1402/10/23
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ/اوامر/ما هو المراد من الاقتضاء؟(معنی الاقتضاء)
خلاصه جلسه گذشته: بحث در رابطه با معنای اقتضاء بود که در جمله «أنّ إتیان المأمور به علی وجهه هل يقتضي الإجزاء أو لا؟» معنای اقتضاء چیست؟
اقوالی در اینجا مطرح است:
القول الأوّل: المراد من الإقتضاء العلّیّة و التأثیر[1]
مرحوم صاحب کفایه میفرماید: علّةٌ للإجزاء. [2] صاحب کفایه کلام خودش را معنا میکند که یقتضی یعنی علّة للإجزاء. یقتضی علّت إجزاءاست.
اشکال:
سؤال این است که آیا منظور از علّت، علّت تامه است یا ناقصه؟ اینکه مکلّف أمر اضطراری را انجام داده است مثلاً آب نیست و مکلف تیمم کرده است و نماز خوانده است و بعد از نماز آب پیدا شد، آیا شارع نمیتواند بگوید حتماً باید نماز را دوباره با وضو بخوان یا نمیتواند؟ میتواند بگوید چرا که نماز با وضو ۱۰۰ درصد مصلحت دارد و نماز با تیمم ۵۰ درصد مصلحت دارد پس نماز با تیمم 50 درصدی نمیتواند نماز با وضوی مصلحت 100 درصدی را تأمین بکند. ممکن است حالا که آب پیدا شده است خداوند متعال بگوید نماز با وضو بخوان. و یا از آنجایی که اسلام دین سهل است ممکن است خداوند بگوید اینکه نماز را با تیمم خواندی کافی است و لازم نیست با وضو هم بخوانی، پس هر دو جهت احتمال دارد. بنابراین علّت تامه إجزاء نیست. اتیان مأموربه اضطراری یا ظاهری علّت تامه إجزاء نیست و اگر هم علّت باشد علّت ناقصه إجزاء است. حالا باید دید از ادلّه ﴿فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا﴾[3] ، چه چیزی میفهمیم؟ آیا به این معنی است که نماز با تیمم کافی است و اگر آب پیدا شد نیازی به دوباره خواندن نماز با وضو نیست؟ یا اینکه چنین نیست. خداوند در بعضی جاها مانند اینکه اگر مکلف نماز بخواند در حالیکه وضو را فراموش کرده باشد و بعد بفهمد وضو نداشته است، طبق دلیل لاصلاة الا بطهور باید نماز را دوباره بخواند. مثلاً شخص یکسال بدون وضو و تیمم، نماز خوانده است که در اینصورت باید همه نمازها را اعاده بکند. پس بعضی جاها سخت میگیرند و بعضی جاها سهل میگیرند. مثلاً انسان هزاران بار با لباس نجس نماز خوانده است و بعداً فهیمده است که لباسش نجس بوده است نمازهایی که خوانده همه صحیح است. پس علّت تامه وجود ندارد و باید دید نظر شارع چیست؟ آیا در جایی که با تیمم نماز خوانده شده است و بعد آب پیدا شد، آیا نماز نیاز به اعاده دارد یا خیر؟ باید دید از ادله چه چیزی استفاده میشود؟ بنابراین اینکه صاحب کفایه گفته است منظور از یقتضی علیّت و تأثیر است، سؤال ما این است که این که میفرمایید علّت تامه است یا علّت ناقصه؟ نمیتوانید بگویید علت، علّت تامه است و نهایتاً میتوانید بگویید علّت ناقصه است. یعنی اقتضای إجزاء را دارد و لطف خدا و دین سهله و سمحه اقتضاء میکند که نماز دوباره اعاده نشود. بله؛ این اقتضاء را دارد. [4]
اشکال دیگر:
مرحوم امام میفرماید:«لأن علیّة الشيء الوجودي للأمر العدمي غیرمعقول و الإرادة التشريعیة أيضاً كذلك.» أمر وجودی، علّت أمر عدمی نمیشود.[5]
توضیح اینکه أمر شارع مانند «اقیموا الصلاة» علّت میشود بر اینکه انسان برای امثال أمر وضو بگیرد و نماز بخواند، در اینصورت میگوییم أمر الشارع علّة للإتیان. علّت أمر شارع «اقیموا الصلاة» است و بلند شدن و نماز خواندن مکلف معلول است. پس أمر شارع علّت أمر وجودی شد که مکلف نماز را بجا آورد. بنابراین علّت و معلول هر دو وجودی شدند (أمر وجودی و اتیان هم وجودی). و از طرفی الاتیان علةٌ لسقوط الأمر است یعنی وقتی مکلف انجام داد أمر ساقط میشود. مثلاً وقتی نماز بجا آورده شد أمر به صلاة ساقط میشود. مرحوم امام میفرماید: إتیان أمر وجودی است و سقوط أمر، أمر عدمی است و اینکه أمر وجودی، أمر عدمی را ایجاد بکند محال است. به عبارت دیگر اینکه اتیان که أمر وجودی است علّت برای عدم و سقوط أمر بشود، این محال است. أمر وجودی علّت برای أمر وجودی میشود مانند اینکه أمر علّت شد و اتیان معلول، این درست است ولی أمر وجودی علّت برای أمر عدمی نمیشود.
اشکال به فرمایش مرحوم امام:
فرمایش مرحوم امام در أمور تکوینی درست است ولی در تشریعیّات درست نیست. تشریعیّات أمری اعتباری هستند و شارع مقدّس میفرماید وقتی انجام دادی تمام شد و یکبار نماز خواندی کافی است و اتیان برای بار دوّم لازم نیست. با یکبار انجام دادن، طبیعت أمر بجا آورده میشود و أمر ساقط میشود. بنابراین فرمایش مرحوم امام در تکوینیّات درست است ولی در تشریعیّات و تعبدیّات و امور اعتباری درست نیست و اصولاً وقتی أمر انجام شد اراده مولی تمام شده است. اراده مولی این بود که مثلاً شخص بلند بشود و برای وی آب بیاورد تا مولی رفع تشنگی بکند پس وقتی آب را آورد و رفع تشنگی کرد، دیگر ارادهای ندارد و غرض مولی حاصل شده است بنابراین آن أمر ساقط میشود. حالا اسم این را شما چه چیزی میگذارید؟ آیا میگویید أمر وجودی، علّت أمر عدمی شده است؟ یا اینکه میگویید اراده تا اینجا بود و حالا با انجام آن تمام شد و از این تعبیر میشود به «إنتهی أَمَدُ الإرادة»[6] یعنی اراده مولی تا اینجا بود حالا که تشنگی برطرف شد تمام شد. اراده مولی این بود که شخص بلند بشود نمازش را بخواند، حالا که شخص نمازش را خواند اراده مولی تمام شد.
پس به نظر ما فرمایش مرحوم امام یک مطلب فلسفی است و این مطلب فلسفی در تکوینیات درست است ولی در تشریعیات و امور اعتباری جایگاهی ندارد. حالا شما تعبیرتان را عوض کنید بگویید أمر وجودی یا أمر عدمی یا اراده تمام شده است. در هر حال وقتی أمر اتیان شد، أمر ساقط میشود حالا یا بگویید اراده مولی تمام شد یا بگویید غرض مولی حاصل شد. بنابراین این اشکال که أمر وجودی، علّت أمر عدمی نمیتواند باشد، درست نیست. البته شاید مقصود امام (ره) به غیر از این باشد که ما گفتیم، این بحث دیگری است.
بالاخره آیا یقتضی الإجزاء به معنای علّة للإجزاء است؟
میگوییم اینکه میفرمایید: علّة للإجزاء، یعنی اگر مأموربه به صورت کامل انجام بگیرد غرض مولی حاصل میشود و غرض که حاصل شد أمر انجام شده است. و نکته اصلی بحث این است که اگر إجزاء را إتیان استفاده بکنیم، در این صورت علّت خواهد بود. اما اگر إجزاء را از أمر استفاده بکنیم، در این صورت کاشف خواهد بود، یعنی یکشف عن الإجزاء. قبلاً هم گفتیم که اگر بگوییم از اتیان، إجزاء فهمیده میشود این میشود علّت إجزاء، اما اگر گفتیم از أمر، إجزاء فهمیده میشود یعنی فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا میفهمیم که وظیفه ما تیمم است و باید تیمم بکنیم و نماز بخوانیم پس أمر را انجام دادهایم و أمر دیگر وجود ندارد، در اینصورت میشود یکشف عن الإجزاء. پس به جای کلمه یقتضی الإجزاء میتوان یوجب گذاشت و بگوییم یوجبُ الإجزاء، یعنی چه إتیان بگوییم و چه أمر، هر دو یوجب الإجزاء. در جمله یوجب الإجزاء، علیّت وجود ندارد که شما بگویید علیّت است و سؤال بشود که علیّت از کجا استفاده میشود؟ خیر؛ اینها (اتیان و أمر) موجب إجزاء هستند.