97/09/19
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اقسام وضع/ وضع
بحث در اقسام وضع بود؛ 1ـ وضع عام، موضوعله عام مثل حیوان؛ 2ـ وضع خاص، موضوعله خاص مثل زید؛ 3ـ وضع عام، موضوعله خاص؛ 4ـ وضع خاص، موضوعله عام. قسم 3 و 4 موردبحث است.وضع عام و موضوعله خاصآیا وضع عام و موضوعله خاص امکان و وجود دارد؟ سه قول مطرح است: 1ـ هم امکان دارد و هم وجود دارد؛ 2ـ نه وجود دارد و نه امکان؛ 3ـ امکان دارد اما وقوع ندارد.مثال: اسماء اشاره، ضمائر، موصولات، حروف و ... . گفته میشود: «بذا لمفرد مذكّر أشر»[1] بهوسیله «هذا» میتوان به هر مفرد مذکری اشاره کرد؛ کلی هم هست یعنی به این آقا میتوان گفت هذا، به آن دیگری هم میتوان گفت، به نفر سوم هم میتوان گفت هذا ...؛ بنابراین وضع آن عام است اما موضوعله آن خاص است یعنی در مقام تطبیق، هذا به شخصی گفته میشود که در مقابل ما ایستاده است.
همچنین در «هو» یا «انت» ضمیر، از اعلام هستند از طرفی گفته میشود: میتوان برای هر مفرد مذکر غایبی از ضمیر «هو» استفاده کرد بنابراین کلی است یا برای هر مفرد مذکر حاضری میتوان از ضمیر «انت» استفاده کرد اما زمانی که از این لفظ استفاده میشود منظور یک نفر خاص است.ریشه اختلافنظرریشه اختلافنظر در امکان و وقع این قسم در این است که آیا عام، میتواند وجه و مرآت برای خاص باشد؟ آیا میتوان با عام، همه خصوصیات خاص را بررسی نمود؟ در ضمنِ حیوان آیا زید، بکر، خالد و همه افراد آن تصور میشوند؟ آیا عام آینه تمامنمای افراد است؟ اگر گفته شود که تصور عام ملازم با تصور خاص است؛ یعنی اول عام و سپس خاص تصور میشود، اشکالی ندارد که از عام به خاص پی ببریم و تصور عام، تصور خاص هم باشد در این صورت میشود وضع عام باشد اما مستعملفیه و موارد تطبیقی خاص باشد مثل «هذا».دستهای از اصولیان گفتهاند که این قسم، محال است که عام، مرآت خاص باشد.اشکال: محالیت در امور اعتباری معنایی ندارد؛ اعتبار به دست معتبر است. کسی که لفظ را برای معنایی اعتبار میکند میتواند این لفظ را برای این معنا اعتبار کند یا برای معنای دیگری؛ مثلاً لفظ «ماء» را برای آتش وضع کند؛ بنابراین چه اشکالی دارد که لفظ عامی را در نظر بگیرد اما موضوعله را خاص قرار دهد؛ مثلاً بگوید: من لفظ «هذا» را برای هر مفرد مذکری وضع کردم اما هرگاه که این لفظ، استعمال شد باید یک فرد خاص، اراده شود زیرا عام میتواند مرآت خاص باشد؛ بنابراین تضادی لازم نمیآید تا برخی بگویند خاص و عام باهم تضاد دارند و اگر عام باشد دیگر خاص نیست.
وضع خاص و موضوعله عامآیا وضع خاص و موضوعله عام، امکان و وقوع دارد؟ اکثر اصولیان گفتهاند که امکان و وجود ندارد.ریشه اختلافنظرریشه بحث در این است که آیا خاص میتواند آینه و مرآت عام باشد؟ تصور مرآت بودن عام برای خاص را گفتیم میشود زیرا عام شامل همه افراد است و وقتی به عام توجه میشود به افراد نیز توجه میشود. اشکالی ندارد که انسان هم به عام توجه کند و هم به افراد؛ زیرا افراد، زیرمجموعه عام هستند. وقتی به انسان ناطق توجه کنیم به زید، عمرو و ... هم توجه کردهایم.حال آیا با تصور زید، انسان هم تصور میشود؟ برخی گفتهاند زمانی که خاص، تصور میشود دیگر عام تصور نمیشود ولی اگر عام تصور شود، خاص هم تصور میشود.قول اول: امکان و وقوع دارد
مرحوم شیخ عبدالکریم حائری، مؤسس حوزه قم و استاد مرحوم امام در کتاب «درر الفوائد» میفرماید: هم امکان و هم وقوع دارد. اشکالی ندارد که خاص تصور شود و در ضمن آن عام هم تصور شود. حقیقت زید، حیوانیت و ناطقیت است بنابراین با تصور کامل زید، هم حیوانیت و هم ناطقیت، تصور شده است. همانگونه که عام میتواند مرآت خاص باشد، خاص هم میتواند مرآت عام باشد.[2]
به نظر ما، فرمایش ایشان صحیح است؛ بنابراین وضع خاص و موضوعله عام محال نیست. همانگونه که عام میتواند آینهای باشد که خاص را در ضمن آن توجه کنیم و لفظ را وضع کنیم که وضعش عام و موضوعله آن خاص باشد، میتوانیم خاص را تصور و در ضمن آن به عام توجه کنیم.
مثال: واضع میخواهد لفظ «هذا» را وضع کند، دو گونه میتواند وضع کند:
1ـ میگوید «هذا» برای هر مفرد مذکری است، سپس میگوید در هنگام استعمال و تطبیق باید فقط یک نفر اراده شود.2ـ واضع میتواند مورد اول را عکس انجام دهد؛ یعنی بگوید: «هذا» را برای اشاره به یک نفر خاص، وضع کردم، سپس بگوید: هرکس در هرزمان و هرمکانی میتواند برای افراد دیگر استفاده کند. ابتدا وضع «هذا» خاص بود اما بعد اعلام عمومی شد که همه میتوانند این لفظ را در مفرد مذکری که مخصوص به خودشان است استفاده کنند؛ امری خصوصی بود اما عمومی شد.کسانی که گفتهاند: وضع اسمای اشاره، ضمایر و حروف، عام و موضوعله خاص است، دلیلی ندارند؛ تصورشان این است که اول برای عام وضع شده سپس برای خاص. ما ادعا میکنیم: اول برای خاص وضع شده سپس برای عام، هیچ اشکالی هم ندارد.