحم» انصراف دارد به جایی که مقداری استخوان هم در کنار گوشت باشد. در جامعه وجود دارد که کنار گوشت مقداری استخوان هم قرار میدهند.