97/10/24
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اطلاق لفظ و اراده لفظ / وضع
خلاصه جلسه گذشته: صحبت پیرامون «اطلاق اللفظ و ارادة شخصه» بود؛ لفظ اطلاق شود و شخص لفظ از آن اراده شود؛ مانند اینکه گفته شود: «زید لفظ» هیکل خارجی اراده نشده بلکه «زاء، یاء و دال» اراده شده است؛ آیا چنین استعمالی صحیح است؟ یکی از اشکالات مهم قول به صحیح نبودن استعمال، اتحاد دال و مدلول یا حاکی و محکی بود؛ زید که از دهان خارج میشود حاکی است و از خودِ «زاء، یاء و دال» حکایت میکند. مرحوم آخوند به این اشکال پاسخ دادند: حاکی و محکی اعتباراً با یکدیگر متفاوت هستند؛ چونکه از دهان گوینده خارج میشود، زید، دال است و ازاینجهت که هیکل خارجی اراده نشده و خود آن اراده شده، مدلول است.[1]
اشکال دوم به صحت استعمال این قضیه از دو جزء تشکل شده (ترکّب القضیة من جزئین) درحالیکه هر قضیهای سه جزء دارد. «زید ضرب» این قضیه مبتدا، خبر و نسبت بین این دو دارد، ضرب ضمیری دارد که به زید بازگشت دارد (زید ضرب هو). در مثال «زید لفظ» موضوع زید، محمول لفظ اگر نسبت بخواهد ضمیر باشد تکرار بیمعنایی است (زید لفظ هو)؛ این قضیّه نسبت نمیخواهد. ضمیر هو باید به مفرد مذکر غائب بازگردد درحالیکه مفرد مذکر غائبی نداریم زیرا مراد از زید، هیکل خارجی نیست بلکه «زاء، یاء و دال» وجود دارد.پاسخشیخ عبدالکریم حائری در کتاب الدرر میفرماید: نسبت در این مورد هم موجود است؛ نسبت در اینجا «همان موضوع» است بهعبارتدیگر ضمیر هو به «همان موضوع» بازمیگردد.[2]
تضایف غیر تقابلیمحقق اصفهانی میفرماید: متضایفینی وجود دارند که متقابلین هم هستند؛ متضایفینی هم داریم که متقابلین نیستند. مثال: پدر و فرزند، علت و معلول؛ یکی باید علت باشد و دیگری معلول؛ پدر و فرزند هم متضایفین هستند، پدر نمیتواند فرزندِ فرزند خود باشد فرزند هم نمیَتواند پدر پدر خود باشد. این مثالها متضایفینی هستند که تقابل و تعاند دارند؛ یعنی اتحاد میان آنها امکان ندارد.برخی از متضافین هستند که اتحاد بین آنها اشکالی ندارد مانند اتحاد عالِم و معلوم؛ اگر انسان خودش را بشناسد عالم و معلوم یکی است. مثال دیگر: حب النفس؛ اگر کسی به کسی علاقهمند شود به او محب گفته میشود و طرف دیگر محبوب است اما در جایی که انسان به خودش علاقه پیدا میکند که به حب النفس تعبیر میشود و در علم اخلاق مذمت شده است، محب خود انسان است، محبوب نیز خود او است.پرسش: حاکی و محکی از کدام نوع از متضایفین است؟ محقق اصفهانی میفرماید: حاکی و محکی مانند عالم و معلوم است که میتوانند متحد باشند؛ بنابراین اشکالی که میگفت اتحاد دال و مدلول یا حاکی و محکی رخ داده که این اتحاد محال است، با این بیان، محالیتی وجود ندارد.[3]
اشکالمحقق خویی شاگرد محقق اصفهانی میفرماید: درست است که متضایفین در مواردی میتوانند متحد باشند اما در مورد حاکی و محکی باید حاکی غیر از محکی باشد؛ زیرا نظر آلی و استقلالی مطرح است درحالیکه آلی و استقلالی جمع نمیشوند. لفظ که گفته میشود نظر به آن آلی است یعنی لفظ، آیینه معنا و میخواهد معنا را نشان دهد و استقلالی به آن نگاه نمیشود. زید که گفته میشود نگاه به هیکل خارجی است نگاه به کلمه زید عبوری است. بنده که شما را میبینم، شیشه عینک را هم میبینم اما نگاه به شیشه عینک آلی و عبوری است اما نگاه من به شما استقلالی است؛ نمیشود این دو یکی باشد در مثال «زید لفظ» نمیتوان به «زاء، یاء و دال» هم نگاه آلی و هم نگاه استقلالی داشت.[4]
پاسخبه نظر ما فرمایش ایشان صحیح نیست؛ زیرا درآنواحد میتوان هم نظر آلی و هم نظر استقلالی داشت. میتوان عینک را برداشت و درآنواحد، هم به شیشه نگاه کرد و هم به شخص مقابل. مثال دیگر هنگام قرائت نماز است که وقتی «غیر المغضوب علیهم» گفته میشود هم به لفظ و هم به معنا توجه میشود.