97/12/11
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ/وضع /علامت حقیقت و مجاز
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در بحث اصول فقه درباره علامت حقیقت بود. چهارمین علامت از علایم حقیقت تبادر بود.
علامت چهارم: تبادر معنای تبادر معنای اول: انسباق الی الذهن انسباق از ماده سبقت، یعنی زودتر به ذهن میآید. اگر لفظی در چند معنا استعمال میشود اما هنگام استعمال یک معنا زودتر به ذهن میآید.مرحوم حائری اصفهانی میفرماید: «المراد بالتبادر ظهور اللفظ المجرّد عن القرينة في المعنى و انسباقه منه إلى الفهم».[1]
معنای دوم: تقرر المعنی فی الذهن وقتی لفظی شنیده میشود بعد از تأمل و فکر و بررسی شواهد و قرائن گفته میشود که معنای لفظ چیست. آنچه که اول به ذهن میآید نظر ابتدایی بدون دقت است اما آنکه با دقت به ذهن میآید، متبادر است.شیخ کرباسی (رحمهالله) میفرماید: «هو من الأمارات قطعاً؛ لكنّ الاشكال في لزوم اعتبار السبق و الظاهر عدمه، بل المدار على الفهم».[2]
به نظر ما حق قول دوم است. انسباق دلیل بر حقیقت بودن معنا نیست بلکه معنایی حقیقت است که با دقت و فکر به دست آمده باشد.
مرحوم امام خمینی (رحمهالله) میفرماید: «المراد منه ظهور المعنى من اللفظ بنفسه من غير قرينة، لا سرعة حصول المعنى في الذهن بالنسبة إلى معنى آخر، أو سبقه عليه».[3] ایشان انسباق و تقرر را نمیفرماید بلکه از عبارت ظهور استفاده میکند. لفظی در معنایی ظهور داشته باشد و قرینهای هم وجود نداشته باشد. با وجود قرینه مجاز میشود.
نکته گفتیم که مراد اسباق نیست بلکه تقرر است اما اگر چند معنا باشد و همه معانی هم محتمل باشد با تأمل بازهم مشخص نشود، آیا معنایی که انسباق به ذهن دارد، حقیقت نیست؟ دراینجا یا باید قائل به اشتراک باشید و همه معانی را حقیقت بدانید یا باید قائل به حقیقت و مجاز باشید. درصورتی که قائل به حقیقت و مجاز باشید، چه میکنید؟ در اینصورت میتوان گفت که معنایی که انسباق به ذهن دارد، حقیقت است.مثال برای تبادر﴿أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيعَ﴾[4] بیع از نظر مردم چیست؟ «تملیک عین بعوض» مالک شدن عینی در مقابل پول یا عوضی که داده میشود، حال در تملیک غیرعین مانند منافع چه باید گفت؟ آیا در اینجا هم بیع صدق میکند؟ در اینجا معنای بیع تبادر نمیکند و ذهن مردم از بیع این نیست.