97/01/27
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اجتهاد متجزّی/تقسیمات اجتهاد/مبحث اجتهاد و تقلید
خلاصه جلسه گذشته: صحبت پیرامون مباحث تجزی در اجتهاد بود که یکی از مباحث، نفوذ قضاء مجتهد متجزّی است. در این رابطه مباحثی مطرح شد و کلمات بزرگان را فیالجمله ذکر کردیم. نکته قابلتوجهی که در این بحث وجود دارد این است که آیا عنوان عارف به احکام و راوی حدیث و امثال تعبیراتی که در روایات مطرحشده بر این مجتهد متجزّی صدق میکند یا نه؟ چون آنچه در روایات واردشده، این عبارات است که: «فارجعوا فيها إلى رواة حديثنا»[1] یا «عرف احکامنا»[2] یا «عرف حلالنا و حرامنا»[3] آیا این تعبیرات بر مجتهد متجزّی صادق است یا نه؟ اگر صادق باشد هم قضاوتش میتواند نافذ باشد و هم مرجعیتش برای فتوا ممکن است صادق باشد. فقط فرق قضا با مرجعیت این است که در قضا روایت صحیحهای داریم که میفرماید: «یعلم شیئاً من قضایانا»[4] ظهور در این دارد که یک مقدار از قضایا را بداند کافی است. با توجّه به این مطالب اشکالی وجود دارد که اگر بتوانیم به آن پاسخ دهیم مسئله روشن میشود.
اشکال: جمله «عرف احکامنا» یا «عرف حلالنا و حرامنا» چه ظهوری دارد؟ جمع مضاف (احکامنا) مانند جمع محلّی به الف و لام مفید عموم است، پس احکامنا یعنی تمام احکام ما. پس متجزّی خارج میشود چون عارف به تمام احکام نیست.
جواب: این اشکال خوب است لکن هر کلامی را که میخواهیم معنا کنیم باید به تمام قرائن موجود در کلام هم توجّه داشته باشیم. یکی از قرائنی که در اینجا وجود دارد این است که وقتی امام (ع) میفرماید به کسی رجوع کنید که احکام را بداند، یا باید مقصودش فقط خودش باشد یا دیگران. امام صادق (ع) میفرماید به کسی رجوع کنید که احکام ما را بداند، آیا مقصود خود امام صادق (ع) است یا دیگران؟ ظاهر کلام این است که باید به دیگران رجوع کرد؛ منتهی دیگرانی که این مشخصات را داشته باشند که احکام را بدانند و راوی احادیث باشند و اطلاعات علمی داشته باشند. حال در این صورت آیا غیر از امام صادق (ع) کسی که عارف به تمام احکام باشد وجود داشته یا نه؟ پس مقصود از «عرف احکامنا» عدّهای است که راوی احادیث هستند و مسلّم است که عدّه زیادی هستند که در جامعه وجود دارند؛ لذا قرائن حالیّه اقتضا میکند که این جملات در مورد مجتهد متجزّی واردشده باشد نه مجتهد مطلق. غیر از این امکان عرفی و عقلایی وجود نداشته که در آن زمان همه مجتهد مطلق باشند. در زمان امام صادق (ع) تعداد زیادی مجتهد مطلق وجود نداشته که حضرت بخواهد به آنها ارجاع بدهد و اگر هم بودند مجتهد متجزّی بودهاند.
در زمان ما نیز اگر گفتیم که هیچکس غیر از معصوم عارف به تمام احکام نیست و اشخاص دیگر با به دست آوردن ملکه اجتهاد میتوانند احکام را به دست بیاورند. وقتیکه گفتیم ملکه، این ملکه اجتهاد هم شامل افرادی میشود که کل احکام را میتوانند به دست بیاورند و هم شامل افرادی میشود که مسائل معتدّ به را میتوانند به دست بیاورند.بنای عقلا نیز این است که به مجتهد متجزّی که در مسائل معتدّ به آگاهی و تبحّر دارد، رجوع میکنند. لذا درمجموع روایات و بنای عقلا استفاده میشود که در قضاوت هم میتوان به مجتهد متجزّی که مسائل معتدّ به کتاب القضا را بداند، میتوان رجوع کرد و نظرش نافذ است.مسئله دیگر این است که آیا لازم است غیر از باب قضا را هم بداند؟ نظر ما این است که مرجع تقلید باید قضایای معتدّ به کل احکام و فقه را بداند ولی در باب قضا مسائل معتدّ به باب قضا را بداند کافی است. چون در روایات داشتیم که «یعلم شیئاً من قضایانا».
ما تاکنون برای این مسئله سه قول ذکر کردیم و ادلّه هر سه قول را هم بیان کردیم ولی به نظر ما هر سه قول یکی است و همه در این جهت باهم اتّحاد دارند که اگر مسائل معتدّ به را میداند و ملکه اجتهاد نسبت به مسائل معتدّ به دارد، اگر در باب قضا باشد میتواند قاضی شود و اگر در سایر ابواب نیز مجتهد است فتوایش برای غیرقابل عمل است و میتواند مرجع تقلید باشد.