1403/08/20
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ/اوامر/مقدّمه واجب
خلاصه جلسه گذشته: جلسه گذشته بحث در رابطه با بحث مقدمه واجب بود که آیا بحث مقدمه واجب از مباحث اصولیه است که در کفایه و امثال ذلک میخوانیم یا جزو مباحث اصولیه نیست؟ مرحوم آیتالله بروجردی (اعلیالله مقامه الشریف) نظر مبارک ایشان این است که بحث مقدمه واجب جزو مباحث اصولیه نیست و جزو مبادی احکامیه است. باید توضیح بدهیم که مبادی احکامیه چیست و اینکه آیتالله بروجردی بحث مقدمه واجب را جزو مبادی احکامیه دانستهاند به چه دلیل است؟ و آیا فرمایش ایشان درست است یا خیر؟
القول الثالث:أنّ مقّدمةالواجب من المبادي الأحکامّية[1] [2]
مرحوم آیتالله بروجردی میفرماید: «قداتضح لك مما ذكرناه في موضوع علم الأصول عدم كون المسألة أصولیةً و إنما هي من المبادي الأحكامیّة للفقه»[3] شهید مصطفی خمینی (رحمة الله علیه) میفرماید:«إن هذه المسألة من المبادئ، إلّا أنّه بعد الفراغ عن الملازمة يقع عنوان الملازمة من مصاديق الحجّة و تعیّناتها، بمعنی أنّ أحد المتلازمین حجّة علی الآخر، فتدبّر.» [4] در قدیم علمای ما مباحثی راجع به مبادی احکامیه داشتند که از ملازمات احکام، معاندات احکام و اضداد احکام در آنجا بحث میکردند. وقتی شما یک حکمی را از طرف امام صادق علیهالسلام به وسیله ادله ثابت میکنید، این حکم اضدادی دارد، حکم آن اضداد چیست؟ و معانداتی دارد؛ موانعی دارد که باید موانع آن برطرف بشود. آن موانع چه حکمی دارد؟ و همچنین ملازماتی دارد، این ملازمات چه حکمی دارد؟ مسلم است که هر حکمی از احکام ملازماتی دارد، معانداتی دارد، موانعی دارد و اضداد دارد؛ ضد خاص دارد، ضد عام دارد. این مباحث را در مبادی الاحکام بحث میکنند، یعنی به عنوان مبادی از آنها بحث میکنند. لذا آیتالله بروجردی میفرماید این بحث مقدمه واجب، جزو مباحث ملازمات الاحکام است؛ یعنی احکام ملازماتی دارد، معانداتی دارد و این جزو ملازمات است که در مقدمه واجب، ملازمه هست یا نه؟ این جزو ملازمات احکام است نه جزو خود احکام. لذا علمای قدمای ما بحث مقدمه واجب را در بحث مبادی الاحکامیه ذکر کردهاند. بعضیها هم از آیتالله بروجردی تبعیت کرده و این را بیان کردهاند.
انواع مبادی و مقدمات
اصولاً مبادی و مقدمات به دو قسم تقسیم میشوند:
مبادی تصوریه
مبادی تصدیقیه
مبادی تصوریّه
گاهی مبادی فقط در تصور انسان هستند ولی گاهی مبادی هستند که باید انسان آنها را تصدیق کند، استدلال کند و با استدلال به آن برسد.
مبادی تصوریه مثل موضوع علم، فایده علم، تعریف علم. شما در هر علمی که وارد میشوید، در اول آن علم میگویند مثلاً تعریف علم فلسفه، تعریف علم اصول، تعریف علم فقه. گفتیم که در تعریف علم اصول علما چقدر اختلاف داشتند که تعریف علم اصول چیست؟ تعریف علم فقه چیست؟ تعریف علم فلسفه چیست؟ تعریف علم صرف چیست؟ تعریف علم نحو چیست؟ در تعاریف اختلافاتی وجود دارد، این جزو مبادی تصوریه است.
یکی از مباحثی که شما در اول کفایه خواندهاید موضوع علم اصول است که موضوع علم اصول چیست؟ آیتالله بروجردی فرموده است: «الحجّة فی الفقه»، دیگران فرمودهاند: «القواعد الّتی یقع فی طریق الاستنباط». تعریفهایی برای علم اصول بیان میکنند که تعریف علم اصول چیست؟ موضوع علم اصول چیست؟ فایده علم اصول چیست؟ به اینها مبادی تصوریه میگویند.
مبادی تصدیقیه
مبادی تصدیقیه آن چیزهایی است که نیاز به استدلال دارند و شما باید با استدلال ثابت کنید که الادلة الاربعة حجّة. این الادلة الاربعة حجّة باید اثبات بشود؛ این مبادی تصدیقیه است. هر محمولی را که بر هر موضوعی در آن علم حمل میکنید، باید برای آن دلیل بیاورید. مثلاً گفته میشود: خبر الواحد حجّة، این خبر الواحد مبتدا است و حجّة خبر است. این موضوع است و این محمول است؛ چرا حجت است؟ شهرت حجت است، به چه دلیل حجت است؟ این دلایل حجیّت ادله اربعه، از مبادی تصدیقیه هستند؛ یعنی باید با استدلال باشند و فقط تصور کافی نیست و با تصویر و استدلال باید اینها را بپذیریم.
بررسی فرمایش آیتالله بروجردی
گفتیم که آیتالله بروجردی بحث مقدمه واجب را به عنوان مبادی و مقدّمات کتاب مطرح میکنند نه به عنوان مسائل کتاب؛ یعنی جزو مسائل اصول نیست و جزو مقدمات است که ما باید از اضداد و معاندات و ملازمات هر حکمی بحث کنیم. این فرمایش و دلایلی که بر این مطلب دارند میخواهیم ببینیم مورد قبول هست یا نه؟ در اینجا لازم است توجه کنیم که یکی از مباحث تغایر الحیثیات است. مثلاً به شما میگوییم آدم خوبی هستی، بعد میگوییم آدم بدی هستی. آیا میشود کسی هم آدم خوب باشد هم آدم بد؟ میگوییم از نظر اینکه برخورد تو با مردم بد است، بد هستی ولی از نظر اینکه اهل نماز و دعا و زیارت و انقلابی و نماز شب و... آدم خوبی هستی؛ اما بدیهایی هم داری. هر انسانی بدیها و خوبیهایی دارد. به این تغایر الحیثیات میگویند یعنی از یک حیث خوب است و از یک حیث بد است.
در رابطه با علوم هم همینطور است. مثلاً بفرمایید موضوع علم صرف چیست؟ «الکلمه» از جهت اینکه صحیح است یا معتل. شما در علم صرف از کلمه بحث میکنید که مثلاً آیا معتل واوی است یا معتل یابی؟ صحیح است یا معتل است؟ پس موضوع علم صرف کلمه است اما حیثیت آن معتل بودن و صحیح بودن است که آیا صحیح است یا معتل است؟ اگر معتل باشد واو قلب به الف میشود، یاء قلب به الف میشود. بنابراین موضوع علم صرف کلمه است اما از حیث معتل بودن یا معتل نبودن.
موضوع علم نحو چیست؟ آن هم کلمه است من حیث الاعراب و البنا، که آخر آن را چطور بخوانیم؟ آیا منصوب بخوانیم، مجرور بخوانیم یا مرفوع بخوانیم؟ اگر مبتدا شد مرفوع بخوانیم، اگر خبر شد مرفوع بخوانیم، در جایی منصوب بخوانیم، در مضافٌالیه مجرور بخوانیم. پس در علم نحو هم بحث بر سر کلمه است؛ اما نه از نظر معتل بودن؛ بلکه از نظر اعراب و بنا. بنابراین میگوییم ممکن است موضوع دو علم یک چیز باشد اما تغایر حیثیات دارد آن یکی از یک حیث است و این یکی از یک حیث دیگر.
میخواهیم این را بگوییم که اینکه بعضیها بحث مقدمه واجب را جزو مبادی احکامیه قرار دادهاند و بعضیها هم جزو مباحث اصول قرار دادهاند، اشکالی ندارد؛ آن یکی از یک حیث و این یکی از یک حیث دیگر است؛ از این جهت که مقدمه واجب از ملازمه بین اراده ذی المقدمه با اراده مقدمه بحث میکند، آیا بین اراده ذی المقدمه و اراده مقدمه تلازم هست یا تلازم نیست؟ وقتی مقدمه واجب این را بحث میکند، این یقع فی طریق الاستنباط؛ چون وقتی ملازمه ثابت شد میگوییم پس وجوب برای مقدمه ثابت است و اگر ملازمه ثابت نشد میگوییم وجوب برای مقدمه ثابت نیست پس از این حیث که یقع طریق الاستنباط، این جزو مباحث اصولی میشود، حالا ممکن است از یک حیث دیگری توجیه کنید و بگویید جز مبادی احکامیه است.
نتیجهگیری
بنابراین آیتالله بروجردی که میفرماید این بحث مقدمه واجب جزو مباحث اصولیه نیست و جزو مبادی احکامیه است ما میگوییم این فرمایش شما که میفرمایید جزو مبادی احکامیه است، ما این را میپذیریم؛ اما اینکه میگویید جزو مباحث اصول نیست را نمیپذیریم؛ چون از یک حیث یقع فی طریق الاستنباط؛ یعنی در طریق استنباط واقع بشود. بنابراین ما یک قدم با شما موافقیم اما یک قدم با شما مخالفیم؛ در این قسمت که شما میگویید این جزو مبادی احکامیه است، عیب ندارد در مبادی احکامیه هم میتواند باشد کما اینکه شما میفرمایید؛ اما از حیث استنباط احکام شرعی نیز میتواند در طریق استنباط واقع بشود و بحث مقدمه واجب یقع فی طریق الاستنباط و این اشکالی ندارد.