درس خارج اصول استاد محسن فقیهی

1403/10/16

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مباحث الفاظ/اوامر/مقدمة داخلية و مقدمة خارجية

 

خلاصه جلسه گذشته: جلسه گذشته بحث ما در اینجا در مورد مقدّمه واجب و اقسام آن بود.

الأمر الرابع: في أنّ المقدّمة الداخلّية وجوبها نفسيّ أو مقدّمي؟

در بحث اصول، سوالی مطرح می‌شود که آیا رکوع، سجود، قیام، تشهد، سلام و سایر اجزای نماز واجب نفسی‌اند یا واجب غیری؟ به عبارت دیگر، آیا این اجزا به‌طور مستقل واجب هستند، یا وجوب آن‌ها به‌عنوان مقدّمه‌ای برای انجام نماز معتبر است؟ این سوال دو نظر عمده را مطرح می‌کند:

القول الأوّل: أنّ الأجزاء واجبات مقدّمية[1]

نظر اول این است که رکوع، قیام و سایر اجزا وجوب نفسی ندارند بلکه وجوب غیری دارند، به این معنا که خود این اجزا به‌طور مستقل واجب نیستند. یعنی وجوب آن‌ها به‌عنوان مقدّمه‌ای برای انجام نماز است.

مرحوم حاج عبدالکریم حائری (رحمت‌الله علیه) می‌فرماید: «لو بنينا على وجوب المقدّمة فهل اجزاء المركب المتصف بالوجوب النفسيّ تتصف به أو بالوجوب المقدّمي و الحقّ هو الثاني فهنا دعويان إحداهما عدم اتصاف الاجزاء بالوجوب النفسيّ و الثانية اتصافها بالوجوب المقدمي.» [2]

مرحوم حاج عبدالکریم حائری (رحمت‌الله علیه) نظر خود را در این خصوص چنین بیان می‌کنند که اجزای نماز، از جمله رکوع و سجده، وجوب غیری دارند و وجوب نفسی ندارند. این نظریه بر اساس بررسی اجزای مرکب نماز مطرح می‌شود.

دلیل این قول:

«لنا على الأولى ان الأوامر تتعلق بالأمور الموجودة في الذهن باعتبار حكايتها عن الخارج فالشي‌ء ما لم يوجد في الذهن لا يعقل تعلق الأمر به و هذه المقدمة في‌ الوضوح مما يستغنى عن البرهان فحينئذ الاجزاء الموجودة في ذهن الأمر لا تخلو من انها اما ان يلاحظ كل واحد منها بوجوداتها المستقلة الغير المرتبط بعضها ببعض نظير العام الأفرادي و اما ان يلاحظ المجموع منها على هيئتها الاجتماعية فعلى الأول لا بد و ان ينحل الإرادة بإرادات متعددة كما في العام الأفرادي إذ الإرادة امر قائم بنفس المريد متعلق بالافعال فكما انها تتعدد بتعدد المريد كذلك يتعدد بتعدد المراد إذ لا يعقل وحدة العرض مع تعدد المعروض.

و على الثاني أي على تقدير كون الملحوظ الاجزاء على نحو الاجتماع فالملحوظ بهذا الاعتبار امر واحد و لا يعقل ان يشير اللاحظ في هذا اللحاظ إلى أمور متعددة فوجود الاجزاء بهذا اعتبار في ذهن الأمر نظير وجود المطلق في ذهن من لاحظ المقيد في انه و ان كان موجوداً الا انه لا على وجه يشار إليه بل هو موجود تبعاً للمقيد و مندكا فيه و الحاصل ان الموجود بهذا الاعتبار ليس الا الكل و الاجزاء بوجوداتها الخاصة لا وجود لها فمتعلق الأمر النفسيّ لا يعقل الا ان يكون الكل الموجود في الذهن مستقلا و الاجزاء لعدم وجودها في الذهن بهذا اللحاظ لا يمكن ان يكون متعلقة للأمر و لنا على الثانية ان الأمر إذا لاحظ الجزء بوجوده الاستقلالي أي غير ملحوظ معه شي‌ء يرى انه مما يحتاج إليه تلك الهيئة الملتئمة من اجتماع الاجزاء فحاله حال سائر المقدمات الخارجية من دون تفاوت أصلا. (إنتهی ملخّصاً)»[3]

ایشان دلیل خود را این‌گونه توضیح می‌دهند که وقتی مولا می‌خواهد امر به یک مرکب (مثل نماز) کند، ابتدا اجزای آن مرکب را از نظر مصلحت و مفاسد بررسی می‌کند. در نماز، اجزا مانند رکوع، قیام، و سجده از لحاظ مصالح و مفاسد مورد بررسی قرار می‌گیرند. سپس مولا امر می‌کند که نماز با این اجزا انجام شود. در اینجا، این اجزا قطع نظر از اینکه در یک مرکب (نماز) قرار دارند، خود به‌طور مستقل واجب نیستند. بلکه این اجزا، زمانی که به‌طور مجموع در نظر گرفته می‌شوند، واجب نفسی دارند؛ اما هر کدام به‌طور جداگانه واجب نفسی ندارند. برای مثال، رکوع به‌طور مستقل وجوب نفسی ندارد، زیرا رکوع به‌تنهایی معنای خاصی ندارد و نمی‌تواند بدون قیام و دیگر اجزا مفهومی داشته باشد. همینطور سجده و قیام نیز به‌تنهایی وجوب نفسی ندارند، بلکه تنها در ضمن نماز و در کنار سایر اجزای نماز است که وجوب نفسی پیدا می‌کنند.

بنابراین، وقتی رکوع و سجده به‌طور جداگانه مورد نظر قرار گیرند، هیچ‌کدام وجوب نفسی نخواهند داشت، زیرا این‌ها جزئی از یک مرکب هستند و بدون آن مرکب، معنای واقعی و وجوب نفسی نخواهند داشت.

مرحوم حاج عبدالکریم حائری (رحمت‌الله علیه) توضیح می‌دهند که اجزای نماز مانند رکوع و سجده واجب غیری هستند. به این معنا که برای تحقق نماز، این اجزا باید به‌طور خاص در کنار یکدیگر قرار گیرند. در واقع، وجوب این اجزا وابسته به وجوب کلی نماز است و در صورتی که همه اجزا در کنار یکدیگر باشند، وجوب نفسی برای آن‌ها تحقق می‌یابد. بنابراین این گونه می‌توان گفت که رکوع و سایر اجزا تنها در صورتی واجب می‌شوند که نماز به‌طور کامل اقامه شود. لذا رکوع به‌تنهایی وجوب غیری دارد، زیرا برای اینکه نماز تحقق یابد، باید رکوع به‌عنوان یک جزء از نماز انجام شود. رکوع نه‌تنها واجب است، بلکه واجب است که در ضمن نماز و در کنار سایر اجزای نماز انجام گیرد.

ایشان توضیح می‌دهند که وجوب غیری یعنی چه و چگونه در ضمن کلّ مورد توجه هستند. وقتی شما می‌گویید "اعتق رقبة مؤمنة"، رقبه مطلق است و وقتی کلمه "مؤمنة" آورده می‌شود، مقیّد می‌شود. یعنی در ابتدا آزاد کردن هر برده‌ای کفایت می‌کند، اما وقتی می‌گویید "رقبه مؤمنه"، دیگر تنها آزاد کردن برده مؤمن کفایت دارد. خب، در ابتدا این‌طور تصوّر می‌کنید که «عتق رقبه» واجب است؛ امّا آن رقبة باید چه باشد؟ باید "مؤمن" باشد. یعنی رقبه باید وجود داشته باشد، امّا شرط آن این است که "مؤمن" هم باشد. همین موضوع در بحث رکوع نیز وجود دارد: رکوع باید انجام شود، اما نه به تنهایی، بلکه همراه با قیام و سایر اجزا. به عبارت دیگر، وجوب رکوع به‌طور مستقل و جداگانه مطرح نیست، بلکه در ضمن سایر اجزا معنا پیدا می‌کند. این حالت مشابه حالت مطلق و مقید است؛ ابتدا تصوّر مطلق رخ می‌دهد، اما آن‌چه از شما خواسته شده، مقید است.

لذا، ایشان می‌فرماید: امر غیری به‌گونه‌ای است که مورد تصوّر است، اما این‌که ما آن را به‌طور مستقل بخواهیم، نه. بلکه در ضمن امر دیگری لازم می‌شود. مثلاً در نماز، رکوع لازم است؛ در ضمن صلاة، سجده لازم است؛ و در ضمن صلاة، قیام لازم است در ضمن صلاة. اما این اجزا، خود به‌تنهایی وجوب نفسی ندارند، بلکه وجوب آن‌ها غیری است.

بنابراین، فرمایش ایشان بر این است که رکوع، سجده، قیام و سایر اجزای نماز، در ضمن کلیت نماز معنا پیدا می‌کنند و وجوب آن‌ها از نوع وجوب غیری است، نه وجوب نفسی.

نظر استاد: به نظر می‌رسد که فرمایش مرحوم حائری صحیح نیست، زیرا؛

۱) مقدمیّت در مقام تصوّر، الزاماً ملازمه‌ای با مقدمیّت در مقام امر ندارد. مولا هنگامی که اراده می‌کند امری را به مرکب صادر کند، لازم است که اجزای آن مرکب را به‌طور جداگانه بررسی کند. به‌عنوان مثال، وقتی انسان امر به مرکبی می‌کند که مثلاً پنج جزء مختلف دارد، باید تصوّر کند و مصالح و مفاسد هر یک از اجزا بررسی کند، آنگاه امر به تحقق آن مرکب صادر می‌کند. در این مرحله، مولا در مقام تصوّر، اجزای مرکب را به تفکیک در نظر می‌گیرد و مصالح و مفاسد هر یک را بررسی می‌کند؛ اما زمانی که امر صادر می‌شود، این امر به کل مرکب تعلق می‌گیرد و نه به هر یک از اجزا به‌طور مستقل. در حقیقت، در مقام تصوّر، اجزا به‌طور جداگانه در نظر گرفته می‌شوند، اما در مقام امر، امر به مجموع تعلق دارد و نه به جزئیات آن. بنابراین، امر به کلّ مرکّب تعلق می‌گیرد، نه به هر یک از اجزا به‌طور مستقل.

۲) نکته دوم این است که ما به وجوب غیری نیازی نداریم. وقتی که وجوب نفسی به مجموع تعلق دارد، مجموع با اجزای خود وجوب نفسی دارد. در این صورت، اگر شما بخواهید به غیر از آن توجه کنید، باید پرسید که هدف از امر غیری چیست؟ امر غیری برای کسی است که می‌خواهد واجب را انجام دهد و باید مقدماتی را که برای تحقق آن واجب لازم است، به‌طور جداگانه انجام دهد؛ مانند طی طریق، انجام وضو، غسل، یا تحمل سایر مقدمات. در این صورت، امر غیری به این معناست که امر از ذی‌المقدّمه به مقدّمه ترشحّ می‌یابد، به این معنا که این مقدّمه واجب است و باید آن را انجام داد. اما وقتی که یک امر نفسی به مجموع تعلق دارد، دیگر نیازی به امر غیری نداریم. امر غیری لغو است، زیرا وقتی که یک مجموع مرکب دارای امر نفسی است، نیازی به صدور امر جداگانه برای هر یک از اجزا نخواهد بود. در واقع، رکوع به تنهایی یا سجده به تنهایی هیچ‌کدام مفهومی مستقل ندارند، بلکه باید در قالب مجموعه مرکب قرار گیرند تا مصلحت و هدف کلی تحقق یابد. بنابراین، وقتی که امر نفسی به مجموعه تعلق دارد، دیگر نیازی به امر غیری نیست و امر غیری در این جا لغو و بی‌اثر است. به این ترتیب، اجزای یک مرکب، فقط امر نفسی دارند و هیچ‌یک از آن‌ها امر غیری ندارند.


[1] درر الفوائد، الحائري اليزدي، الشيخ عبد الكريم، ج1، ص90.
[2] درر الفوائد، الحائري اليزدي، الشيخ عبد الكريم، ج1، ص90.
[3] درر الفوائد، الحائري اليزدي، الشيخ عبد الكريم، ج1، صص90-92.