درس خارج اصول استاد محسن فقیهی

1403/09/19

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مباحث الفاظ/اوامر/آیا وجوب مقدمه، شرعی است یا عقلی؟

 

خلاصه جلسه گذشته: جلسه گذشته بحث در رابطه با بحث مقدمه واجب بود که آیا وجوب مقدمه، وجوب شرعی است یا وجوب عقلی؟

وجوب عقلی مقدمه

در اینکه وجوب عقلی برای مقدمه واجب وجود دارد، بین علما هیچ اختلافی نیست. همه اتفاق‌نظر دارند که مقدمه واجب، واجب عقلی است. اما موضوع اختلاف این است که آیا مقدمه واجب، واجب شرعی نیز هست؛ که «یترتّب علیه الثواب و علی ترکه العقاب» باشد یعنی به‌گونه‌ای که بر فعل آن ثواب و بر ترک آن عقاب مترتب شود یا خیر؟

مقدمه شرعی و وجوب شرعی

پیش از ورود به بحث، نکته‌ای برای روشن‌تر شدن اهمیت موضوع بیان می‌شود:

بحث درباره مقدمه واجب تنها به اوامر الهی محدود نمی‌شود. تصور نکنید که این مسئله فقط در دستورات خداوند مطرح است. بلکه:

- اگر پدری به فرزند خود دستوری بدهد، آیا مقدمات آن دستور نیز واجب است؟

- اگر مادری به فرزندش دستوری بدهد، همین بحث وجود دارد.

- حتی در رابطه با دستورات شوهر به همسر، رئیس اداره به کارمند، حکومت و یا ولی‌فقیه به افراد جامعه، این پرسش پیش می‌آید که اگر اصل واجب ترک شود و مقدمات آن نیز انجام نگیرد، یک گناه مرتکب شده‌ایم یا چند گناه؟ به بیان دیگر، آیا بر ترک مقدمات نیز عقاب مترتب می‌شود؟

مثال:

فرض کنید فردی نذر کرده که اگر مرتکب گناهی شود، کفاره بدهد. حال اگر او واجبی را ترک کند که مقدماتی داشته، آیا به‌خاطر ترک مقدمات نیز باید کفاره بدهد یا خیر؟

دليل القول الأوّل

مرحوم نائینی می‌فرماید: «انه لا فرق بين الإرادة التكوينية و التشريعية في جميع‌ لوازمهما غير ان التكوينية تتعلق بفعل نفس المريد و التشريعية تتعلق بفعل غيره و من الضروري أن تعلق الإرادة التكوينية بشي‌ء يستلزم تعلقها بجميع مقدماته قهرا نعم لا تكون هذه الإرادة القهرية فعلية فيما إذا كانت المقدمية مغفولا عنها إلّا ان ملاك تعلق الإرادة بها و هي المقدمية على حاله فإذا كان هذا حال الإرادة التكوينية فتكون الإرادة التشريعية مثلها أيضاً.»[1]

مرحوم نائینی (اعلی الله مقامه الشریف) معتقد است که مقدمه واجب، واجب شرعی نیز هست. ایشان برای این مدعا استدلال کرده‌اند و بحث اراده تکوینی و تشریعی را مطرح می‌کنند:

1. اراده تکوینی: خداوند چیزی را اراده می‌کند و آن به وقوع می‌پیوندد؛ ﴿كُنْ فَيَكُونُ﴾[2] ؛ مانند آفرینش موجودات که با اراده تکوینی ایجاد می‌شوند.

اراده تشریعی: خداوند دستوری به بندگان می‌دهد که انجام دهند؛ مانند:

- نماز خواندن، روزه گرفتن، حج، پرداخت زکات و خم

در این نوع اراده، خداوند تکلیف را بر عهده بندگان می‌گذارد. در اراده تکوینی، همان‌طور که اراده خداوند به امور تعلق می‌گیرد، در اراده تشریعی نیز اراده خداوند به اموری که باید انجام دهیم تعلق می‌گیرد. در اراده تشریعی، همان‌طور که اراده به ذی‌المقدمه تعلق یافته است، اراده به مقدمات نیز تعلق دارد. شارع مقدس، همان‌طور که نسبت به ذی‌المقدمه اراده تشریعی دارد، نسبت به مقدمات نیز اراده تشریعی دارد.

مرحوم نائینی می‌فرمایند: همان‌گونه که اراده تشریعی به ذی‌المقدمه تعلق گرفته است، به مقدمات آن نیز تعلق گرفته است.

مثال:

- اگر اراده تشریعی به نماز (ذی‌المقدمه) تعلق گرفته باشد، به وضو (مقدمه) نیز تعلق می‌گیرد.

- اما در مقدمات غیرعبادی (مانند نصب نردبان برای بالا رفتن از بام)، اراده تشریعی به مقدمات تعلق نمی‌گیرد؛ زیرا این مقدمات در ذات خود مصلحت مستقلی ندارند.

الإشکال الأوّل (نقد دیدگاه مرحوم نائینی)

اشکالی که بر این دیدگاه وارد می‌شود این است که:

- احکام شرعی تابع مصالح و مفاسد هستند.

- اگر ذی‌المقدمه مصلحتی ملزمه داشته باشد، واجب می‌شود.

- اما در بسیاری از مقدمات، مصلحت مستقلی وجود ندارد.

مثال:

برای رفتن به پشت بام، نصب نردبان هیچ مصلحت مستقلی ندارد. آنچه اهمیت دارد، مشاهده و بررسی پشت بام است که ذی‌المقدمه محسوب می‌شود. بنابراین، نصب نردبان تنها یک مقدمه عقلی است و وجوب شرعی ندارد.

بنابراین، مقدمه واجب لازم است انجام شود، اما جنبه شرعی که در آن مصلحتی نهفته و در ترک آن مفسده‌ای وجود داشته باشد، معیار وجوب الهی را ندارد. معیار وجوب در واجبات الهی، وجود مصلحت در انجام و مفسده در ترک است. اما در اینجا، ترک مقدمه به معنای ایجاد مفسده نیست. بله، اگر ذی‌المقدمه واجب شود، ترک ذی‌المقدمه موجب مفسده خواهد بود و انجام آن حاوی مصلحت است، اما این ویژگی در مقدمات به تنهایی وجود ندارد.

برای مثال، ازدواج از جمله مواردی است که واجب غیری محسوب می‌شود. به عبارتی، واجب است، اما واجب شرعی نیست؛ بلکه وجوب آن از نوع لازم تلقی می‌شود. در این موارد، عقل انسان حکم می‌کند که انجام آن ضروری است. مثلاً گاهی مراجع تقلید درباره شرکت در انتخابات می‌گویند که شرکت واجب است، یا می‌گویند لازم است. این تعبیر به معنای وجوب شرعی نیست، بلکه عقل حکم می‌کند که به دلیل مصلحتی که در آن وجود دارد، شرکت در آن ضروری است.

به همین ترتیب، مقدمه واجب نیز لازم است، اما آیا واجب شرعی است به‌گونه‌ای که انجام آن ثواب و ترک آن عقاب داشته باشد؟ خیر. برخی مقدمات هستند که انجام آن‌ها ثواب دارد، اما ترک آن‌ها عقاب ندارد، مانند وضو گرفتن. وضو گرفتن ثواب دارد، اما اگر برای نماز نباشد، ترک آن عقاب ندارد. البته اگر نماز ترک شود، عقاب ترک نماز مطرح می‌شود، نه ترک وضو.

القول الثاني: الوجوب الغيري التبعي

برخی علما همچون مرحوم محقّق خویی و شهید صدر، معتقدند که:

وجوب مقدمه، وجوب غیری تبعی است و نه وجوب شرعی مستقل و وجوب مقدمه ناشی از وجوب ذی‌المقدمه است به عبارت دیگر وجوب تبعی ارتکازی دارد.

مرحوم محقق خویی می‌فرماید: «فالصحيح أن يقال : إنّ المراد منه في المقام هو وجوب غيري تبعي ، بمعنى أنّ الآمر لو كان ملتفتاً إلى نفس المقدمة لأوجبها كما أوجب ذي المقدمة ، ولا بأس بأن يسمى هذا الوجوب بالوجوب الارتكازي.»[3]

شهید صدر می‌فرماید: «انما المقصود الوجوب المولوي المجعول على المقدمة ارتكازا وشأنا بحيث لو التفت إليها لطلبها.»[4]

 

به نظر ما، این دیدگاه که مقدمه واجب دارای وجوب غیری تبعی است، دیدگاه مناسبی است. اما این وجوب، وجوب شرعی که «یترتب علیه الثواب و علی ترکه العقاب» باشد، نیست؛ یعنی نمی‌توانیم برای همه مقدمات چنین وجوبی را قائل شویم. در واقع، می‌توان گفت که این وجوب، ارشادی است. به این معنا که اگر شارع مقدس نیز این حکم را بیان فرموده باشد، در حقیقت ارشاد به حکم عقل است.

عقل انسان به‌خوبی درک می‌کند که مقدمه باید انجام شود. اگر شارع نیز این امر را بیان کرده باشد، هدف او تنها ارشاد به حکم عقل بوده است. مانند آیه ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ...﴾[5] که اگرچه خداوند فرموده است از او و پیامبر اطاعت کنید، اما این فرمان، ارشاد به حکمی است که عقل خود به آن می‌رسد؛ یعنی عقل درک می‌کند که باید از خدا و رسول اطاعت کرد. در مورد مقدمه واجب نیز چنین است؛ عقل شما خود می‌فهمد که انجام مقدمه واجب است و لازم است، و اگر خداوند این وجوب را بیان کند، تنها به حکم عقل ارشاد کرده است.

بنابراین، همان‌طور که مرحوم محقق خوئی، مرحوم شهید صدر و گروهی از علما بیان فرموده‌اند، وجوب مقدمه، غیری و تبعی است یا به تعبیری دیگر، ارشادی است. اما وجوب مولوی ندارد.

 


[1] أجود التقريرات، الخوئي، السيد أبوالقاسم، ج1، ص230.
[2] سوره یس، آيه 82.
[3] محاضرات في أصول الفقه، الفياض، الشيخ محمد إسحاق، ج2، ص111.
[4] بحوث في علم الأصول، الهاشمي الشاهرودي، السيد محمود، ج2، ص175.
[5] سوره نساء، آيه 59.