97/08/22
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تعریف علم اصول
صحبت پیرامون تعریف علم اصول بود. مرحوم آخوند علم اصول را تعریف کردند به: «صناعة يعرف بها القواعد التي يمكن أن تقع في طريق استنباط الأحكام، أو التي ينتهى إليها في مقام العمل».[1] این تعریف نسبت به تعریف میرزای قمی[2] محسناتی دارد اما اشکالاتی نیز بر این تعریف وارد شده که برخی از آنها را در جلسه گذشته بیان کردیم.
اشکال پنجم: در تعریف گفته شده: «في طريق استنباط الأحكام»؛ احکام نیازمند دو قید است باید گفته میشد «احکام شرعیه فرعیه».
قید اول: استنباط احکام، کفایت نمیکند بلکه قید «شرعیه» هم نیاز دارد. منجم در علم نجوم، قواعدی را میآموزد و با کمک آنها تقویم مینویسد که در فلان روز باران یا برف میبارد. تعریف محقق خراسانی در علم نجوم هم صدق میکند. مثال دیگر: طبیب در علم طب با کمک قواعدی بهدست میآورد که اگر زبان مریض زرد بود مبتلا به فلان بیماری است در اینجا نیز طبیب قواعدی را آموخته که با کمک آن احکامی را استنباط میکند.
قید دوم: احکام شرعی دو قسم دارد: 1. احکام شرعی اصلی؛ 2. احکام شرعی فرعی. پیرامون مباحث معاد اعتقاداتی داریم که مثلاً بهشت، جهنم، عالم قبر و ... چگونه است. این مباحث که در اصول اعتقادات بحث میشنود احکام شرعی هستند اما احکام شرعی اصلی نه فرعی. آیا شما در علم اصول میخواهید از مباحث اعتقادی هم بحث کنید؟ در علم اصول از مباحث فقهی بحث میشود نه مباحث اعتقادی.
اشکال ششم: تاکنون علما میگفتند که علم اصول، قواعد است اما آخوند میفرماید صناعت است؛ یعنی چیز دیگری است که با کمک آن تازه میتوان قواعد را بهدست آورد پس خود قواعد نیست. اشکال در این است که علم اصول، خود قواعد است نه چیز دیگری. مرحوم امام خمینی میفرماید که این تعریف، اصلاً تعریف اصول نیست و ارتباطی با اصول ندارد بلکه بر اساس این تعریف چیز دیگری است که سبب است و مسبب آن علم اصول است درحالیکه علم اصول همان قواعد است.[3]
توضیح: مثلاً شما میخواهید اثبات کنید که «الاستصحاب حجة»؛ از روایات و بنای عقلا چند دلیل میآورید. ادلّهای که برای حجیّت استصحاب میآورید همان صناعتی است که به کمک آن قواعد را بهدست میآورید؛ همچنین است پیرامون خبر واحد. خبر واحد یا استصحاب، قاعده است و مقدماتی که برای اثبات حجیت اینها میآید، مبادی است. لازمه تعریف آخوند این است که تمام مبادی علم اصول، داخل در مسائل علم اصول باشد حال آنکه مبادی جزء مسائل اصول نیست.
اشکال هفتم: آیتالله مکارم میفرماید: صنعتگر به مانند بّنا، نجار و ... گفته میشود یعنی کسی که عملی را انجام میدهد درحالیکه اصول فقه، عمل نیست بلکه علم و معرفت است.
با تمام اشکالات مطرح شده، تعریف آخوند نقاط قوتی هم دارد. ممکن است کسی قواعد نحو را بداند اما نتواند پیادهسازی و اجرا کند؛ علم اصول هم قواعدی است که دانستن آن بهتنهایی کفایت نمیکند بلکه باید اجرا و پیادهسازی هم شود؛ یعنی در بزنگاه آیات و روایات بتوان قواعد را اجرا کرد.