97/07/30
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: موضوع علم اصول
صحبت پیرامون موضوع علم اصول بود که اقوالی در این زمینه مطرح است؛ قول اول این بود که موضوع علم اصول ادله اربعه است؛ این نظریه مرحوم میرزای قمی و دستهای از پیروان ایشان بود. باید توجه داشت که آیا مراد، «ادلة اربعة بعد الفراغ عن دلیلیتها» است یا «ادلة اربعه بما هی هی»؛ گاهی با توجه به اینکه در عقاید، حجیت ادله اربعه ثابت شده، حال در علم اصول از عوارض آن بحث میشود در این صورت «بعد الفراغ عن دلیلیتها» است؛ اما اگر گفته شود موضوع علم اصول «ادله اربعه بما هی هی» است یعنی ممکن است در علم اصول از اصل حجیت قرآن، سنت، عقل و اجماع هم صحبت شود. نظر آقا ضیاء عراقی همین است.[1] اشکالات این قول کمتر میشود زیرا در مورد خبر واحد، دیگر مشکلی ندارد هرچند که مفاد کان تامه باشد میتوان از اصل وجود آن بحث کرد.
قول دوم
مرحوم آخوند در کفایه میفرماید: «أن موضوع علم الأصول ، هو الكلّي المنطبق على موضوعاًت مسائله المتشتتة».[2] ایشان کلی منطبق بر موضوعات مسائل را موضوع علم اصول میداند.
اشکالنام این کلی منطبق بر موضوعات مسائل چیست؟ اگر نام آن گفته نشود، یک امر مبهم است؛ اگر اسم آن را بگویید باید بعد از مدتی نام آن را تغییر دهید زیرا در گذر زمان مسائل علم اصول افزایش مییابد.کلی منطبق حرف خوبی است اما در برخی موارد با اشکالاتی روبرو است؛ مثلاً پیرامون قاعده «المشتق متلبس بالمبدأ فی الحال» اگر کسی بگوید چرا آن را در علم اصول مطرح میکنید؟ مرحوم آخوند با قول به «کلی منطبق» نمیتواند جواب دهد بلکه راهکار در آن است که موضوع را در اغراض جستوجو کنیم؛ در این صورت میگوییم این مسئله در غرض علم اصول دخیل است. هر مبحثی که دخیل در استنباط است را باید در علم اصول مطرح و هرچیزی که دخالتی در استنباط ندارد احتراز شود. همچنین در علم طب نیز هر مسئلهای که دخالت در سلامت بدن دارد باید مطرح شود و غیر آن دور ریخته شود.
به نظر ما کلی منطبق بر موضوعات مسائل، موضوع علم اصول نیست؛ بلکه هرچیزی که استنباط مترتب بر آن است موضوع علم اصول است که تعابیر متفاوتی از آن شده مثل: «ماینفع فی الاستنباط» یا «مایقع فی طریق الاستنباط» و یا «مایترتب منه الاستنباط».
قول سوم
محقق ایروانی میفرماید: «أنّ موضوع علم الأصول هو الحجّة على الحكم الشرعي الفرعي».[3] به این قول اشکالات کمتری وارد است.
قول چهارم
برخی از علما همچون محقق بروجردی موضوع علم اصول را «حجت در فقه» دانستهاند.[4] این هم فرمایش خوبی است اما نظر ما همان است که باید غرض را در موضوع دخالت داد و موضوع را از غرض أخذ کرد.