1403/09/05
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ/اوامر/آیا مقدّمه واجب بحث لفظی است یا عقلی؟
خلاصه جلسه گذشته: جلسه گذشته بحث در رابطه با بحث مقدمه واجب بود که آیا مسئله مقدمه واجب از مباحث لفظی است یا از مباحث عقلی؟ صاحب معالم فرموده بود که این بحث از مباحث لفظی است، اما مرحوم آخوند، صاحب کفایه، بیان کرده که این موضوع از مباحث عقلی است.
الإشکال الثالث
مرحوم آقاضیاء عراقی میفرماید: «أن المهم من هذه المسألة اثبات وجوب المقدمة من ناحية وجوب ذيها وان كان وجوب ذيها ثابتا بالأدلة اللبية فلا يناسب جعلها من مباحث الألفاظ إذ لا خصوصية للفظ في هذه الجهة من الكلام.» [1]
یکی از اشکالاتی که به صاحب معالم وارد شده، این است که ایشان بحث مقدمه واجب را در زمره مباحث لفظی ذکر کردهاند. در حالی که ادله شرعی ما چهار دسته است: "کتاب، سنت، اجماع، و عقل".
در مواردی که دلیل ما کتاب (قرآن) یا سنت (روایات) باشد، میتوان گفت که این ادله لفظی هستند. واجبات و محرماتی که در شرع داریم یا از کتاب، یا از سنت، یا از اجماع، و یا از عقل اثبات میشوند. بله، در جایی که دلیل از کتاب و سنت باشد، میتوان ادعا کرد که مقدمه واجب جزو مباحث لفظی است.
اما اگر دلیل اجماع باشد، دیگر دلیل لفظی نیست، بلکه دلیل "لُبّی" است. همچنین، اگر دلیل عقل باشد، همانطور که در حکم عقلی «العدل حسنٌ» ثابت میشود، مقدمه این حکم عقلی نیز واجب است. یا در مورد حکم عقلی «الظلم قبیحٌ»، مقدمه ظلم نیز قبیح و حرام خواهد بود. آیا این موارد لفظی هستند؟ خیر، اینها احکام عقلی هستند و لفظی نیستند.
بنابراین، در جاهایی که دلیل عقل یا اجماع باشد، دیگر نمیتوان گفت که بحث مقدمه واجب از مباحث لفظی است، چرا که لفظی در کار نیست تا بتوان درباره لفظ و دلالت آن بحث کرد. این همان اشکالی است که به صاحب معالم وارد شده است. ایشان لفظ را محور بحث قرار دادهاند، در حالی که دلیل ما گاهی اجماع یا عقل است و در این موارد لفظی وجود ندارد تا بحث مقدمه را نیز به آن مرتبط بدانیم.
جواب از اشکال
پاسخ این است که برداشت شما از دیدگاه ما دقیق نبوده است. بحث ما در مسئله مقدمه واجب این است که آیا آن شارعی که "ذیالمقدمه" را اراده کرده، "مقدمه" را نیز اراده کرده است یا نه؟ موضوع بحث مقدمه واجب همین تلازم میان اراده ذیالمقدمه و اراده مقدمه است.
حال، فرقی نمیکند که واجب مورد نظر از طریق آیهای مانند ﴿أَقِمِ الصَّلَاةَ﴾[2] ، روایتی، اجماع یا عقل اثبات شده باشد. اگر ثابت شود که خداوند چیزی را اراده کرده، باید بررسی کرد که آیا اراده ذیالمقدمه ملازم با اراده مقدمه آن هست یا خیر؟ "این تلازم میان اراده ذیالمقدمه و اراده مقدمه، محور اصلی بحث است" و در این جهت تفاوتی ندارد که دلیل اثبات واجب، آیه، روایت، اجماع یا عقل باشد.
الإشکال الرابع
مرحوم آقاضیاء عراقی میفرماید:«أن مجرد ثبوت الملازمة بين معنيين ما لم يكن اللزوم بنحو البين بالمعنى الاخص لا يرتبط بمقام الدلالة اللفظية حتى تكون المسألة لفظية وداخلة في مباحث الالفاظ، وعليه ينحصر الامر في المسألة في كونها عقلية محضة و كان ذكرها في مباحث الالفاظ للمناسبة المزبورة.» [3] یکی دیگر از اشکالات وارد شده به صاحب معالم، نادیده گرفتن تفاوت میان انواع ملازمه است. اگر ملازمه "بیّن بالمعنی الأخص" باشد، این بحث به دلالت لفظی مرتبط میشود. اما اگر ملازمه "غیر بیّن" باشد یا "بیّن بالمعنی الأعم"، دیگر نمیتوان این بحث را در حوزه مباحث لفظی قرار داد.
گفتیم که لازمه سه نوع است:
"ملازمه غیر بیّن:" که نیازمند استدلال و برهان است (یحتاج إلی الاستدلال و البرهان).
"ملازمه بیّن بالمعنی الأعم:" که عقل با تصور ملزوم و لازم و نسبت میان آنها، به ملازمه حکم میکند (تصوّر اللازم و تصوّر الملزوم و النسبة بینهما یحکم العقل باللزوم).
"ملازمه بیّن بالمعنی الأخص:" که با تصور ملزوم، لازم نیز به ذهن میآید (تصوّر الملزوم یلازم تصوّر اللازم).
حال، تنها در صورتی که ملازمه "بیّن بالمعنی الأخص" باشد، میتوان این بحث را در حوزه مباحث لفظی جای داد. اما اگر ملازمه غیر بیّن یا بیّن بالمعنی الأعم باشد و وجوب مقدمه نیازمند دلیل و استدلال باشد، دیگر این موضوع به مباحث الفاظ مرتبط نخواهد بود.
بنابراین، اگر ملازمه میان وجوب مقدمه و ذیالمقدمه غیر بیّن باشد یا بیّن بالمعنی الأعم، این بحث از دایره مباحث الفاظ خارج میشود. تنها در حالتی که ملازمه "بیّن بالمعنی الأخص" باشد، این مسئله میتواند به مباحث لفظی تعلق داشته باشد.
القول الثاني: أنّ مقدّمة الواجب من المسائل العقليّة[4] [5] [6] [7] [8] [9]
مرحوم آخوند و اکثر علما مسئله مقدمه واجب را از "مباحث عقلی" دانستهاند و این موضوع را به عنوان یک "حکم عقلی" مطرح کردهاند، نه از مباحث لفظی.
"به نظر ما نیز، حق با مرحوم آخوند است." مسئله مقدمه واجب از مباحث عقلی است، نه از مباحث لفظی. با این حال، در دو حالت میتوان این بحث را به حوزه مباحث لفظی مرتبط کرد:
وقتی که ملازمه "بیّن بالمعنی الأخص" باشد.
زمانی که ملازمه، عرفی باشد.
برای مثال، وقتی نام "حاتم" برده میشود، صفت جود و سخاوت به ذهن میآید. به این نوع ملازمه، "تلازم عرفی" میگویند. حال باید دید که آیا وجوب مقدمه نیز از این نوع ملازمه است یا به استدلال نیاز دارد. اگر نیازمند استدلال باشد، این بحث به مباحث الفاظ تعلق نخواهد داشت.
تفکیک میان مستقلات و غیر مستقلات عقلیه
نکته دیگری که باید توجه کرد، تفکیک میان "مستقلات عقلیه" و "غیر مستقلات عقلیه" است:
"مستقلات عقلیه:" مانند «العدل حسنٌ». این موارد در زمره احکام عقلی بدیهی هستند.
"غیر مستقلات عقلیه:" مانند «مقدمه واجب، واجب است» یا «ضد واجب، حرام است».
بحث مقدمه واجب، از غیر مستقلات عقلیه است. اگر این بحث جزو مستقلات عقلیه بود، تلازم بین اراده ذیالمقدمه و اراده مقدمه "بیّن بالمعنی الأخص" بود و با تصور یکی، دیگری به ذهن میآمد. امّا چون این موضوع از غیر مستقلات عقلیه است، تلازم آن به آن وضوح و بداهت نیست و این مسئله دیگر نمیتواند در حوزه مباحث لفظی جای گیرد.