97/10/01
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اقسام وضع/ وضع
خلاصه جلسه گذشته: صحبت پیرامون این بود که اسماء اشاره، موصولات، ضمائر و امثال آنها آیا وضعشان عام و موضوعله عام است یا وضع عام و موضوعله خاص است؟ در بین اقوال، دو نظریه مهم و متفاوت وجود دارد: 1ـ نظریه مرحوم آخوند[1] و آقاضیاء عراقی[2] است که قائلند وضع این الفاظ، عام و موضوعله هم عام است. 2ـ نظر اکثر علما و نظر مختار ما که وضع عام است اما موضوعله خاص است.
قول دوم: وضع عام و موضوعله عام
دلیل: در این الفاظ، نوعی تشخّص وجود دارد؛ زمانی که لفظ «هذا» یا «انت» استعمال میشود فقط شامل یک نفر بالخصوص میشود. مرحوم آخوند میفرماید: اولاً این تشخص در همهجا نیست؛ ثانیاً برفرض وجود تشخّص، این تشخّص از ناحیه اشاره با دست یا چشم است. هذا تشخّص دارد زیرا در مقابل شخص ایستاده و به آن اشاره میشود وگرنه اگر در میان یک جمع بدون اشاره گفته شود «هذا» شامل شخص خاصی نشده و شامل هر مفرد مذکری میشود. در ضمائر هم وضع همینگونه است؛ «هو» در جمله «هو ضارب» به همه افراد برمیگردد و متکلم باید مرجع ضمیر را مشخص کند که زید ضارب است یا عمرو. ضمیر مرجعی دارد و باید به مرجعش بازگردد اما لازم نیست که این مرجع زید باشد بلکه ممکن است عمرو، خالد، ولید یا ... باشد. چون تشخّص ناشی از نحوه استعمالات و اشاره است بنابراین وضع این الفاظ عام و موضوعله هم عام است.[3]
اشکالاتاشکال اول: متبادر از اسماء اشاره، ضمائر و موصولات، نزد عرف آن است که موضوعله خاص است. هذا یعنی یک فرد مشخص؛ به همین خاطر علمای ادبیات، اسماء اشاره، ضمائر و موصولات را از معارف دانستهاند و میتوانند مبتدا، خبر، فاعل و مفعول، واقع شوند؛ اگر تشخّص نداشتند این ویژگیها را هم نداشتند (لایجوز الابتداء بالنکره)؛ بنابراین چگونه است که میگویید تشخّص نداشته و مبهم هستند؟!
این همه زحمت میکشید تا در عبارات کتب، مرجع ضمیر را بیابید برای چیست؟ چون اگر مرجع ضمیر را نیابید، نکره خواهد بود و کلام ناقص میشود؛ درصورتی میتوان از ضمیر استفاده نمود که مرجع ضمیر مشخص باشد؛ بنابراین از این الفاظ، خاص اراده شده است.وضع عام و موضوعله عام، برخلاف فرمایش علمای نحو، تبادر و عرف است.اشکال دوم: این الفاظ جزئی حقیقی هستند. هذا یک نفر خاص و معرفه است.
اشکال سوم: محقق خراسانی بین ضمائر تفاوت قائل شده است اما بین ضمائر فرقی نیست؛ چه ضمیر حاضر باشد مثل «انت» و چه غائب باشد و گفته شود «هو» همه باید مرجع مشخصی داشته باشند. «هو» اگر مرجع مشخصی نداشته باشد نمیتواند مبتدا واقع شود.
اشکال چهارم: مجازی که حقیقت نداشته باشد نداریم؛ همیشه باید حقیقتی باشد تا مجازی تحقق یابد. معنای حقیقی «اسد» حیوان مفترس و معنای مجازی آن «رجل شجاع» است. هرکجا که «هذا» استعمال میشود در معنای خاص است، شما که میگویید موضوعله عام است یک جا بیاورید که در معنای عام استعمال شده باشد.
اشکال پنجم: اشاره همیشه به چیزی است که مورداشاره است؛ وقتی گفته میشود «هذا الانسان کذا»، ممکن است از این «هذا» اراده کلی شود و گاهی اشاره به جزئی است. لازمه صحبت محقق خراسانی آن است که همیشه همراه با این الفاظ، اشاره با دست یا چشم نیز وجود داشته باشد درحالیکه در کتب بسیاری که نگاشته و از این الفاظ استفادهشده، اشاره با دست یا چشم وجود ندارد.