97/11/13
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ/وضع /تبعیت و عدم تبعیت دلالت از اراده
خلاصه جلسه قبل در جلسه قبل مطرح شد که آیا دلالت تابع اراده است؟ مشخص کردیم که اراده دخالتی در دلالت ندارد و کلام دلالت خود را میرساند، خواه متکلم اراده کرده باشد و خواه اراده نکرده باشد و اراده متکلم تاثیری در دلالت ندارد. برای این ادعا دلایلی ذکر شد، در این جلسه به بررسی و بیان چند دلیل دیگر در رابطه با عدم تبعیت دلالت از اراده می پردازیم.
دلیل پنجم: وقتی اراده متکلم به معنی مجازی تعلق بگیرد معنی حقیقی در ضمن آن تصور میشود و فهمید هم میشود اما معنای حقیقی رها شده و به سراغ معنای مجازی میرویم مثلاً متکلم میگوید: «رایتُ اسداً یرمی»؛ «رایتُ» یعنی دیدم، «اسداً» یعنی حیوان مفترس و «یرمی» هم دلالت بر رجل شجاع دارد. پس اول حیوان وحشی در ذهن تصور میشود و بعد از آن به کمک قرینه یرمی ذهن به سمت رجال شجاع حرکت میکند.
از این تصور و حرکت ذهنی این نکته به دست میآید که اراده متکلم دخالت و تاثیری در دلالت کلام ندارد بلکه این قرائن هستند که باعث می شود کلام از یک معنا به معنای دیگر منتقل شود. ذهن در مثال فوق ابتدا حیوان مفترس را تصور می کند و بعد از آن به کمک قرینه یرمی به سمت معنی رجل شجاع حرکت میکند.دلیل ششم: دلالت مربوط به وضع واضع است یعنی در زمانهای گذشته واضع لفظ را برای یک معنی وضع کرده و آن معنا موضوعله است. حال متکلم میخواهد از آن لفظ استفاده کرده و یک معنا را برساند نمیتواند اراده خودش را در آن دخیل کند زیرا لفظ معنی و دلالت خودش را به وسیله وضع قبلی انجام میرساند و اراده متکلم هیچ تأثیری در این دلالت ندارد. زیرا وضع و موضوع له آن مثلا مربوط به هزار سال پیش است و اراده مربوط به زمان حال و چیزی که مربوط به زمان حال است نمیتواند در چیزی که قبلا اتفاق افتاده اثر بگذارد؛ زیرا «تاثیر المتاخر فی المتقدم محال».
دلیل هفتم: در موردی که وضع عام و موضوعله هم عام باشد اگر اراده در دلالت الفاظ دخیل باشد وضع عام و موضوعله خاص میشود.[1]
مبنای این بحث این است که برخی قائل به این مطلب شدهاند که اراده باعث جزئیت میشود.اشکالما این را قبول نداریم زیرا اراده انسان ممکن است به کلی و عموم تعلق گرفته باشد و اینگونه نیست که اگر اراده به چیزی تعلق گرفت حتماً آن چیز را جزئی میکند، مثلاً شما در قرآن میخوانید ﴿یا ایها الناس﴾ اینگونه الفاظ عام هستند و ارادهای که به آنها تعلق گرفته نیز عام است. پس این نظر که اگر اراده به دلالت تعلق بگیرد آن را جزئی میکند این نظر صحیحی نیست. بله در غالب موارد زمانی که اراده به چیزی تعلق بگیرد آن را جزئی میکند اما این یک قاعده کلی و دائمی نیست و ممکن است گاهی اراده به عموم تعلق بگیرد.
اشکال مرحوم محقق خویی(رحمه الله)محقق خویی (رحمهالله) میفرماید: «الارادة قید للوضع لا الموضوع له، مثل اللحاظ الآلی فی الحروف».
در حروف، لحاظ آلی است یعنی وقتی گفته میشود سرتُ من البصره الی الکوفه، مِن و الی اگر بدون بصره و کوفه باشد هیچ معنایی ندارد ولی اگر در کنار بصره و کوفه قرار بگیرند معنا پیدا میکنند. لحاظ آلی یعنی معنای مستقلی ندارند و در کنار کلمه دیگر معنا پیدا میکنند. این لحاظ عالی که در حروف وجود دارد قید برای وضع است نه برای موضوع له یعنی واضع گفته اگر بخواهید «مِن» و «الی» را استفاده کنید باید آن را در کنار کلمه های دیگر استفاده کنید.برعکس معنای ابتداء که معنای استقلالی دارد «مِن» نیز همین معنای ابتداء را میرساند اما تفاوت «مِن» و ابتدا در این است که لحاظ «مِن» آلی ولی لحاظ ابتداء استقلالی است. معنای این حرف این است که این لحاظ آلی برای حروف قید وضع است نه قید موضوع له یعنی ممکن است در معنی چیزی موجود باشد مثل ابتداء که با معنای «مِن» یکی است اما استقلال دارد و میتواند مبتداء واقع شود بخلاف «مِن» که استقلال ندارد. مرحوم خویی(رحمهالله) میفرمایند: همانطور که لحاظ عالی قید برای وضع است، اراده نیز قید وضع است نه قید موضوع له یعنی واضع در هنگام وضع فرموده هر انسانی که میخواهد حیوان مفترس را اراده بکند لفظ «اسد» را به کار ببرد یعنی در مقام وضع اراده دخیل است و اراده قید برای وضع است اما اینگونه نیست که در معنای اسد اراده دخیل باشد یعنی معنای اسد حیوان مفترس است چه اراده شده باشد و چه اراده نشده باشد.به نظر ما این فرمایش مرحوم خویی فرمایش دقیقی است.
دلیل هشتم: وجدان میگوید در دلالت الفاظ اراده نقشی ندارد بلکه دلالت کاشف از اراده است یعنی الفاظ به ما کمک میکنند که آنچه در قلب مخفی است بیان شود و این الفاظ کاشف از ارادههای ما است نه اینکه اراده نقشی در دلالت این الفاظ داشته باشد.[2]
بله میتوان اینگونه گفت که اراده اظهار شده در دلالت تاثیر دارد. اراده اظهار شده ارادهای است که به وسیله قرائن حالیه یا مقالیه بیان شده باشد.