1402/09/20
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ/اوامر/دلالت یا عدم دلالت اطلاق صیغه أمر بر فور و تراخي
خلاصه جلسه گذشته: بحث در رابطه با دلالت یا عدم دلالت اطلاق صیغه أمر بر فور و تراخي بود که اگر واجب فوراً انجام نگیرد آیا در آنِ ثانی و آنِ ثالث باید انجام بگیرد یا نه و تمام شد؛ مانند نماز جمعه و نماز عید که اگر در وقت خودش بجا آورده نشوند بعداً نمیشود بجا آورد و قضا هم ندارند.
در جلسه قبل گفتیم که قول چهارم این است که «مقتضى الإطلاق و الأصل اللفظي عدم الوجوب في الزمان الثاني و مقتضى الأصل العملي استصحاب بقاء التكلیف في الزمان الثاني»[1]
آیت الله فاضل لنکرانی (رحمة الله علیه) میفرماید: در اینجا نه اطلاق لفظی داریم و نه اصل لفظی. یعنی از صیغه أمر نمیتوان وحدة مطلوب و تعدّد مطلوب را فهمید.
قبلاً گفتیم که اگر وحدة مطلوبی باشیم در همان آنِ اوّل باید انجام بشود و اگر آنِ اوّل تمام بشود و انجام نگیرد دیگر أمری باقی نمانده است و قضا ندارد امّا اگر تعدّد مطلوبی باشیم باید فوراً ففوراً انجام بگیرد یعنی اگر آنِ اوّل انجام نگیرد مطلوب اوّل که فوریّت بود از بین رفته است ولی مطلوب دوّم که اصل خود واجب است باقی است و در آنِ و یا آنهای بعدی باید بجا آورده شود. آیت الله فاضل لنکرانی (رحمة الله علیه) میفرماید: در اینجا نه اطلاق لفظی داریم و نه اصل لفظی و ما از اطلاق أمر نمیتوانیم این برداشت را بکنیم که آیا وحدة مطلوب است یا تعدّد مطلوب؟ مانند ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَىٰ ذِكْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَيْعَ ذَٰلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ﴾[2] یعنی بیع را رها کنید و نماز جمعه بخوانید. آیا این وحدة مطلوب است یا تعدّد مطلوب؟ ما نمیتوانیم این مطلب را بفهمیم. ایشان میفرماید: در آنِ دوّم استصحاب بقای وجوب میکنیم.
این را میدانیم که «الأصلُ دلیلٌ حیثُ لا دلیل» اگر از اصل لفظی دستمان کوتاه شد به سراغ اصل عملی میرویم که استصحاب است و آن استصحاب کلی قسم ثانی است -که در جلسه قبل توضیح دادیم – که اصل وجوب یا بنحو وحدة مطلوب و یا بنحو تعدّد مطلوب معلوم است؛ مانند بحث فیل و پشه که اگر حیوان پشه باشد بعد از سه روز از بین رفته و اگر فیل باشد هنوز زنده و موجود است ولی ما نمیدانیم کدام حیوان است، لذا استصحاب بقای کلی حیوان میکنیم و میگوییم اصل حیوان موجود است. در اینجا نیز آیت الله فاضل لنکرانی (ره) میفرماید در آنِ اوّل، اصلِ وجوب مسلّم است و در آنِ دوّم شکّ میکنیم آیا وجوب باقی است یا نه؟ استصحاب بقای وجوب میکنیم.
چنانچه قبلاً هم گفتیم به نظر ما در تعبّدیّات و توصّلیّات فرق میکند. در تعبّدیّات وحدة مطلوب است یعنی در جایی که عبادت و قصد قربت لازم است وحدة مطلوب است و باید در وقت خود بجا آورده شود و اگر آنِ بعد بخواهیم بجا بیاوریم باید دلیل جداگانهای داشته باشیم و چنانچه در آنِ دوّم بجا آورده شود تشریع و حرام است. امّا در توصّلیّات تعدّد مطلوب است یعنی اگر آنِ اوّل انجام نشد باید آنِ دوّم بجا آورده شود و اگر آنِ دوّم نشد آنِ سوّم و ... چون توصّلی است و قصد قربت در آن وجود ندارد و عبادت نیست لذا تشریع نمیشود.
جمع بندی بحث:
ما قائل شدیم بر اینکه از اطلاق أمر فوریّت استفاده میشود و در بحث بعدی که آیا فوراً ففوراً باید انجام بشود یا نه؟ گفتیم که در توصّلیّات فوراً ففوراً است و در تعبّدیّات وحدة مطلوب است و برای بجا آوردن در آنِ بعد، احتیاج به دلیل داریم و الا تشریع و حرام است. به عبارت دیگر تعبّدی بودن قرینه است که این أمر تعدّد مطلوب ندارد بلکه وحدة مطلوب دارد. و توصلی بودن نیز قرینه است که تعدّد مطلوب است و اگر آنِ اوّل انجام نشد آنِ بعد بجا آورده شود و اگر آنِ دوم نشد آنِ سوم و ...
پایان بحث فور و تراخی
الفصل الثالث: في الإجزاء
ما هر بحثی را که شروع میکنیم میتوانیم بحث را با عبارات سنگین و مغلق بیان کنیم در اینصورت شما فکر کنید بحث خیلی مشکل است و فهمیدن این بحث خیلی سخت است و از اوّل بحث استرس پیدا میکنید و تا آخر بحث این حالت از بین نمیرود و در پایان هم میبینید درست نفهمیدید، چون از اول بحث ترسیدهاید.
بنده ۲۵ سال ممتحن شفاهی خارج در شورای مدیریت بودم بعضی از آقایان که برای امتحان میآمدند میدیدم پاهایشان میلرزد. میدیدم این بندگان خدا استرس دارند و الان من هر چه از اینها سؤال بکنم نمیتوانند جواب بدهند. لذا با احترام به ایشان میگفتم بفرمایید. ایشان شروع می کرد به خواندن متن، هر طور که میخواند درست یا غلط، من چیزی نمیگفتم. چون اگر همان اوّل میگفتم اینجا را اشتباه خواندی تا آخر امتحان خودش را گم میکرد. همین که متن را میخواند میدانستم که ایشان بلد هست یا نه؟ لذا با بعضی از اساتید هم به خاطر این مسأله مشکل داشتیم. میگفتند چرا اشکالات این طلبه را نمیگویید؟ میگفتم اگر چیزی بگویم اعصابش خراب میشود بگذار بخواند من که میبینم غلط میخواند و میفهمم که ادبیاتش خوب نیست. همین که طلبه شروع میکرد به خواندن متن، با گفتن جملاتی تشویق میکردم تا طلبه حرفهایش را بزند و هر چیزی که بلد است بگوید در پایان امتحان اشکالاتش را به وی میگفتم که در متن خوانی و ترجمه و ... اشکال داشتی. نمرهای هم که میدادیم کم بود و برخی اعتراض میکردند که چرا نمره کم دادید؟ میگفتم به دلیل اینکه اشکالاتی داشتی ولی به خاطر اینکه شما استرس پیدا نکنی من در بین امتحان به شما اشکال نکردم. لذا شاید بعضی اشکال بکنند که شاید عبارات این استاد خیلی ساده است و مطالب خیلی دقیق نیست و ... بنده نظرم بر این است که مطالب را باید خیلی ساده و روان بیان کرد. اگر مطالب را مشکل و مغلق بگوییم برخی استرس میگیرند و مطالب را نمیفهمند.
بحث اجزاء نیز از همان مباحث است که بعضیها آن را خیلی مشکل کردهاند و وقتی میخواهند کسی را امتحان بکنند اول بحث اجزاء را میپرسند. در حالی که بحث مهمّ و مشکلی نیست و خیلی راحت است و میشود خیلی خلاصه و راحت بیان کرد.
خلاصه بحث:
سه نوع أمر داریم: 1) أمر واقعی 2) أمر ظاهری 3) أمر اضطراری.
أمر واقعی: اگر انسان مشکلی نداشته باشد و در صحت و سلامت بتواند مثلاً نماز خود را بخواند، این أمر واقعی این شخص است.
أمر اضطراری: امّا گاهی شاید انسان مشکلی داشته باشد مثلاً دستش شکسته باشد و نتواند وضو بگیرد لذا تیمّم میکند و نماز میخواند، این أمر اضطراری است چرا که شخص مضطر است و أمر اضطراری دارد. در اینجا این بحث مطرح است که نماز را که با تیمم خوانده بود حالا اضطرار وی برطرف شده است و میتواند وضو بگیرد و نماز بخواند، آیا همان نمازی که با تیمم خوانده بود مجزی و صحیح است؟ آیا أمر اضطراری مجزی از أمر واقعی است؟
أمر ظاهری: گاهی مثلاً شخص لباسش نجس شده باشد ولی متوجه نیست و میگوید ان شاء الله پاک است و با همان لباس نماز میخواند و بعد از نماز میبیند لباسش خونی و نجس است، این شخص أمر ظاهری داشته که کل شیء لک طاهر، و وی نیز گفته طاهر است و نمازش را خوانده است ولی بعد از نماز معلوم شد نجس است. آیا أمر ظاهری مجزی از أمر واقعی است؟ یعنی آیا نماز این شخص صحیح است و لازم نیست نماز را دوباره بجا بیاورد؟ میگوییم أمر ظاهری مجزی از أمر واقعی است.
این بحث خیلی ساده و راحت است و مشکلی ندارد. ان شاء الله تفصیل آن را در مباحث آینده بیان خواهیم کرد.