1403/09/24
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ/اوامر/آیا وجوب مقدمه، شرعی است یا عقلی؟
خلاصه جلسه گذشته: جلسه گذشته بحث در رابطه با بحث مقدمه واجب بود که آیا وجوب مقدمه واجب، وجوب شرعی است یا وجوب عقلی؟
القول الثاني: الوجوب الغيري التبعي[1] [2]
در اینجا یک قول وجود دارد که وجوب مقدمه واجب را وجوب غیری تبعی میداند. معنای این وجوب آن است که مقدمه واجب باید به طور یقین انجام شود و هیچ بحثی در لزوم آن وجود ندارد و به تعبیر آیتالله مکارم، این لزوم لابدیّت عقلی است.
هیچ کس در این لزوم عقلی تردیدی ندارد؛ یعنی مقدمه واجب عقلاً باید انجام شود. اما بحث بر سر این است که آیا این وجوب، وجوب شرعی الهی است که «یترتّب علیه الثواب و علی ترکه العقاب» ثواب بر انجام آن و عقاب بر ترک آن مترتب باشد، یا نه؟ آیا مقدمه واجب بهگونهای است که انجام آن ثواب داشته باشد و ترک آن عقاب به همراه داشته باشد؟ اینگونه نیست که چنین ثواب و عقابی بر مقدمه مترتب باشد. وجوب شرعی، شرایط خاص خود را دارد؛ برای مثال، واجب شرعی نباید همراه با حرام باشد یا با ارتکاب گناه منافات داشته باشد. اگر مقدمه واجب همراه با گناه باشد، نمیتوان آن را واجب دانست. در نتیجه، مسائل و شرایط خاصی باید بر وجوب شرعی مترتب باشد که در مورد مقدمه واجب این شرایط وجود ندارد.
به نظر ما، این سخن صحیح است که مقدمه واجب دارای وجوب غیری تبعی، ارشادی و ارتکازی است. معنای این سخن آن است که مقدمه واجب، مصلحتی در ذات خود ندارد؛ بلکه مصلحت در ذیالمقدمه است. معنای مقدمه واجب این است که خودش بهتنهایی دارای مصلحت نیست و تمام مصلحت، به ذیالمقدمه تعلق دارد. مصالح و مفاسدی که در احکام شرعی مطرح میشود، تابع مصالح و مفاسد ذیالمقدمه است. در مقدمه، بهصورت مستقل مصالح و مفاسدی وجود ندارد. بنابراین، اگر شما قصد تحقق ذیالمقدمه را ندارید، مقدمه نیز بیفایده خواهد بود. بهعبارت دیگر، چه فایدهای دارد که مقدمه را فراهم کنید اما ذیالمقدمه را تحقق نبخشید؟ در چنین حالتی، انجام مقدمه هیچ ثمری نخواهد داشت.
دليل القول الثاني: ارتکازه في ذهن کلّ آمر و حاکم[3]
هر شخصی که دستور میدهد و دستورش لازمالاجراست، مانند مولا، پدر، مادر، ولی فقیه، رئیس اداره یا رئیس بانک، افراد زیر دست او در این بحث وارد میشوند. حال، سؤال این است که آیا این اشخاص هنگام صدور دستور، به مقدمات آن نیز توجه دارند یا خیر؟
برای توضیح، فرض کنید به فرزندتان میگویید: اشتر اللحم (گوشت بخر). در این حالت، شما صرفاً دستور به خرید گوشت دادهاید و توجهی به مقدمات لازم برای انجام این دستور ندارید؛ اینجا تنها به ذیالمقدمه اشاره شده و به چگونگی مقدمات کاری ندارید. اما اگر بگویید: اذهب الی السوق واشتر اللحم (برو به بازار و گوشت بخر)، اینجا علاوه بر ذیالمقدمه، توجه به مقدمه نیز وجود دارد.
بنابراین، ممکن است کسی به ذیالمقدمه دستور دهد ولی به مقدمات آن توجه نداشته باشد. با این حال، توجه اجمالی یا ارتکازی به مقدمات وجود دارد. به عبارت دیگر، اگر از او بپرسند که آیا برای انجام این کار مقدماتی لازم است، پاسخ میدهد: "بله، برای خرید گوشت باید سوار ماشین شوم، اسنپ بگیرم، مسیر بازار را طی کنم و در نهایت گوشت را بخرم." در واقع، او اذعان دارد که مقدمات وجود دارد و باید انجام شوند.
حال، آیا این توجه اجمالی یا ارتکازی به مقدمات، در ذهن مولا وجود دارد یا خیر؟ این امر به نوع مولا بستگی دارد. ممکن است شارع مقدس باشد، یا پدر، مادر، رئیس اداره یا حتی یک پیرمرد. برخی از آنها ممکن است به مقدمات، تفصیلاً توجه داشته باشند و برخی دیگر تنها اجمالاً. با این حال، به طور کلی میتوان گفت که توجه اجمالی و ارتکازی به مقدمات وجود دارد.
توجه اجمالی به چه معناست؟ یعنی اگر به مولا تذکر دهند، میپذیرد که مقدمات وجود دارد. برای مثال، میگوید: "بله، میدانم که باید برای خرید گوشت سوار ماشین بشوی، به بازار بروی و این کارها را انجام دهی." اما این توجه، تفصیلی نیست، بلکه اجمالی و ارتکازی است. به همین دلیل، مولا ممکن است تفصیلاً بیان نکند که: "اذهب الی السوق، سوار ماشین شو، برو..." بلکه به صورت کلی به مقدمات توجه دارد.
در آثار برخی علما، عباراتی مانند "توجه ارتکازی" یا "توجه اجمالی" دیده میشود. مقصود از این عبارات همین است: توجهی که گاهی وجود دارد و گاهی ممکن است وجود نداشته باشد. اما اگر به مولا یادآوری شود، میپذیرد که مقدمات باید انجام شود، هرچند مصلحت تنها در ذیالمقدمه است، نه در مقدمه.
در نتیجه، اگر پرسیده شود: وجوب مقدمه واجب چه نوع وجوبی است؟ پاسخ این است که وجوب آن، تبعی است. یعنی چون ذیالمقدمه واجب است، مقدمه نیز واجب میشود. در غیر این صورت، اگر انجام ذیالمقدمه ممکن نباشد، دنبال مقدمات نیز نمیرویم. به عنوان مثال، اگر مقدمات را انجام دهید ولی پولی برای خرید گوشت نداشته باشید، دیگر انجام مقدمات معنا ندارد.
بنابراین، وجوب مقدمات، وجوب تبعی یا غیری است، زیرا وجوب آن به خاطر وجوب ذیالمقدمه است. برخی علما از این نوع وجوب با عنوان "تبعی" و برخی دیگر با عنوان "غیری" یاد میکنند. در نهایت، مقصود یکی است: این وجوب اجمالاً مورد توجه مولا است، هرچند ممکن است تفصیلاً به آن توجه نداشته باشد.
نکته دیگر این است که وجوب مقدمه، وجوب ارشادی است؛ یعنی اگر شارع مقدس نیز آن را بیان کند، صرفاً به حکم عقل ارشاد کرده است. عقل بهطور مستقل این مسئله را درک میکند. برای مثال، اگر بگویید: چرا شارع فرموده است: ﴿فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَأَیْدِیَکُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ﴾[4] که در واقع وجوب مقدمه را بیان کرده است، پاسخ میدهیم که این وجوب ارشادی به حکم عقل است. به این معنا که اگر میخواهید نماز بخوانید، ابتدا باید غسل کنید، وضو بگیرید یا تیمم نمایید. این وجوب ارشادی است و بر ترک مقدمه عقابی جداگانه مترتب نمیشود. عقاب تنها بر ترک ذیالمقدمه است.
این دیدگاه از نظر ما درست است و دلایل آن نیز مستحکم به نظر میرسد؛ زیرا مصلحت در مقدمه وجود ندارد، بلکه مصلحت در ذیالمقدمه است. عواملی که وجوب را متوجه میسازند، به ذیالمقدمه توجه دارند، نه به مقدمه. بنابراین، به نظر ما، این نظریه که امر به مقدمه، امری ارشادی، تبعی، غیری و ترشحی است، نظریه صحیحی است. البته، ترشحی ممکن است گاهی وجوب شرعی نیز بیاورد؛ به این معنا که ترشح میتواند به دو صورت باشد: گاهی تبعی است و گاهی ممکن است به عنوان وجوب الهی مطرح شود.
القول الثالث: الوجوب الشرعي الالهی و الوجوب التبعي الغيري[5]
قول دیگری که در اینجا مطرح شده، این است که وجوب مقدمه، وجوب شرعی الهی است، حتی اگر تبعی باشد. این مورد محل بحث است که آیا این وجوب، الهی و شرعی است یا خیر.
آیت الله مکارم (سلمه الله تعالی) میفرماید: «لا إشكال في أنّ الوجوب في ما نحن فيه ليس بمعنى اللابديّة العقليّة، لأنّه لا نزاع في وجوب المقدّمة عقلًا بهذا المعنى، بل المراد منه الوجوب الشرعي الالهي وأنّه هل يكون العقل كاشفاً عن وجود الملازمة بين وجوب الشيء شرعاً ووجوب مقدّمته كذلك حتّى تكون نتيجتها وجوب المقدّمة شرعاً أو لا؟
كما أنّ المراد منه إنّما هو الوجوب الإجمالي الارتكازي بحيث لو إلتفت المولى إلى المقدّمة وتوقّف ذيها عليها حكم بوجوبها وجوباً تبعيّاً غيريّاً، وليس المراد منه الوجوب تفصيلًا لعدم إلتفات المولى إليها غالباً.» [6]
آیتالله مکارم در اینجا فرمودند که بحث اصلی درباره وجوب الهی است؛ وگرنه، وجوب عقلی، تبعی، یا غیری مورد قبول همگان است. به عبارت دیگر، کسانی که میگویند مقدمه واجب، واجب نیست، مقصودشان این است که وجوب شرعی ندارد. اما اگر کسی بگوید مقدمه واجب، واجب است، منظور این است که وجوب شرعی دارد و عقاب و ثواب بر آن مترتب است. این توضیح آیتالله مکارم، توضیح خوبی برای این مسئله است.
المبحث الخامس: في المقدّمة الداخليّة و المقدّمة الخارجيّة
مرحوم نائینی (رحمة الله علیه) میفرماید:«فمنها تقسيمها إلى الدّاخليّة و الخارجيّة، و الدّاخليّة إلى الدّاخليّة بالمعنى الأخصّ و الدّاخليّة بالمعنى الأعمّ. كما انّ الخارجيّة أيضا تنقسم إلى الأعمّ، و الأخصّ.»[7]
و مرحوم محقق خویی میفرماید: «قد ذكروا للمقدمة تقسیمات متعددة (الأول) تقسیمها باعتبار دخولها في المأمور به قیدًا و تقیدًا وعدم دخولها فيه كذلك إلى أصناف ثلاثة :۱) المقدمة الداخلية؛ ۲) المقدمةالخارجیة بالمعنی الأعم و قديطلق علیها المقدمة الداخلیة بالمعنی الأعم أيضا؛ 3) المقدمة الخارجیة بالمعنی الأخص»، (إنتهی ملخصا).»[8]
بحث دیگر در اینجا، تقسیمبندی مقدمات است. ما دو نوع مقدمه داریم:
1. مقدمه داخلیه
2. مقدمه خارجیه
هر یک از این دو، به دو نوع تقسیم میشوند:
• داخلیه بالمعنی الاعم و داخلیه بالمعنی الاخص
• خارجیه بالمعنی الاعم و خارجیه بالمعنی الاخص
برای توضیح این اقسام، به مثالی توجه کنید: رکوع در نماز مقدمه چیست؟ رکوع جزء نماز است و بدون آن نماز باطل است. این را مقدمه داخلیه بالمعنی الاخص میگویند؛ یعنی هم قید و هم تقیّد در نماز داخل هستند.
اما وضو چطور؟ وضو، بسته به نگاه ما، هم میتواند مقدمه داخلیه باشد و هم خارجیه:
• از یک جهت، مقدمه خارجیه است؛ زیرا قبل از نماز باید وضو بگیرید.
• از جهت دیگر، مقدمه داخلیه است؛ زیرا طهارت حاصل از وضو باید از ابتدا تا انتهای نماز همراه شما باشد.
در اینجا، اصطلاح فلسفی «تقیّد جزءٌ و قیدٌ خارجیٌ» به کار میآید. مثال آن وضو است: خود وضو، خارجی و خارج از نماز است، اما طهارت حاصل از وضو، از ابتدا تا انتهای نماز باید وجود داشته باشد. اگر لحظهای این طهارت از بین برود، نماز باطل خواهد شد. این نوع از مقدمه مقدمه داخلیه و خارجیّه می گویند که به عبارت دیگر بالمعنی اخص و بالمعنی الاعم تقسیم کردهاند.
این تقسیمبندی مقدمه برای امروز کافی است؛ تفصیل آن را انشاءالله فردا بیان خواهیم کرد.