97/09/18
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اقسام وضع/ وضع
مبحث چهارم: اقسام وضعوضع به اعتبار معنا چهار قسم برای آن متصور است:1ـ وضع عام، موضوعله عام، مثل انسان، حیوان و ...؛2ـ وضع خاص، موضوعله خاص؛ مانند اعلام (اسمهای علم) ازجمله: زید.3ـ وضع عام، موضوعله خاص؛4ـ وضع خاص، موضوعله عام.وضع عام: یعنی در مقام وضع، واضع معنای عامی را تصور کرده است؛ معنای ذهنی او خاص نیست.موضوعله عام: یعنی در مقام تطبیق لفظ بر فرد خارجی، معنای عامی لحاظ میشود.دو قسم اول، هم امکان و هم تحقق دارند، بحث در امکان و تحقق دو قسم اخیر است.وضع عام، موضوعله خاصواضع صورت ذهنی و معنای عامی را در نظر میگیرد اما در مقام تطبیق، آن را برای معنای خاصی که افراد آن عام هستند وضع میکند؛ مثال: در کتاب سیوطی میخوانید: «بذا لمفرد مذكّر أشر»[1] مفرد مذکر، عام است و شامل همه مفردهای مذکر میشود. واضع، معنای عام را تصور کرده اما در مقام تطبیق، کلی نیست بلکه به یک نفر اشاره میکند و میگوید: «هذا» یعنی مفرد مذکری که در مقابلش ایستاده است. به همین خاطر است که میگوییم: هذا نکره نیست بلکه معرفه است. حروف هم مانند اسمای اشاره هستند.
آیا وضع عام و موضوعله خاص، امکان و وقوع دارد یا نه؟ اقوالی وجود دارد:قول اول: محقق نائینی میفرماید: این قسم، امکان دارد اما وقوع ندارد مگر در الفاظ جدید.[2]
دلیل: محقق نائینی واضع را الله میدانست که به بشر الهام میکند تا بشر الفاظ را برای معانی وضع کنند.[3] ازنظر ایشان تصور معنای عام و وضع برای افراد، در رابطه با خداوند، قابل تصویر نیست؛ خداوند نمیتواند چنین تصوری داشته باشد اما اگر واضع را بشر بدانیم، بشر میتواند معنای عامی را تصور کند و لفظ را برای جزئیات وضع کند.
محقق نائینی در ادامه میفرماید: در مورد الفاظ جدید، وضع عام و موضوعله خاص وقوع دارد. در ابتدای خلقت، چنین وضعی نبوده اما باگذشت زمان، موجود شده است چون انسانها که الفاظ را وضع کردند معنای عامی را تصور و آن را برای جزئیات وضع کردند.قول دوم: محقق عراقی میفرماید: این قسم هم امکان[4] دارد و هم وقوع[5] دارد.
دلیل: زیرا وضع، امری اعتباری است؛ مثلاً پدری اعتبار میکند که لفظ «حسن» را برای فرزندش که تازه به دنیا آمده قرار دهد. انسان میتواند اسم هر چیزی را عوض کند مانند نام یا فامیل که در شناسنامهها عوض میکنند؛ اشکالی ندارد چون امری اعتباری است؛ امر تکوینی نیست که محال باشد.
قول سوم: امکان ندارد.
برخی آن را محال دانستهاند درحالیکه بحث ما فلسفی و تکوین نیست که گفته شود محال است بلکه بحث وضع و اعتبار است. در اعتباریات محالیتی وجود ندارد؛ میتوان لفظ «نار» را برای آب وضع کرد و لفظ «ماء» را برای آتش وضع کرد با اینکه این دو ضد هم بوده و جمع نمیشوند.به نظر ما هیچ محالیتی وجود ندارد و میتوان لفظ عام را تصور و بر افراد تطبیق نمود؛ مثل لفظ «هذا» که برای کل مفرد مذکر است ولی در مقام تطبیق به یک نفر که در مقابل ما ایستاده است اطلاق میشود.
دلیل قول سوم: محقق ایروانی در دلیل بر محال بودن میگوید: زیرا در مقام وضع باید معنا تصور شود؛ نمیتوان لفظ را در معنایی که تصور نشده وضع کرد؛ ابتدا باید معنایی تصویر شده و در ذهن بیاید سپس لفظ برای معنا وضع شود.[6]
اشکال: آیا هنگام وضع باید تمامی افراد را تصور کرد؟ مثلاً هنگام وضع لفظ انسان، چند انسان را دیدهاید؟ آیا انسانهایی که بعداً میآیند، انسانهایی که قبلاً بودهاند و انسانهایی را که اصلاً ندیدهاید هم تصور میکنید؟ انسان وضع میشود برای ماهیت انسان که میلیاردها انسان وجود دارد؛ بنابراین نیازی نیست که در مقام وضع، تمام معانی تصور شوند، بلکه تصور مقدار محدود و اجمالی، کافی است. لفظ انسان برای زید و امثال زید وضع میشود. در چنین صورتی وضع عام و موضوعله خاص، میتواند تحقق پیدا کند.
در بحث آینده که وضع خاص و موضوعله عام است نیز همین حرف را میزنیم زیرا تصور اجمالی در وضع کافی است.محقق ایروانی در ادامه کلامی دارند که ازلحاظ علمی حرف خوبی است اما تطبیق در مانحنفیه درست نیست. ایشان میفرماید: جزئی در یک نگاه کلی و در یک نگاه جزئی است؛ مفهوم جزئی، کلی است زیرا شامل همه افراد میشود اما مصداق جزئی، جزئی است. اینکه گفته میشود وضع عام و موضوعله خاص، خاص یعنی جزئی؛ یعنی معنای جزئی در مقام تطبیق و استعمال، استفاده میشود نه مفهوم جزئی که کلی است.ادعای ایشان این است که براثر خلط بین مفهوم و مصداق، برخی نتوانستهاند معنای وضع عام و موضوعله خاص را بدانند.پرسش این است که مراد شما از خاص چیست؟ مراد شما مفهوماً است یا مصداقاً.اشکال: به نظر ما، مانحنفیه از این قبیل نیست.