1402/08/20
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ/اوامر/دلالت یا عدم دلالت صیغه أمر بر مرّة و تکرار
بعضی از أوامر در أوامر شارع مقدّس، إفاده مرّة میکنند و بعضی إفاده تکرار میکنند. مثلاً ﴿وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا﴾[1] ، حج و عمره برای مرّة است. اینکه میفرماید حجّ بجا بیاورید یعنی یک مرتبه حجّ بجا بیاورید. امّا در ﴿أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَىٰ غَسَقِ اللَّيْلِ﴾[2] أمر نماز، برای تکرار است. در عرف نیز چنین است، مثلاً مولی به عبد خود میگوید: برو نان بخر. اگر عبد دوبار برود و نان بخرد، مولی عبد را مؤاخذه میکند که چرا دوبار نان گرفتهای؟ مگر دیوانه شدهای؟ عبد در جواب مولی بگوید: الأمر للتکرار، عقلاء او را مذمت میکنند. یا مثلاً به عبد گفته بشود: اسب من را حفظ بکن. عبد نیز چند لحظهای اسب را حفظ بکند و سپس آن را رها بکند. عقلاء این عبد را مذمت میکنند و میگویند: این دستور إفاده تکرار میکند، اینکه فقط چند لحظه حفظ بکنی، کافی نیست. وقتی گفته شد اسب را حفظ کن، باید تا زمانی که تحویل صاحبش بدهی، حفظ بکنی. بنابراین أوامر شارع و أوامر عرفیه، گاهی برای مرّة و گاهی برای تکرار هستند.
اگر بگوییم أوامر برای تکرار هستند، این حرف تالی فاسد دارد و آن اینکه اصلاً نباید أمر دوّمی وجود داشته باشد و أمر دوّم ناسخ أمر اوّل است. چون أمر اوّل که آمد این أمر مقتضی تکرار است و مأمورٌبه باید تکرار بشود و تا آخر عمر باید تکرار بشود پس مولی أمر دوّمی نمیتواند بکند و عبد بیکار نیست که أمر دوّم را إتیان بکند. پس لازمه این قول این است که در دنیا فقط یک أمر باشد که آن هم مفید تکرار است که در اینصورت به غیر از آن، أمری نمیتواند وجود نداشته باشد. مرحوم علامه حلّی میفرماید: «إفادة التكرار یستلزم الاستغراق في جمیع الأوقات و اللازم باطل، فالملزوم مثله.» اگر أمر إفاده تکرار بکند انسان فرصت سر خاراندن هم نخواهد داشت و باید فقط مشغول بجا آوردن آن أمر باشد، پس این باطل است و قول به تکرار هم باطل است.[3]
برخی جواب دادهاند که اینکه برخی قائل به تکرار أمر شدهاند این نیست که انسان همه عمر در پی تکرار در إتیان أمری باشد بلکه مقصود این است که به غیر از إتیان أمر، انسان امور روزمره و ضروریات هم دارد و باید آنها را هم بجا بیاورد و وقتی آن ضروریات انجام شد، أمر هم بجا آورده بشود.[4]
بحث مرّة و تکرار مانند بحث زمان و مکان است، یعنی همانطور که زمان و مکان در أمر وجود ندارد، مرّة و تکرار هم در أمر وجود ندارد. البته یک مرتبه آن لازم است ولی بار دوّم آن دلیل میخواهد، به دلیل اینکه آنچه که از صیغه أمر تبادر میکند، مجرّد طلب فعل است. مثلاً وقتی گفته میشود: إضرب یا صلّ، زمان آنها کی هست؟ اگر زمان ذکر نشود زمان ندارد و اگر مکان ذکر نشود، مکان هم ندارد.
پس همانطور که فور و تراخی از صیغه أمر خارج است، مرّة و تکرار هم از صیغه أمر خارج است.
این حرف را نمیتوانیم دربسته بپذیریم چراکه برای زمان مطلبی داریم که الأمر یقتضی الفور، مثلاً وقتی گفته میشود برو نان بگیر، این إقتضای فور دارد یعنی الان این کار را بکن، اینکه چند روز بعد بخواهد نان بگیرد از او پذیرفته نیست. چه اشکالی دارد همانطور که فور و تراخی در صیغه أمر نیست ولی فوریت از آن فهمیده میشود در اینجا هم بگوییم مرّة یا تکرار از أمر فهمیده میشود. لذا همانطور که فور و تراخی از صیغه أمر خارج است پس مرّة و تکرار نیز از صیغه أمر خارج است. شما با اینکه میگویید أمر دلالت بر فور و تراخی ندارد، ولی در عین حال اگر أمری از مولی صادر بشود ظهور در فوریت دارد و قائل به فوریت هستید. حالا در اینجا هم چه اشکالی دارد بگوییم که وقتی أمری از مولی صادر میشود، ظهور در تکرار یا مرّة دارد.
آیا مثالی که برای تکرار زدید، درست بوده است؟ شما مثال به نماز زدید که در نماز تکرار وجود دارد و در حجّ تکرار نیست. آیا در نماز تکرار وجود دارد؟ مثلاً طبق دستور ﴿إِذا نُودِيَ لِلصَّلاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلى ذِكْرِ اللَّه﴾[8] نماز در روز جمعه خوانده میشود، روزهای بعد تا روز جمعه هفته بعد این نماز خوانده نمیشود و در جمعه بعد باز هم أمر «إِذا نُودِيَ لِلصَّلاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلى ذِكْرِ اللَّه» را داریم. و یا در مثال: ﴿أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَىٰ غَسَقِ اللَّيْلِ﴾[9] وقتی دلوک شمس شد نماز را میخوانیم ولی دوباره این نماز را نمیخوانیم تا اینکه فردا وقت دلوک شمس، نماز خوانده میشود یعنی تکرار نیست بلکه هر روز یک بار خوانده میشود و هر روز برای خود أمر «أقم الصلاة» دارد. پس به نظر ما مثال شما درست نیست. و یا در دستور صوم در ماه رمضان ﴿فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْه﴾[10] یعنی ماه رمضان را روزه بگیر. روزه گرفتن در هر روز ماه رمضان تکرار نیست. سال بعد با فرا رسیدن ماه رمضان، این أمر وجود دارد و طبق همین أمر، ماه رمضان روزه گرفته شود. یعنی این أوامر وقت معین دارند و در همان وقت معین باید بجا آورده شوند. بنابراین مثالهایی که برای تکرار زدید درست نیست و همه این أوامر برای مرّة هستند. نماز ظهر مرّة است، نماز عصر مرّة است و نماز مغرب و عشاء هم مرّة هستند. پس این أوامر یک موضوع جدا و محمولهای جدایی دارند.