1403/08/28
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ/اوامر/مقدّمه واجب
خلاصه جلسه گذشته: جلسه گذشته بحث در رابطه با بحث مقدمه واجب بود که آیا "مقدمه واجب" جزو مسائل اصولی است یا خیر؟
القول الرابع:أنّ مقدّمة الواجب من القواعد الفقهيّة
یکی از اقوال در این مسئله این است که بحث مقدمه واجب جزو قواعد فقهی است. آیت الله مکارم (سلمه الله تعالی) میفرماید: «أنّ مسألة وجوب المقدّمة من القواعد الفقهيّة لأنّها حكم فرعي كلّي حتّى بناءً على عنوانها الآخر وهو ثبوت الملازمة بين وجوب الشيء ووجوب مقدّمته وعدمه، لأنّ لازم وجود الملازمة بين وجوب شيء ووجوب مقدّمته إنّ المقدّمة واجبة بوجوب ذيها، وعلى هذا لا يمكن تفويض أمر تطبيقها على مصاديقها إلى المقلّدين، فإنّه يحتاج إلى دقّة ونظر وإحاطة بامور لا يقدر عليها المقلّد، كما في سائر القواعد الفقهيّة: فقد يكون وجوب المقدّمة معارضاً لحرمة ذاتيّة لا بدّ من ملاحظة الأرجح منهما كما في الدخول في الأرض المغصوبة لنجاة الغريق، وقد يكون وجوب ذي المقدّمة مشروطاً إلى غير ذلك ممّا لا يسع المقلّد تشخيصها.»[1]
سوال: آیا بحث مقدمه واجب جزو قواعد فقهی است یا جزو مباحث اصولی؟ جواب: باید معیارهای هر یک را بررسی کرد.
معیارهای قواعد فقهی
۱) یکی از معیارهای قواعد فقهی این است که قواعد فقهی به کل ابواب فقه مرتبطاند؛ مثل لاضرر، که:
- در طهارت مطرح میشود: اگر غسل یا وضو ضرری داشته باشد، جایز نیست.
- در صلاة: اگر ایستاده نماز خواندن ضرر داشته باشد، نشسته بخوانید.
- در روزه: اگر روزه گرفتن ضرری داشته باشد، واجب نیست.
- در امر به معروف و نهی از منکر: اگر ضرری داشته باشد، ساقط میشود.
قاعده لاضرر در طهارت، صلاة، صوم، امر به معروف و نهی از منکر و سایر ابواب فقه جریان دارد. قواعد دیگری مانند لاحرج و اکراه نیز همین ویژگی را دارند.
۲) نکته دوم این است که مقلّد نمیتواند مصادیق این قواعد را دقیقاً پیدا کند و ممکن است دچار اشتباه شود.
- توضیح اینکه، اگر لاضرر با قاعده دیگری (مثل غصب) معارض شود، مقلد نمیتواند حکم را بهدرستی تشخیص دهد.
- مثلاً، اگر در جایی ورود کنیم که غصبی است، ولی از طرف دیگر، عدم ورود موجب ضرر شود (مانند نجات جان کسی)، اینجا لاضرر حاکم است و باید ضرر را برطرف کرد.
بر همین اساس، قواعد فقهی نیاز به تحلیل مجتهد دارند و مقلد بهتنهایی نمیتواند آنها را تطبیق دهد.
تطبیق این معیارها بر مقدمه واجب
با توجه به این معیارها، برخی معتقدند که بحث مقدمه واجب نیز جزو قواعد فقهی است، زیرا:
گسترش به تمام ابواب فقه دارد.
- برای وضو: آب باید پاک باشد، مکان غصبی نباشد.
- برای نماز: طهارت و لباس مباح باشد.
- برای روزه، خمس، زکات و حج نیز مقدماتی لازم است.
مقلد ممکن است قاعده را نتواند پیاده بکند و نیاز به مجتهد داشته باشد که در این خصوص مجتهد فتوا و توضیح بدهد.
نقد این دیدگاه
امّا آیا این دلیل کافی است؟ خیر. دلایل نقد عبارتاند از:
گسترش در ابواب فقه مختص قواعد فقهی نیست.
بسیاری از مباحث اصولی نیز در تمام ابواب فقه جریان دارند، مانند:
- استصحاب، که در طهارت، صلاة، صوم و سایر ابواب فقه مطرح است.
- برائت، که در همه ابواب فقه جریان دارد.
بنابراین، گسترش در ابواب فقه نمیتواند معیاری انحصاری برای قواعد فقهی باشد.
نیاز به اجتهاد در قواعد اصولی نیز وجود دارد.
همانطور که تشخیص مصادیق قواعد فقهی نیازمند اجتهاد است، بسیاری از قواعد اصولی نیز نیاز به توضیح مجتهد دارند؛ مثلاً:
- فهم دقیق استصحاب یا برائت برای مقلد ممکن است دشوار باشد و نیازمند توضیح مجتهد باشد.
بنابراین، این ویژگی نیز مختص قواعد فقهی نیست.
المبحث الثالث: هل مسألة مقدّمة الواجب لفظيّة أم عقليّة؟
مقدمه واجب: بحث لفظی است یا عقلی؟
یکی دیگر از مسائل در بحث مقدمه واجب این است که آیا این بحث لفظی است یا عقلی؟
القول الأوّل:أنّ مقدّمة الواجب من مباحث الألفاظ[2] [3] [4] [5] [6]
صاحب معالم در کتاب "معالم"، فرموده است مقدمه واجب واجب نیست بنابراین بحث مقدمه واجب را لفظی دانسته و معتقد است که دلالتهای سهگانه (مطابقه، تضمن، و التزام) وجوب مقدمه را اثبات نمیکنند:
- مطابقه: نصوص مستقیم بر وجوب وضو (بهعنوان مقدمه نماز) دلالت ندارند.
- تضمن: واجب (مثل نماز) مقدمات را ضمنی شامل نمیشود.
- التزام: ملازمهای قطعی بین وجوب ذیالمقدمه (نماز) و وجوب مقدمه (وضو) وجود ندارد.
یا مثلاً «کُن علی السطح» دلالت بر نصب سلّم ندارد، نه مطابقة، نه تضمناً و نه التزاماً.
اشکال مرحوم آخوند خراسانی به صاحب معالم
«أنّ المسألة عقلية، والكلام في استقلال العقل بالملازمة وعدمه، لا لفظية كما ربما يظهر من صاحب المعالم، حيث استدل على النفي بانتفاء الدلالات الثلاث، مضافاً إلى إنّه ذكرها في مباحث الألفاظ، ضرورة إنّه إذا كان نفس الملازمة بين وجوب الشيء ووجوب مقدمته ثبوتاً محلّ الإِشكال ، فلا مجال لتحرير النزاع في الإِثبات والدلالة عليها بإحدى الدلالات الثلاث[7] .»[8] مرحوم آخوند در "کفایه"، این دیدگاه را نقد کرده و بیان میکند که بحث مقدمه واجب یک بحث عقلی است، نه لفظی. ملازمه بین وجوب ذیالمقدمه و وجوب مقدمه از تحلیل عقل ناشی میشود و ربطی به دلالتهای لفظی ندارد.
تمایز مباحث لفظی و عقلی
برای تمایز این دو نوع بحث، معیارهایی وجود دارد:
مباحث لفظی:
در مباحث لفظی اصل مسئله معلوم است، اما در جزئیات آن اختلاف است. مثال: الأمر هل یدل علی الوجوب أو لا؟ دلالت امر بر طلب؛ آنچه که از نظر همه علما مسلم است این است که اصل دلالت بر طلب مسلم است، اما در نوع طلب (وجوبی یا استحبابی) اختلاف وجود دارد.
مباحث عقلی:
در مباحث عقلی اصل مسئله مورد اختلاف است؛ یعنی برخی آن را قبول دارند و برخی آن را انکار میکنند. مثال: ملازمه بین وجوب ذیالمقدمه و وجوب مقدمه، که برخی قائل به آن هستند و برخی منکر آناند.
برای فهم دقیقتر مسئله، اقسام ملازمه بررسی میشود:
لازم غیر بیّن: لازمهای که نیاز به دلیل و برهان دارد؛ مانند اثبات وجود پیامبر، که باید با استدلال ثابت شود.
لازم بیّن: لازمی است که نیاز به دلیل و برهان ندارد ولی تصور لازم و تصور ملزوم و تصور نسبت بین آنها لازم است؛ مانند: الاربعة زوجة. چهار زوج است.
لازم بیّن بالمعنی الأعم: لازمهای که با تصور لازم و ملزوم و نسبت بین آنها به ذهن میآید؛ مانند اینکه عدد چهار زوج است.
لازم بیّن بالمعنی الأخص: لازمهای که فوراً با ذکر ملزوم به ذهن میرسد؛ مانند ذکر حاتم طائی که جود و سخاوت را به ذهن میآورد.
سؤال این است که بحث وجوب مقدمه واجب جزو کدامیک از این اقسام است:
آیا از لازم غیر بیّن است؟
یا از لازم بیّن بالمعنی الأعم؟
یا از لازم بیّن بالمعنی الأخص؟
این تقسیمبندی تأثیر مستقیمی بر این موضوع دارد که آیا دلالت التزامی در اینجا تحقق دارد یا خیر؟