درس خارج اصول استاد محسن فقیهی

1403/02/30

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مباحث الفاظ/اوامر/مقتضای أصل عملي هنگام شکّ در إجزاء و عدم إجزاء

 

خلاصه جلسه گذشته: جلسه گذشته بحث در رابطه با اجزای أمر اضطراری در وقت یا خارج وقت بود. که گاهی دلیل خاص معتبر داریم که در این صورت ما تسلیم روایت هستیم. و اجتهاد ما در جایی است که دلیل خاص معتبر نداریم. سؤال این است که در جایی که روایت نداریم آیا قاعده عقلیه برائت جاری می‌شود یا استصحاب و احتیاط جاری می‌شود؟ مثلاً اوّل وقت مکلّف دسترسی به آب ندارد و هر چه تفحص و جستجو می‌کند به نتیجه‌ای نمی‌رسد و معلوم نمی‌شود که چه زمانی به آب دسترسی پیدا خواهد کرد. لذا مکلّف تیمّم کرده و نماز می‌خواند و بعد از ساعتی در داخل وقت آب پیدا می‌شود. اینجا تکلیف وی چیست؟ آیا باید نماز خود را با وضو اعاده بکند یا اینکه نمازی که با تیمّم خوانده است صحیح است و نیاز به اعاده ندارد؟

جواب:

انسان دارای حالات مختلفی است مثلاً شخصی از اول ظهر تا اول مغرب، ممکن است یک ساعت در محل خودش باشد و یک ساعت مسافر باشد و دوباره ساعت دیگر به محل خود برگردد و دوباره به مسافرت برود. لذا حالات مختلفی برای انسان ممکن است وجود داشته باشد. یا مثلاً گاهی کمردرد می‌گیرد و نمی‌تواند از جای خود حرکت بکند و نتواند ایستاده نماز بخواند و نماز خود را نشسته یا خوابیده بخواند و بعد از ساعتی حالش خوب بشود، حالا که حالش خوب شده آیا باید نماز را دوباره ایستاده بخواند یا خیر؟ اضطرار و خطا و نسیان هم چنین هستند که حالات متفاوتی دارند و انسان با همه عوارضی که باعث می‌شوند، نتواند أوامر واقعی را بجا بیاورد، مواجه است، انسان یک ساعت مریض است و ساعتی بعد حالش خوب است، یا یک ساعت آب ندارد و ساعتی بعد آب دارد، یا یک ساعت مسافر است و ساعت دیگر مسافر است، مکلّف باید کدام حالت را در نظر بگیرد؟ در همه این‌ مشکلات باید یک قاعده‌ کلی قوی در دست مجتهد باشد تا در همه جا یک حرف بزند و حکم بدهد نه اینکه یکجا یک حکم بدهد و در جای دیگر حکم دیگری. گفتیم که در تیمّم و تقیه روایت خاص معتبر داریم، در مسافر و حاضر هم روایت داریم که اگر مسافر بودی نماز قصر بخوان و اگر حاضر بودی کامل بخوان و به اول و آخر وقت هم ربطی ندارد، در این موارد حرفی نداریم ولی در جاهای دیگر که روایت و دلیل خاص معتبر نداریم چطور؟ ولی یک قاعده کلی باید داشته باشیم که در همه جا از آن استفاده بکنیم.

در اینجا دو قاعده برائت و اشتغال داریم، که دسته‌ای از علما قائل به برائت هستند و دسته‌ای دیگر قائل به اشتغال هستند.

یکی از مقدمات بحث که بتوانیم این بحث را جواب بدهیم این است که آیا أوامر شارع مقدس به نحو قضیه حقیقیه و تعلیقیّه است یا اینکه أوامر شارع روی طبیعت رفته است؟ که دیروز به آن اشاره‌ای کردیم و حالا بیشتر توضیح می‌دهیم.

مثلاً شارع می‌فرماید: ﴿أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَىٰ غَسَقِ اللَّيْلِ﴾[1] أَقِم، أمر است. دو برداشت از این أمر وجود دارد:

۱) آیا این أمر، أمر به کلّی نماز است که یک أمر بیشتر نیست و خداوند می‌خواهد که مکلّف طبیعت نماز را بجا بیاورد؟

۲)‌ یا اینکه أَقِم، أمری تعلیقی است؟ به این معنا که در ثانیه اوّل می‌گویند أقم الصلاة فإن لم تفعل ففی الآن الثانی، فإن لم تفعل ففی الآن الثالث، فإن لم تفعل ففی الآن الرابع و ... و همینطور أمر أقم الصلاة در همه ثانیه‌ها وجود دارد و به عبارت دیگر شما در هر آنی یک أقم الصلاة داری که در مجموع در وقت یک نماز، هزاران أمر به صلاة داری، به این می‌گوییم که به تعداد افراد صلاة، ثانیه به ثانیه شخص مکلّف أمر دارد، به این «أمر تعلیقی (معلّق) » نیز گفته می‌شود.

قبلاً یک بحثی در استصحاب رسائل و کفایه خوانده‌ایم که آیا استصحاب تعلیقی جاری است یا خیر؟ این بحث اختلافی است، برخی می‌گویند استصحاب تعلیقی جاری است و برخی می‌گویند جاری نیست. مثالی که آورده‌اند این است که می‌گویند: العِنبُ اذا غَلَی یَحرم،‌ انگور اگر غلیان پیدا کرد، حرام می‌شود. «العنب اذا» قضیه تعلیقیّه است. عنب حرام نیست بلکه اذا غلی یحرم. حالا اگر «العنب صار زبیباً» آیا عنب بعد از اینکه زبیب شد، آن حرمتی که در انگور غلیان شده بود در اینجا نیز وجود دارد یا خیر؟ -برخی‌ها کشمش پلو درست می‌کنند و سؤال می‌کنند آیا این حرام است یا حلال؟- آیا الزبیب اذا غلی یحرم؟ آیا زبیب همان حکم انگور را دارد یا خیر؟ در اینجا شکّ وجود دارد که آیا این زبیب همان انگور است که حالا خشک شده است؟ حالا اگر بگوییم که استصحاب بقاء موضوع می‌کنیم و استصحاب بقای حکم می کنیم و می‌گوییم این هم حرام است. در جواب گفته می‌شود که اینجا استصحاب، استصحاب تعلیقی است و استصحاب تعلیقی جایز نیست. [2] ولی برخی می‌گویند استصحاب تعلیقی جایز است.

حالا اینجا سؤال می‌کنیم که أقم الصلاة فی الآن الأول فإن لم تفعل ففی الآن الثانی،‌ فإن لم تفعل ففی الآن الثالث، فإن لم تفعل ففی الآن الرابع و ...، این أمر تعلیقی است، آیا استصحاب این أمر تعلیقی جاری است یا خیر؟ یعنی وقتی مکلّف اوّل وقت نماز را با تیمّم خوانده است و بعد از ساعتی در داخل وقت آب پیدا شده است، در اینجا أمر تعلیقی وجود دارد که می‌گوید: فإن لم تفعل ففی الآن الثالث، و وقتی أمر تعلیقی وجود داشت باید احتیاط کرد.[3] [4] [5]

امّا اگر بگوییم که فقط یک أمر داریم، پس حالا که آب نبود و مکلّف نماز را با تیمّم خوانده است، أمر ساقط شده است بنابراین برائت جاری می‌شود و قائل به إجزاء می‌شویم. به عبارت دیگر قائلین به برائت می‌گویند: ما یک أمر کلّی به صلاة داشتیم و در نبود آب، شخص مضطر بود و نمی‌دانست چه زمانی به آب دسترسی پیدا خواهد کرد، با تیمّم نماز خواند، پس آن یک أمر هم ساقط شد و أمر دیگری وجود ندارد، بنابراین برائت جاری می‌شود و قائل به إجزاء می‌شویم. [6] [7] [8] [9] [10] [11]

مرحوم محقق خویی می‌فرماید:‌ اینکه بگوییم أمر به نماز با تیمّم داریم، اوّل بحث است. چه کسی گفته است که أمر به نماز با تیمّم داریم؟ آیا مکلّف همین که دید آب وجود ندارد، نماز را با تیمّم بخواند؟ در حالیکه مکلّف چند ساعت وقت دارد و أمر اضطراری بر ذمه مکلّف نیامده است. بله؛ اگر اضطرار مستوعب باشد، وظیفه مکلّف نماز با تیمّم است. امّا اگر اضطرار غیرمستوعب باشد، اصلاً اضطرار محقّق نشده است و أمر به صلاة با تیمّم وجود ندارد و چیزی بر ذمّه مکلّف نیامده است. مخصوصاً وقتی که بعداً کشف خلاف می‌شود یعنی آب پیدا می‌شود، معلوم می‌شود وظیفه مکلّف نماز با وضو بوده است، پس وقتی آب پیدا شد أمر واقعی مکلّف همان نماز با وضو است. محقق خویی می‌فرماید که در اضطرار غیرمستوعب اصلاً ما شکّ داریم که آیا أمر داریم یا نه؟ مکلّف وقتی هنوز وقت دارد باید تا آخر وقت صبر بکند، تا اگر آب پیدا نشد، نماز را با تیمّم بخواند ولی اگر آب پیدا شد أمر واقعی او نماز با وضو است و باید با وضو نماز بخواند و با پیدا شدن آب، کشف خلاف می‌شود که در واقع آب وجود داشته و وظیفه اصلی مکلّف نماز با وضو بوده است.


[1] سوره اسراء، آيه 78.
[2] منتهى الأصول، روحاني، محمد حسین، ج1، ص250.
[3] الأصول في علم الأصول، الإيرواني، الشيخ علي، ج1، ص72.
[4] نهاية النهاية في شرح الكفاية، الإيرواني، الشيخ علي، ج1، ص126.
[5] تهذيب الأُصول - ط نشر آثار الإمام الخميني، السبحاني، الشيخ جعفر؛ تقرير بحث السيد روح الله الخميني، ج1، ص265.
[6] كفاية الأصول - ط آل البيت، الآخوند الخراساني، ج1، ص85.
[7] درر الفوائد، الحائري اليزدي، الشيخ عبد الكريم، ج1، ص80.
[8] بحوث في الأصول، الغروي الإصفهاني، الشيخ محمد حسين، ج1، ص118.
[9] وقاية الأذهان، النجفي الإصفهاني، محمّد رضا، ج1، ص199.
[10] أصول الفقه- ط جماعة المدرسين، المظفر، الشيخ محمد رضا، ج2، ص306.
[11] أصول الفقه، الحلي، الشيخ حسين، ج2، ص354.